سرود “مادر برام قصه بگو” از گروه بچههای آباده، یاد آور سالهای تلخ و شیرین جنگ ۸ ساله ایران و عراق. روایت کودکی که از مادر خود از پدر رزمندهاش میپرسد.
مادر برام قصه بگو دل تنگ تنگه؛ قصه بابا رو بگو دل تنگه تنگه
مادر مادر؛ مادر مادر! مادر مادر؛ مادر مادر!
مادر برام حرف بزن، از ایمونش بگو! مادر برام حرف بزن؛ از پیمونش بگو!
مادر تو دونی و خدا… از خوبی هاش بگو…
از مهربونی و از مهر و وفاش بگو؛ از جون فشونی و از رزم بابام بگو
مادر مادر؛ مادر مادر! مادر مادر؛ مادر مادر!دانلود سرود مادر برام قصه بگو زیبا و نوستالژی
«مادر برام قصه بگو دل تنگه تنگه»بخشی از سرودهای خاطرهانگیزی بود که در دهه ۶۰ بارها و بارها از تلویزیون دیدیم و شنیدیم و حفظ کردیم.
سرودهایی از یک گروه نوجوان با لباس های یک دست طوسی و شلوارهای مشکی، با تک خوانی که یک عینک ته استکانی فریم دار داشت و با صدای خاصاش سرود را بلند می خواند.
گروهی که مشهورترین گروه سرود دهه ۶۰ ایران بود.
گروه سرود بچههای آباده در سال ۱۳۵۵ در خانه فرهنگ و هنر آباده استان فارس تشکیل شد. گروه سرود بچه های آباده که در دوران دفاع مقدس به شهرت رسید دو نفر تکخوان داشت که حالا برای خودشان مردی شدند. «محمد حسین توکل» و «مهدی نظری» که دوربین بیشتر از بقیه نشانشان می داد.
این گزارش، گزیدهای از گفتوگوهای این دو نفر با رسانه های مختلف طی این سالهاست.
محمد حسین توکل همان تک خوان سرود « قصه بابا» است که عینک ته استکانی و فریم دارش او را از بقیه جدا کرده بود. توکل حالا دکتر شده و مدتی هم ریاست بیمارستان آباده را به عهده داشت.
او متولد ۳۱ مرداد ۱۳۵۳ در آباده استان فارس است و توانسته مدرک پزشکی عمومی و تخصصی پاتوبیولوژی را اخذ کند.
اجرای مجدد گروه سرود آباده .
از کوزه همان تراود که در اوست…
دهه۶۰ ، فضای جامعه، مملو از ایمانیات پاکی بود که در آن فضا سازی خدایی، انسانهایی آسمانی، الگو و اسطوره بودند و جامعه با ایمانیاتش زیست میکرد و به جنگ پلشتی ها گام های استوار برمیداشت، و هنر جهت دار بسوی آسمانها و خالقش، زنان و مردانی به دنیا عرضه میکرد که موجب شگفتی جهانیان میگشت…
اما امروزه که دشمن با اسلحه اینترنت و ماهواره و سینما، و موزیک و… بی وقفه بمبارانمان میکند، و مسؤلان بی عرضه و برخی مزدور اجنبی، با ناتوانی هایشان و همسویی با دشمنان خدا، سد معارف و ایمانیات صحیح متکی به قران، شده اند، جامعه متأثر از ایمانیات غلط و مشرکانه، متکی به فلسفه یونان، از افلاطون و سقراط و ارسطو و نیچه و کانت و دکارت گرفته تا منم منم های جاهلانه شان، شاهد آدمها و جوانانی هستیم که به برهنگی و زنا و لواط و همجنسگرایی کشیده شده و نام مخالفت ها و خلاف جریان پاک حرکت کردنشان را، مبارزه گذاشته اند!!…
درمان جامعه جز اینکه به ایمانیات قرآن پناه آورده و معرفت صحیح را با ظرافت و مهربانی، اشاعه دهیم، نیست…
خیلی از افراد دهه ۵۰ و ۶۰ و… فوت کردند و به آسمانها رفتند تا جزای اعمال صحیح یا غلط شان را بچشند…
یقینا همه ما هم، خواهیم رفت! ولی با کدام توشه از ایمانیات و اعمال؟
تا دیر نشده به خدای مهربان و اهلبیت علیهم السلام منتخب خدا، و به قرآن آسمانی مان، باز گردیم تا بهشتی گردیم! که بهشت را به بهاء دهند و نه به بهانه…