از حضرت زینالعابدین (ع) روایت شده که می فرمایند:
پدرم در آن روز که به شهادت رسید (روز عاشورا) مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایشان خون، فوران میکرد و فرمود:
ای فرزند! از من دعایی را که فاطمه علیهاالسلام آن را به من آموخت فراگیر و او از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن حضرت نیز از جبرییل تعلیم یافته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد بخواند.
فرمود بخوان:
بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا
به جای: «و افعل بی کذا و کذا» باید حاجات خود را ذکر نمود.
منبع؛ دعوات، قطب الدین راوندی، ص۵۴
اگر امام سجاد ع در روز عاشورا آنقدر بیمار بودند که نتوانستند از جا بلند شوند و از امام زمانشان دفاع کنند و دشمن هم به صرافت شهادت ایشان نیفتاد از فرط بیماری و رنجوری، پس چگونه توانستهاند در آن لحظات آخر امام حسین ع و در آن بحبوحه جنگ خود را به ایشان برسانند و این مطلب را از ایشان بشنوند و بعد بدون اینکه کمکی کنند یا دشمن متعرض ایشان شود خیلی آرام و آهسته دوباره برگردند و در خیمه استراحت کنند؟