سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اخبار / تقلا برای تبرئه اسرائیل و آمریکا از جنایت تروریستی در کرمان

تقلا برای تبرئه اسرائیل و آمریکا از جنایت تروریستی در کرمان

تقلا برای تبرئه اسرائیل و آمریکا از جنایت تروریستی در کرمان

روزنامه زنجیره‌ای هم‌میهن در حالی اصرار دارد نقش محتمل رژیم صهیونیستی در اقدام تروریستی اخیر را انکار کند که اسرائیل پیش از این در اقدامات تروریستی علیه ایران به همراه آمریکا نقش‌آفرین بوده است.

هم‌میهن در سرمقاله خود نوشت: «جامعه ایران مدت‌هاست که دچار شکاف‌های تحلیلی و ذهنی شده است؛ گویی که هر گروه بی‌توجه به واقعیت می‌کوشد که روایت خود را بر پدیده‌ها بار کند. روایت‌محوری نه‌فقط سیاست رسانه رسمی، بلکه سیاست تحلیلی سایر گروه‌ها نیز شده است و جالب‌تر اینکه، این شکاف‌ها نه‌تنها عمیق‌تر می‌شود، بلکه شکاف‌های جدیدی میان هر کدام از گروه‌ها شکل می‌گیرد. نمونه آن تفاوت‌های زیاد در نگاه گروه‌های سیاسی، حکومت، و مخالفان نسبت به جنایت رخ‌داده در کرمان است. این‌گونه رویدادهای مهم در هر جامعه‌ای که به‌وجود آید موجب کاهش اختلافات و شکل‌گیری نوعی از وحدت‌نظر میان همه می‌شود. همگان می‌کوشند فراتر از اختلافات خود، در برابر اقدامات جنایتکارانه متحد شوند. ولی تشتت سیاسی ما مانع از این همگرایی می‌شود؛ به‌طوری‌که حتی در میان بلوک حاکم نیز یک شکاف تحلیلی و رویکردی مهمی را در حادثه اخیر دیدیم. برخی از آنان کوشیدند که اسرائیل را مقصر مستقیم معرفی کنند و برخی دیگر از اتخاذ چنین موضعی دوری کردند و در نهایت داعش را به‌عنوان مسئول آن پذیرفتند. این شکاف بسیار عمیق بود، زیرا تصور اینکه کدام‌یک از این رویکردها پذیرفته شود، تبعات و الزامات سیاسی کاملاً متفاوتی را ایجاد می‌کرد. جناح تندرو برخلاف جریان رسمیِ سیاست، از ابتدا خواهان حضور عملی ایران در جنگ غزه بود، موضوعی که مقام رهبری با آن مخالفت کردند و موضع مسئولانه‌ای گرفتند. آنان معتقد بودند عدم حضور مستقیم ایران در این نزاع موجب سرکوب حماس شده و پس از آن به حزب‌الله لبنان و ایران خواهند پرداخت. این گروه جنایت کرمان را فرصت مغتنمی برای بازگشت به آن تحلیل دانستند و چشم‌بسته اسرائیل را متهم کردند، در حالی‌ که متهم اول داعش بود و اسرائیل فقط محتمل بود که به نحو غیرمستقیم کمک کرده باشد، بدون اینکه بتوان آن را ثابت کرد. این رویکرد به‌نحوی موافق خواست‌ اسرائیل نیز می‌توانست باشد».

هم‌میهن همچنین نوشت: «ابتدا بنابر عادت معمول، آمریکا و اسرائیل در مظان اتهام قرار گرفتند اما وزارت خارجه آمریکا با فاصله کمی از حمله، انفجارهای کرمان را هولناک خواند و با بازماندگان این حادثه ابراز هم‌دردی کرد. اسرائیلی‌ها نیز موضعی رسمی درخصوص این حمله نگرفتند. در نهایت داعش با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت».

تحلیل مغالطه‌آمیز هم‌میهن چنین وانمود می‌کند که داعش و دیگر گروه‌های تروریستی مزدور، مستقل از آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند و اثبات نقش آنها به معنای نفی نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنایت تروریستی اخیر می‌باشد و حال آن که بقایای داعش، نقش گروه پیمانکار مزدوری را دارند که پروژه می‌گیرد و به اجرا می‌گذارد. به همین دلیل هم داعش در عراق و سوریه مورد حمایت و تجهیز و پشتیبانی آمریکا بود و هرگز سراغ جنگ و ترور علیه آمریکا و اسرائیل نرفت.

