.ماه محرم نور خاصی دارد
نوح15 – أَ لَمْ تَرَوْا کَيْفَ خَلَقَ اللّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقًا
مگر ملاحظه نکرده ايد که چگونه خدا هفت آسمان را تُوبرتُو آفريده است؟
نوح16 – وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُورًا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجًا
و ماه را در ميان آنها روشناييبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغي قرار داد.
.
نور35 – اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَکادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلي نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ اْلأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغداني است که در آن چراغي، و آن چراغ در شيشهاي است. آن شيشه گويي اختري درخشان است که از درخت خجسته زيتوني که نه شرقي است و نه غربي، افروخته ميشود. نزديک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشي نرسيده باشد ـ روشني بخشد. روشني بر روي روشني است. خدا هر که را بخواهد با نور خويش هدايت ميکند، و اين مَثَلها را خدا براي مردم ميزند و خدا به هر چيزي داناست.
رابطه ماجرای ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام با امام حسین صلوات الله علیه
سوره صافات
صافات88 – فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ
پس نظري به ستارگان افکند،
صافات89 – فَقالَ إِنّي سَقيمٌ
و گفت: «من کسالت دارم!»
صافات90 – فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرينَ
پس پشتکنان از او روي برتافتند!
صافات91 – فَراغَ إِلي آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ
تا نهاني به سوي خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت: «آيا غذا نميخوريد؟
صافات92 – ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ
شما را چه شده که سخن نميگوييد؟!»
صافات93 – فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمينِ
پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت!
صافات94 – فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ
تا دوان دوان سوي او رويآور شدند.
صافات95 – قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ
[ابراهيم] گفت: «آيا آنچه را ميتراشيد، ميپرستيد؟
صافات96 – وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ
با اينکه خدا شما و آنچه را که برميسازيد آفريده است!»
صافات97 – قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحيمِ
گفتند: «برايش [کوره]خانهاي بسازيد و در آتشش بيندازيد»
صافات98 – فَأَرادُوا بِهِ کَيْدًا فَجَعَلْناهُمُ اْلأَسْفَلينَ
پس خواستند به از نيرنگي زنند؛ و[لي] ما آنان را پست گردانيديم.
صافات99 – وَ قالَ إِنّي ذاهِبٌ إِلي رَبّي سَيَهْدينِ
و [ابراهيم] گفت: «من به سوي پروردگارم رهسپارم، زودا که مرا راه نمايد!»
صافات100 – رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصّالِحينَ
«اي پروردگار من! مرا [فرزندي] از شايستگان بخش».
صافات101 – فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ
پس او را به پسري بردبار مژده داديم.
صافات102 – فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنّي أَري فِي الْمَنامِ أَنّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَري قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرينَ
و وقتي با او به جايگاه «سعي» رسيد، گفت: «اي پسرک من! من در خواب [چنين] ميبينم که تو را سَرْ ميبُرم، پس ببين چه به نظرت ميآيد؟» گفت: «اي پدر من! آنچه را مأموري بکن! ان شاء الله مرا از شکيبايان خواهي يافت».
صافات103 – فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ
پس وقتي هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشاني بر خاک افکند،
صافات104 – وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ
او را ندا داديم که اي ابراهيم!
صافات105 – قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ
رؤيا[ي خود] را حقيقت بخشيدي! ما نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم!
صافات106 – إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ
راستي که اين همان آزمايش آشکار بود!
صافات107 – وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ
و او را در ازاي قرباني بزرگي باز رهانيديم.
صافات108 – وَ تَرَکْنا عَلَيْهِ فِي اْلآخِرينَ
و در [ميان] آيندگان براي او [آوازه نيک] به جاي گذاشتيم.
صافات109 – سَلامٌ عَلي إِبْراهيمَ
درود بر ابراهيم!
صافات110 – کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ
نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم.
صافات111 – إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنينَ
در حقيقت، او از بندگان با ايمان ما بود.
صافات112 – وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحينَ
و او را به اسحاق که پيامبري از [جمله] شايستگان است مژده داديم.
صافات113 – وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلي إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ
و به او و به اسحاق برکت داديم، و از نسل آن دو برخي نيکوکار و [برخي] آشکارا به خود ستمکار بودند.