سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اخبار / جنگ شناختی| قربانی جنگ شناختی، صورت رفیق خود را خورد!

جنگ شناختی| قربانی جنگ شناختی، صورت رفیق خود را خورد!

سال 2012 در آمریکا مردی 31ساله به یک کارتن‌خواب حمله کرد و شروع کرد به خوردن او! پلیس او را کشت، در حالی که تکه‌هایی از گوشت بدن قربانی هنوز در دهانش بود. او دقیقاً در حال تکرار حرکات زامبی در فیلم‌ها بود. عامل این اتفاق هولناک چه بود؟

جنگ شناختی، جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ ترکیبی، جنگ رسانه‌ای و… شاید برایتان جالب باشد که هر کدام از این جنگ‌ها تعریف و ویژگی‌های خود را دارند و ابداً با هم یکسان نیستند. در حالی که در بسیاری از بحث‌های کارشناسی تفاوتی برای آنها ذکر نمی‌شود یا دست‌کم تفاوت‌هایشان درست برای مخاطب جا انداخته نمی‌شود. در حالی که تک تک ما در معرض تمام این جنگ‌ها هستیم و برای مقابلهٔ درست با آنها و دفاع اثربخش از خودمان باید در وهلهٔ اول بدانیم دقیقاً با چه چیزی مواجهیم!


دکتر عباس خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم راهبردی

از ۶ گزارش قبل تا کنون همراه دکتر «عباس خسروی»، دکترای مدیریت راهبردی و مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی، هستیم تا دربارهٔ این جنگ‌ها، تفاوت‌هایشان با یکدیگر و راهکارهای مقابلهٔ خانواده‌ها با این جنگ‌ها و اثراتشان از ایشان بیاموزیم.

اگر به تازگی به ما پیوسته‌اید توصیه می‌کنم ابتدا قسمت‌های قبل را بخوانید: قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم و قسمت ششم.

اژدهای هفت‌سر جنگ

آنچه گذشت…

در الگوی اژدهای هفت‌سر جنگ، اشاره کردیم که سه مدار دگرگونی ماهیت جنگ در زمینه وجود دارد که گسترده‌ترین، متداول‌ترین و شناخته‌شده‌ترین مدار، مدار جنگ سخت است.در مدار جنگ سخت، رویکرد بشر متخاصم، نابودی حریف است. نابودی حریف همراه با تلفات زیاد جانی و مالی است. چون رویکرد این است که دشمن اصلاً نباشد!

به همین خاطر بشر متخاصم متوجه مدار دوم جنگ یعنی مدار جنگ نیمه‌سخت شد. رویکرد در این مدار، ناتوان و ضعیف کردن حریف و فشار بر اوست (دشمن اگر هست، ضعیف باشد). ماهیت دشمنی در این مدار آشکار است. به همین خاطر در حریف انگیزه ایجاد می‌کند برای مقاومت.

بشر متخاصم برای اینکه این مقاومت را در هم بشکند، به مدار سوم جنگ، یعنی مدار جنگ نرم روی می‌آورد. در این مدار رویکرد این است که حریف متوجه دشمنی نشود. پس حریف را به سمت نادانی می‌برد. با این رویکرد که اگر دشمن هست و ضعیف نیست، اشتباه فکر کند!

این توالی، می‌تواند مدار چهارمی را پدیدار کند با این مضمون که «حریف اصولاً فکر نکند!». یعنی آدم‌آهنی باشد. زامبی باشد. مسخ باشد. اصلاً مغز نداشته باشد!

زامبی‌سازهای طبیعی کدامند؟

انسان بسیاری از اختراعات و مسائل را از طبیعت الهام می‌گیرد. آیا برای چنین پدیده‌ای نیز می‌توانیم شاهدی از طبیعت بیاوریم؟ و ضمناً آیا سابقه‌ای در کاربردهای انسانی داشته است؟

اگر بخواهیم در طبیعت به دنبال این موضوع بگردیم، نمونه‌هایی وجود دارد. در گزارش قبل به دو مثال اشاره کردیم؛ قارچی زامبی‌ساز به نام «فو-کوردیسپس» و زنبوری به نام «هیمنوپیمکیس آرگیرافاگا» نمونه‌هایی از طبیعت هستند که قربانی خود را به زامبی تبدیل می‌کنند و در گزارش قبل روش زامبی‌سازی آنها را تشریح کردیم. در این گزارش هم مثال دیگری برایتان می‌آوریم.