از سوی دیگر سیا و موساد در طول چند دهه گذشته اقدامات تروریستی متعددی انجام داده‌اند که اغلب به واسطه مزدوران بوده است؛ بنابراین هیچ تناقض و استبعادی ندارد که کارفرما، سیا و موساد، و مجری ترور، گروهک‌هایی مانند داعش باشند.

برخلاف روزنامه هم‌میهن، روزنامه جمهوری اسلامی، گروه‌های تکفیری تروریستی را «بازوی راست رژیم صهیونیستی» معرفی کرد و نوشت: «جنایت تروریستی کرمان، پرده دیگری از چهره گروه‌های «تروریستی- تکفیری» کنار زد و به همگان نشان داد که این گروه‌ها با رژیم صهیونیستی همدست هستند. در 13 دی‌ماه 1398 ساعتی بعد از شهادت سردار قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، دونالد ترامپ با خوشحالی اعلام کرد «دستور ترور سلیمانی را من صادر کرده بودم.» همزمان با رئیس‌جمهور نامتعادل آمریکا، نخست‌وزیر رژیم جعلی و اشغالگر صهیونیستی نیز از شهادت سردار سلیمانی ابراز خوشحالی کرد و جنایت ارتش آمریکا را ستود.

جرم سردار سلیمانی از نظر دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی این بود که او فرمانده توانمند و موفق سرکوب و قلع‌وقمع کردن داعش و سایر گروه‌های «تروریستی- تکفیری» بود. این گروه‌ها توسط آمریکا تاسیس شده بودند و به نفع صهیونیست‌ها در سوریه، عراق و لبنان آتش جنگ را شعله‌ور کرده بودند این طرح خائنانه را جبهه مقاومت به فرماندهی سردار قاسم سلیمانی خنثی کرد، به عمر «دولت اسلامی عراق و شام» را که با مرکزیت موصل در عراق شکل گرفته بود، پایان داد… آنچه در این ماجرا باید به صورت برجسته و پیوسته مورد توجه قرار گیرد این‌ است که گروه‌های «تروریستی- تکفیری» در طول سال‌های فعالیت‌شان حتی یک گلوله به سوی اسرائیل شلیک نکردند و حتی یک بیانیه علیه جنایات مستمر این رژیم اشغالگر ندادند.

اطلاعات موثقی داریم که زخمی‌های این گروه‌ها در جنایاتی که علیه مسلمانان در عراق و سوریه و لبنان مرتکب می‌شدند به بیمارستان‌های اسرائیل منتقل و معالجه می‌شدند و با روحیه‌های تقویت ‌شده و تعلیم‌دیده به مناطق مورد نظر برای ادامه جنایت برمی‌گشتند». در همین حال، روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز هم در تحلیلی نوشت: احتمالا اسرائیل پشت اقدام تروریستی کرمان است. سه مقام ارشد آمریکایی و یک مقام ارشد اروپایی گفتند داعش یا گروه تروریستی دیگری عامل احتمالی این حمله است. در حالی که اطلاعاتی وجود دارد که به دست داشتن داعش در این حمله اشاره می‌کند، مقامات هشدار دادند این یک ارزیابی اولیه است و هیچ نتیجه نهائی گرفته نشده است. ری تکیه، یکی از اعضای ارشد شورای روابط خارجی آمریکا که اغلب درباره ایران می‌نویسد، گفت: این امکان وجود دارد که یکی از گروه‌های نیابتی اسرائیل، این حمله را انجام داده باشد.»

بی‌بی‌سی: انصارالله می‌تواند اشک اقتصاد غرب را دربیاورد

شبکه دولتی انگلیس می‌گوید: در صورت انسداد تنگه باب‌المندب و دریای سرخ از سوی انصارالله یمن، اشک اقتصاد غرب درخواهد آمد.

وب‌سایت بی‌بی‌سی در تحلیلی نوشت: آنچه در هفته‌های اخیر در دریای سرخ رخ داده، زورآزمایی کم‌سابقه و خطرآفرینی است که یک طرف آن «محور مقاومت» به رهبری ایران قرار گرفته و طرف دیگر، قدرت‌های غربی مثل آمریکا و بریتانیا. بریتانیا در اقدامی کم‌سابقه اعلام کرد نه‌تنها آماده است علیه حوثی‌ها وارد جنگ شود، بلکه وزیر خارجه این کشور به شکل مستقیم، ایران را در آنچه رخ داده مسئول دانست. ساعتی بعد از انتشار این خبر، یک کشتی جنگی ایران وارد دریای سرخ شده است.

هدف تهدیدهای بریتانیا، بازداشتن انصارالله از ادامه حملاتش است. اما این گروه می‌گوید که نه‌تنها به حملاتش ادامه می‌دهد، بلکه مشخصا به آمریکا نیز پاسخی سخت خواهد داد.

