دورهمی دختران انقلاب نیشابور تجدید عهدی با ولایت و رهبری است و گواه این که ما دختران انقلاب و نوجوانان دهههشتادی نیشابور با خونمان پای ولایت میمانیم و پشتیبان ولایت فقیه و رهبری هستیم.
ساعت از ۹ گذشته بود خودم را با عجله به تکیهابوالفضلی نیشابور میرسانم از پلهها پایین میروم و صلوات برلب وارد تکیه میشوم.
تکیهابولفضلی امروز بیحضور هیچ مردی، پر شده از دختران دهههشتادی محجبهای که در گوشه و کنار تکیه نشستهاند، دختران شاد و باحجابی که مشغول گفتگو و یا گرفتن عکس یادگاری هستند، چیزی که بیشتر از همه توجه مرا جلب میکند حجاب، تواضع و ادب نوجوانان است.
وقتی علت دورهمی را میپرسم چند دختر یکصدا میگویند جمع شدیم برای تجدید بیعت وهمگی با هم شروع میکنند به توضیح دادن با آنکه با دقت به حرفهایشان گوش میکنم اما چون همه با هم حرف میزنند متوجه حرفهایشان نمیشوم یکی از دختران دستم را میگیرد و به آرامی نزدیک گوشم میگوید: من معصومهام ببخشید ما یک کم زیادی شلوغیم، برنامه الان شروع میشود و شما پاسخ سوالاتتان را میگیرید.
همانطور که معصومه گفت برنامه خیلی زود با آمدن چند خانم جوان محجبه شروع میشود. نوجوانان همصدا با مربی صلوات میفرستند و دعای فرج میخوانند، سپس با نظم و ترتیب پشت سرهم مینشینند.
گروهی از دختران هم مقابل جمعیت میایستند گروه سرودی که با خواندن چند سرود حس وحال خوبی به جمع میدهند یکی از نوجوانان از همان جایی که نشسته، میایستد و دکلمه تقریبا بلندی را به شیوایی میخواند دختران به ترتیب برنامههای هنری و فرهنگی را با دقت و مهارت اجرا میکنند نکته جالب اینکه همه نوجوانان در اجرای برنامه به همدیگر کمک میکنند.
در جمع صمیمانه نوجوانان دهههشتادی نه رقابت که رفاقت موج میزند بعد از اجرای برنامهها دختران دستهایشان را به هم گره کرده و دعای وحدت را میخوانند با خودم فکر میکنم این آخرین برنامه دورهمی دختران انقلاب است اما گویی این پایان، شروع فعالیت جدیدی است جنب و جوش عجیبی بین نوجوانان دیده میشود به دخترها نگاه میکنم همگی محجبه با روسریهای ساده و گلگلی که با گیرههای زیبا روی سرشان محکم شده است.
وقتی از آنها در مورد مقطع تحصیلی، رشته تحصیلی و خانوادههایشان میپرسم فهیمه با غرور در حالیکه گوشه چادرش را کنار میزند، مانتوی صورتی رنگش را نشان میدهد و میگوید این را خودم دوختم تابستان امسال همراه گروه جهادی برای چند دختر روستایی مانتو دوختم.
زهرا میگوید من هم خیاطیام خوب است چادر و مقنعهام را خودم دوختم اما برنامهنویسی رایانه را بیشتر از خیاطی دوست دارم، سیما میگوید من و یکی از همکلاسیهایم در رشته تئاتر مقام آوردیم تا قبل از کرونا هم با گروه جهادی برای بچههای روستا تئاتر اجرا میکردیم.
کیمیا از مدالهای ورزشی که کسب کرده میگوید و نیایش از کتابی که در حال نوشتنش است وقتی دختران از مهارتها، مقامهایی که کسب کردند از خانوادهها، مدارس، آروزها و اهدافشان میگویند متوجه میشوم بیشتر این نوجوانان از خانوادههای متوسطی هستند که در کنار درس و مدرسه به مسائل فرهنگی فرزندانشان توجه ویژهای داشتند.
نوجوانانی که مشارکت در کارگروهی، هنر، مهارت، علم و آگاهی فراتر از درس مدرسه را میدانند. دختران باحجاب و دانایی که حالا در دورهمی دختران انقلاب گرد هم آمدند هنوز دخترها برایم از امید و آرزوهایشان میگویند که دو خانم جوان پرچم سفیدی را در گوشهای از تکیه پهن میکنند دختران با دیدن پرچم دیگر به ادامه صحبت رغبتی نشان نمیدهند مودبانه اجازه میگیرند و باعجله به طرف وضوخانه میروند.
تا اذان ظهر نیشابور ساعتی مانده، از یکی از دخترها علت این وضوی بیموقع را میپرسم او همانطور که به طرف وضوخانه میرود میگوید برای تجدید بیعت با وضو باشیم بهتر است میخواهم بپرسم تجدید بیعت چرا؟ که دیدن قوطیهای گواش قرمز تعجبم را بیشتر میکند چارهای جز صبر و انتظار ندارم دخترها با شیطنت و شوخی از وضوخانه برمیگردند یک یا هر دو دستشان را قرمز میکنند و وقتی دستان همه به رنگ سرخی خون درآمد همگی با صدای رسا و بیانی شیوا فریاد میزنند ای رهبر فرزانه و مقتدای مسلمین جهان ما امروز دستهایمان را به طور نمادین رنگ سرخ زدیم و از آن مهری ساختیم برای ماندن پای ولایت و پیمان میبندیم که تا آخرین قطره خون پشتیبان ولایت فقیه و مطیعامرت میمانیم. دهه هشتادیها بعد از خواندن عهدنامه در حالیکه اشکهایشان جاری شده دعای عهد را زیر لب زمزمه میکنند حالا متوجه همه ماجرا میشوم کف دستان قرمزی که به نشانه سرخی خون بر پرچم سفید نقش میبندند و سر انگشتانی که بر پرچم مینویسند عهد میبندیم با خونمان که پای ولایت میمانیم.