اصغر فردی، از شاگردان شهریار، می گوید : از او در برنامهای رادیویی پرسیدند که به نظر شما، به عنوان بزرگترین غزلسرای معاصر، بهترین غزل چیست، گفت غزل «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار».
در آخر برنامه گوینده دوباره این سوال را تکرار میکند، که استاد باز همین جواب را میدهد.
.شهریار در سرودهای در وصف امام(ره)، به استقبال بیت «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان میتـوان گرفت» رفته و چنین میسراید:
آبی که خاک کشور ما در میان گرفت
خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت
بنشان غبار فتنه که این نوبهار عشق
چون ابر انقلاب به سر سایبان گرفت
جانبخش بود باد بهارش به کوه و دشت
هر جا گذشت سبزه بجنبید و جان گرفت …
سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفر
پرورد رستمی که کمین و کمان گرفت
خواهم شدن بهنعره، به خاک حکیم طوس
کان ژنده پیل زنده شد و هفت خوان گرفت
این «رهبر کبیر»، «خمینی بت شکن»
خط امان خود از «امام زمان» گرفت
سر پنجه «ولی» است کزین آستان برون
بیخ گلوی فتنه آخر زمان گرفت …
***
شهریار همچنین همزمان با فتح خرمشهر این سروده را به امام(ره) تقدیم کرد:
تو آن سروی اگر سر بر کنی، سرها بیآرایی
وگر سرور شوی آئین سرورها بیآرایی
به نقاش ازل مانی که با نقش جهان آرا
چمنها با گل و سرو و صنوبرها بیآرایی
نه هر کو کاروان راند رموز رهبری داند
تو فن رهبری دانی که رهبرها بیآرایی
بدین شوق شهادتها چه بیم از لشکر دشمن
که هر آنی تو آن دانی که لشکرها بیآرایی
به فرمان تو پاکان با لقاء الله پیوستند
چه رنگین حجلهها از سنگ و سنگرها بیآرایی
تو بودی آفتاب مغرب آن کو در حدیث آمد
به کشورها گذر کردی و کشورها بیآرایی
اگر کشور به خورشیدی درخشان میکند آفاق
تو آن خورشید رخشانی که خاورها بیآرایی
دل و جان همه مردم پر از عشق تو جانانه است
جلوخوانها بیافروزی و سردرها بیآرایی
تو هم خود «شهریارا» گوهرآرایی و گوهرسنج
به هر کانت گذار افتاد گوهرها بیآرایی
.