چرا این منطقه تا این حد حساسیت‌آفرین است؟ دریای سرخ، تنگه باب‌المندب را به کانال سوئز وصل می‌کند که یکی از مهم‌ترین شاهراه‌های تجارت بین‌المللی جهان است و حدود ۱۰درصد از کل تجارت جهانی و ۳۰درصد از کل حمل‌ونقل کانتینری دریایی جهان از این مسیر عبور می‌کند. در ۲۵ سال اخیر، ظرفیت کشتی‌های باربری کانتینری، چهار برابر شده است. به همین دلیل، دشوار نیست که از اهمیت امنیت کشتیرانی در این منطقه برای اقتصاد اروپا و جهان سخن گفت.

در سال ۲۰۲۱، وقتی کانال سوئز به دلیل اشتباه یک کشتی باربری به مدت شش روز مسدود شد، گزارش‌هایی تکان‌دهنده‌ درباره میزان خسارت مالی مسدود ماندن این کانال منتشر شدند. از جمله شرکت بیمه «آلیانز» تخمین زد که هر روز بسته بودن کانال سوئز، بین 6 تا ۱۰میلیارد دلار به اقتصاد جهانی ضرر زده است.

همچنین رسانه‌های تخصصی تجارت جهانی به نام «لویدز لیست» تخمین زد که روزانه کالاهایی با ارزش نزدیک به ۱۰میلیارد دلار از کانال سوئز عبور می‌کنند. تقریبا نیمی از این کالاها از سوی آسیا به اروپا می‌روند و نیمی دیگر در مسیر مخالف، از اروپا به مقصد آسیا ارسال شده‌اند.

همه این کشتی‌های کوچک و بزرگ باربری، برای انتقال بارشان، ناچارند سراسر دریای سرخ را طی کنند و از تنگه باب‌المندب بگذرند؛ تنگه‌ای که یک طرف آن در کنترل یمن است. اخلال در این مسیر بدین معناست که کشتی‌های باربری به جای مسیر بسیار کوتاه‌تر موجود باید کل قاره عظیم آفریقا را در زمانی نزدیک به دو هفته دور بزنند؛ که می‌توند اشک اقتصاد جهان [غرب] را دربیاورد.

گروه حوثی‌ها که در ابتدای جنگ داخلی یمن با تسلیحاتی نه‌چندان مؤثر به برخی کشتی‌ها حمله می‌کردند، حالا به یک نیروی نظامی بسیار مجهز‌تر تبدیل شده‌اند. آنها این پیشرفت نظامی را به رقابت ایران و عربستان مدیونند که موجب شد تهران در حمایت از حوثی‌ها، امتیازهای بالایی ببیند. از دیرباز راه‌حل قدرت‌های بزرگ برای حفظ امنیت مسیر کشتیرانی دریای سرخ، حضور پررنگ نظامی بود.

تلاش غرب برای تسلط کامل بر این منطقه به حدی گسترده و جدی بود که وقتی در سال ۱۹۵۶، جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور وقت مصر با الهام از نهضت ملی‌شدن نفت در ایران، کانال سوئز را ملی اعلام کرد، کشورهای بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به این کشور حمله کردند. حمله به مصر موجب شد تا کانال سوئز به مدت پنج ماه بسته شود. اما اکنون، اهمیت کانال سوئز و دریای سرخ به حدی است که بسته ماندن پنج ماهه این آبراه، اقتصاد جهانی را به زانو درمی‌آورد.

دریای سرخ دیگر یک حیاط‌خلوت دورافتاده برای امپراتوری‌های اروپایی محسوب نمی‌شود. وضعیت در دریای سرخ به شکلی است که این منطقه عملا می‌تواند شبیه به چند نقطه استراتژیک دیگر بر روی کره‌زمین مانند دریای جنوبی چین، خلیج‌فارس و دریای مدیترانه، به یکی از شلوغ‌ترین دریاها از نظر حضور نظامی تبدیل شود.

فارین‌پالیسی: جنگ با حزب‌الله فاجعه‌ای برای اسرائیل است

اسرائیل در جنگ غزه، واقعا در تنگنا قرار دارد و اگر جبهه جدیدی با حزب‌الله لبنان گشوده شود، برای اسرائیل فاجعه‌بار خواهد بود.