لارو زنبور زمردی در حال خروج از بدن سوسکِ زامبی‌شده و مُرده!

این زنبور، سوسک کاراته‌کار را زامبی می‌کند!

«زنبور زمردی» حشرهٔ خاصی است. او بر خلاف سایر زنبورها لانهٔ خود را روی زمین می‌سازد و تنها زندگی می‌کند. زنبور زمردی برای اینکه تولیدمثل کند به سوسک کاراته‌کار (همان سوسک‌هایی که به نام سوسک آشپزخانه یا حمام می‌شناسیم)، حمله می‌کند. سوسک در ابتدا مقاومت می‌کند و با حرکاتی شبیه حرکات کاراته به زنبور حمله می‌کند تا به آن نزدیک نشود. زنبور در فرصتی مناسب، سوسک را نیش می‌زند و پروتئینی را به بدن آن تزریق می‌کند. کار این پروتئین این است که مغز را از مدار خارج کند و کنترل اعضا و جوارج سوسک را به دست بگیرد.

دکتر خسروی می‌گوید: «این همان تبدیل شدن به زامبی یا موجودی بی‌مغز است که هیچ کنترلی بر خود ندارد. بعد زنبور به راحتی سوسک را به داخل لانه می‌کشد و لارو خود را روی بدن آن قرار می‌دهد. سوسک محکوم به مرگ است. چون لارو از بدن آن تغذیه می‌کند و بعد از رشد کامل، از بدن سوسک خارج می‌شود.».

مرد زامبی صورت کارتن‌خواب بغلی را خورد!

مثال‌های قبل مربوط مسخ کردن حریف در طبیعت بود. اما آیا این الگو وارد تعاملات اجتماعی هم شده است؟ آیا بشر متخاصم از این روش علیه حریف خود استفاده می‌کند؟

دکتر خسروی برای پاسخ به این پرسش مثال دیگری می‌زند: «سال 2012 اتفاقی در آمریکا افتاد. مردی 31ساله به نام «رودی یوجین» به یک کارتن‌خواب دیگر به نام «رونالد پوپو» حمله کرد و شروع کرد به خوردن او! زنده زنده مشغول خوردن اعضای بدن او بود که پلیس سر رسید. وقتی به تذکر و هشدار پلیس توجه نکرد، پلیس به او شلیک کرد و او را کشت. در حالی که تکه‌هایی از گوشت بدن قربانی هنوز در دهان یوجین بود. یوجین دقیقاً در حال تکرار حرکات زامبی در فیلم‌ها بود.».


سمت چپ: رودی یوجین. سمت راست: رونالد پوپو قبل از حمله. پایین: پوپو بعد از حمله

مادهٔ مخدر فلاکا، ابزار زامبی‌سازی انسان‌ها

اما چطور این اتفاق وحشتناک می‌افتد؟ عامل چنین رفتار هولناکی را باید در مادهٔ مخدری به نام «فلاکا» با پایهٔ «ال‌اس‌دی» جست‌وجو کرد. دکتر خسروی در معرفی این مخدر می‌گوید: «فلاکا یک مادهٔ روان‌گردان و توهم‌زاست. وقتی فرد آن را مصرف می‌کند چند اثر در بدنش پدیدار می‌شود. بدن از درون داغ می‌شود. فرد بی‌تاب و دچار توهم می‌شود و در اثر این توهم مثل یک زامبی به اطرافیان حمله می‌کند و آنها را می‌خورد!».

