یخ زده دست و پای بعضیها
هم زبان و صدای بعضی ها
چه زمستان سرد و بی روحی است
خشک گردیده نای بعضی ها
سامری رفت در پی سحرش
آه از رد پای بعضیها
با وجود شراره های ولا
یخ زده دست های بعضیها
هر عدو بیرقی به کف بگرفت
خاک بر سر، لوای بعضی ها
نقش دین و سیاستش پژمرد
رفته رنگ حنای بعضی ها
جبهه باقی جهادمان تبیین
گم شده لابلای بعضی ها
چقدر سرد شد هوا یکبار
رفته پایین دمای بعضیها
فتنه غربال می کند آری
بد به حال طلای بعضیها
بانگ هل من معین به گوش آید
کو کجا هوی و های بعضیها
رفته تا کربلا و عاشوراست
آه خالی است جای بعضی ها
از قطار ولایت مولا
عقب افتاده پای بعضیها
کربلایی نشد که نان ببرد
مانده حسرت برای بعضی ها
هر بنایی که با علی شد ماند
ریخت از بن بنای بعضی ها
خوش به حال علی و آل علی
وای بر قهقرای بعضی ها
دود فتنه است می رود به نسیم
خام شد شوربای بعضی ها
از خواص انتظار بیش از این
چه بگویم برای بعضیها
قاصد شوم شامیان آمد
بد به حال خطای بعضی ها
آن طرف حلقه ی ابوموساست
حیدر و ناسزای بعضی ها
فتنه ها می روند و می آیند
تا بگیرد قفای بعضیها
این عمارها ز مولا خاست
در سکوت است نای بعضی ها
گفتم این شعر تا مگر شاید
بخورد بر قبای بعضی ها
محمد جواد عسکری باقرآبادی
۱۴۰۱/۰۹/۱۴