نشریه آمریکایی فارین‌پالیسی با انتشار ارزیابی فوق نوشت: اسرائیل به دنبال نابودی حماس، کشتن رهبران و بسیاری از نیروهای نظامی آن است. با این حال، نابودی حماس بسیار دشوار خواهد بود و می‌تواند دوباره رشد کند. ایده مقاومت، چیزی فراتر از یک سازمان است، یعنی استفاده از خشونت برای پایان دادن به اشغالگری اسرائیل در کرانه باختری و غزه و در نهایت نابودی اسرائیل. این عقیده توسط بسیاری از فلسطینی‌ها و همچنین حزب‌الله لبنان، ایران، و دیگر بازیگران منطقه‌ای پذیرفته شده است.

حمله 7 اکتبر بسیاری از فلسطینی‌ها و بسیاری از جهان اسلام را هوشیار کرد، و تایید این حمله رو به افزایش است به‌گونه‌ای که در کرانه باختری به بالای 80درصد رسیده است.

واکنش اسرائیل و سطح بالای تلفات غیرنظامیان، توجیه روش‌ حماس در میان بسیاری از روش‌ها در منطقه را باعث شده است. در غزه، این بدان معناست که حماس یا هر گروه مقاومت دیگری بستر مناسبی برای رشد دارد؛ که خود یک عامل و مشکل مهم در درازمدت است، زیرا تقریبا نیمی از جمعیت 2.2میلیونی غزه زیر 18 سال هستند. در خارج از غزه، این روایت باعث حمایت از ایران و دیگر دشمنان اسرائیل می‌شود. و این مسئله کار را برای کشورهای دوست اسرائیل در جهان عرب سخت‌تر می‌کند.

بحران اعتماد به نظام اسرائیل، بسیاری از اسرائیلی‌های ساکن جنوب در نزدیکی مرز غزه را مجبور کرد خانه‌های خود را ترک کنند. شلیک تقریباً مداوم راکت و خمپاره در شمال، توسط حزب‌الله ده‌ها هزار نفر دیگر را آواره کرده است.  در مجموع 250هزار اسرائیلی اکنون دور از خانه زندگی می‌کنند. با توجه به شکست 7 اکتبر، که اطلاعات اسرائیل نتوانست حمله را شناسایی کند و نسبت به آن هشدار دهد و سربازان اسرائیلی در دفاع از جوامع نزدیک غزه ناکام ماندند، تصور بازدارندگی بسیار دشوار است.

در جنوب و نزدیک غزه، بازگرداندن اعتماد مستلزم شکست همه‌جانبه و آشکار حماس است. در شمال، ممکن است لازم شود که اسرائیل تعداد زیادی نیرو در هر جبهه مستقر کند و هر منطقه مسکونی را با قابلیت‌های دفاع شخصی بیشتری مجهز کند. چنین اقداماتی پرهزینه و مخصوصاً برای اسرائیل سخت است، زیرا نیروی نظامی آن به نیروهای ذخیره وابسته است و حفظ یک ارتش در یک جنگ طولانی را دشوار می‌کند.

بدتر از همه، بحران اعتماد به نظام سیاسی اسرائیل است. قبل از 7 اکتبر، اسرائیل جامعه‌ای به شدت از هم پاشیده بود، با شکاف و اختلاف شدید بین جوامع مذهبی و سکولار، بین اعراب اسرائیلی و یهودیان اسرائیلی، و بین یهودیان اروپایی و یهودیانی که از کشورهای عربی به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند. دولت نتانیاهو با وارد کردن چهره‌های راست افراطی در دولت و با تضعیف استقلال قضائی، اسرائیل را دوقطبی‌تر کرد.

از سوی دیگر، وقوع جنگ تمام‌عیار با حزب‌الله، یک فاجعه برای اسرائیل است. این گروه لبنانی، جنگجویان بسیار بیشتری دارد که ماهرتر و باتجربه‌تر از حماس هستند؛ مهمات هدایت‌شونده دقیق و نقطه‌زنی را داراست که زرادخانه موشکی و خمپاره‌ای حماس در مقایسه با آن ناچیز است.

تشکیلات خودگردان بدون کمک قابل‌توجه اسرائیل نمی‌تواند امنیت را در کرانه باختری مدیریت کند و مسلما غزه چالشی بسیار بزرگ‌تر برای آن خواهد بود. با این حال هیچ گزینه بهتری وجود ندارد. انتقادهای بین‌المللی از کمپین اسرائیل در حال افزایش است. اسرائیل برای تأمین مهمات به ایالات متحده وابسته است. کشتار غیرنظامیان، اسرائیل را در سطح بین‌المللی منزوی‌تر و بدون حمایت نظامی موردنیاز خود می‌کند.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

کاریکاتور/ خشونت پلیس آمریکا علیه دانشجویان معترض؛ وقتی آزادی بیان می‌میرد

رفتار پلیس آمریکا

آهنگ/ ای مجاهد شهید مطهر

حاصل عمر من رفته از دست

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.