قاعدتاً یوجین از روی اراده این کار را نکرد. هر دو نفر کارتن‌خواب و با هم دوست بودند! خسروی این رویداد را این طور تحلیل می‌کند که دقایقی مغز یوجین از مدار خارج شده و دستورات فلاکا را اجرا کرده است. چون این ماده این طور طراحی شده که به مصرف‌کننده القا کند اطرافیان خود را بخورد.


نهنگ آبی، بازی روان‌گردان و مسخ‌کننده

نهنگ آبی، بازی زامبی‌ساز

پدیده‌های دیگری را هم از این جنس دیده‌ایم. صرفاً مادهٔ روان‌گردان نیست که آدم‌ها را زامبی و مغزشان را از مدار خارج می‌کند. بعضی از بازی‌ها هم چنین اثری دارند. مثل بازی «نهنگ آبی».

خسروی با نام بردن از این مثال می‌گوید: «چند سال پیش دو دختر ایرانی در اثر افراط در بازی نهنگ بازی، کنترل مغز خود را به جادوگر نهنگ آبی دادند و در کمال صحت و سلامت و برخورداری از یک زندگی عادی، مجری دستورات این جادوگر شدند. جادوگر به آنها دستور داد خودشان را از روی پل به پایین پرت کنند. متأسفانه آنها هم بدون هیچ فکری این کار را کردند و هر دو از بین رفتند.».

پس بعضی از بازی‌ها هم بسته به هدف طراحی و تولیدشان می‌توانند مانند یک روان‌گردان عمل کنند و کنترل مغز مخاطب را به دست بگیرند. اکنون هم بعضی از بازی‌های خشن کامپیوتری چنین اثری دارند.

چرا مدار جنگ پسانرم را شناختی می‌نامیم؟

بر اساس آنچه تا کنون گفتیم مدار چهارم که مدار مسخ کردن حریف است، در طبیعت، جامعه و صحنه‌های جنگ وجود دارد. این مدار بعد از مدار جنگ نرم پدیدار می‌شود. پس می‌توانیم آن را مدار «پسانرم» بنامیم. در مدار چهارم لازمهٔ مسخ کردن حریف چه بود؟

دکتر خسروی توضیح می‌دهد: «بشر جنگجو باید از عملکرد مغز حریف و نحوهٔ پاسخ‌دهی مغز به تحریکات بیرونی و نحوهٔ تأثیر پروتئین‌های مختلف بر مغز شناخت کاملی به دست بیاورد. پس نام «مدار جنگ شناختی» نام بامسمایی برای این مدار است. مداری که لازم است تا شناخت خیلی خوبی از مغز دشمن به دست بیاید تا بشود آن را از مدار خارج و او را مسخ کرد.».

رویکردهای بشر جنگجو در چهار مدار مرئی و نامرئی جنگ

یک تفاوت بسیار مهم بین جنگ نرم و جنگ شناختی

در مدار سوم، یعنی مدار جنگ نرم، دشمن به دنبال بر هم زدن دستگاه محاسبات حریف است. اما در مدار چهارم (مدار جنگ پسانرم یا جنگ شناختی) دشمن به دنبال برداشتن مغز از مدار تصمیم‌گیری حریف است. این دو خیلی با هم متفاوتند.

دکتر خسروی با بیان این نکته می‌گوید: «در مدار جنگ نرم، حریف فکر می‌کند و دشمن به دنبال این است که ویروسی در فکر کردن او بیندازد تا اشتباه فکر کند. به تعبیر رهبر عزیزمان، دستگاه محاسبات حریف به هم بریزد. این ویژگی جنگ‌های نرم (شامل جنگ اعتقادی، جنگ فرهنگی و جنگ روانی) است. تحلیل این دو و سیاست‌گذاری برای مقابله با آنها با هم بسیار متفاوت است.».

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

جنگ شناختی | قربانیان این جنگ، مسخ شده‌اند!

دکتر عباس خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی

جنگ شناختی| وقتی رمال‌ها و جادوگرها به استخدام سیا درآمدند

با ده‌ها کف‌بین، فال‌گیر، رمال و جادوگر مصاحبه کردند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.