نامهی شهید آوینی به برادرش در سال ۱۳۵۸ دربارهی انقلاب اسلامی:
بسمالله الرحمن الرحیم
برادردلم میخواست امروز که ایران، این پسر گمشده، بعد از قرنها میرود که به آغوش خانوادهی خویش بازگردد، در کنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در کنار امام خمینی این فرزند راستین محمد و این نشانهی خدا بر زمین، جهاد میکردیم.
گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که میرفت تا فراموش شود، چون محمد فریاد برآورد که «واعتصموا بحبلالله جمیعا و لا تفرقوا» _ همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و بیاویزید و پراکنده نشوید _ و ما که هنوز دست و پا میزدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آنچه میجستیم، یافتهایم و به یقین رسیدیم و حتی من که همواره بویی از محمد در مشام داشتم در آغاز باور نمیکردم که در این ظلمتکدهی زمین بتوان نقبی به سوی نور زد _ که ابعاد آنچه روی داد، آن همه گسترده بود که زمین را دربر میگرفت و خدا این تردید را که جز لمحهای به طول نینجامید بر من ببخشاید _ و برق یقین بیهیچ واسطهای بر دلم نشست. همانگونه که بر کوه سینا، و ایمان آوردم و برادر! زمان گم شد و مکان و کویر بود و آنکه دعوت به حق میکرد محمد بود و خدا را شکر که گوش ایمان من به آوای الله آشنا بود و نمیدانی که چه خوش بود.
با همان عشقی که اباذر با محمد بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم و برادر، او را ندیدهای: دست خداست بر زمین؛ آنهمه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا میآورد، سایهاش زمین و آسمان را میپوشاند و آنزمان که از حکمت و عرفان سخن میگوید، میبینی که او خود نفس حقیقت است.
من بوی خوشش را از نزدیک شنیدهام و صورتش را دیدهام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد را برادر!
ایران، مادر تمدن نوینی است که معیارها و مقیاسهایی دیگر دارد و حکمت و فلسفهای دیگر و هنری دیگر و… ادبیاتی دیگر. من هرگز نمیتوانم وسعت مکتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور کنم. اما برایت باز هم خواهم نوشت، هرچند که وقتم بسیار تنگ است.
مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کردهام. این چنین نیست؛ من زندگی یافتهام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آنچه میگوید، مرا آنچنان شیفتهی خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم… و این فرهنگ آنهمه با آن فرهنگ کهنه و منحط غرب متفاوت است و آنهمه با آن فاصله دارد که نمیتوان گفت.
کارم در راه خداست (فیسبیلالله) و برای آن پولی دریافت نمیکنم. تنها سهمی اندک از بیتالمال میبرم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کردهایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهادهایم؛ ایرانی که منشا حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریخ را سراسر دربر خواهد گرفت.
والسلام _ برادرت مرتضی (۱۳۵۸)
سلام علیکم
قصه انقلاب اسلامی از جنس آیه است یعنی هم قابل تکرار وهم عظیم وعجیب است .
این انقلاب از قران کریم و اوصاف الهی اش بهره ها جسته است که یکی از آنها تحول درحوزه سیرت وصورت است .
همانگونه که خداوند صورت و سیرت عصای موسی را عوض کرد ، واز چوبی با مصرفی کاملا عادی مبدل کرد به تحولی عظیم که باطل کننده سحر قدرتمندترین سحره دربار فرعون شد، انقلاب خمینی کبیر نیز همچون عصای موسی باذن الله دست برتر الهی شد در دستان روح الله موسوی خمینی ودیدیم چگونه به عنایت الهی تمام قدرتهای ظاهری دنیا را به چالش گشید و حرکت تمدن ساز خویش را با بگورستان تاریخ فرستادن مزدور پهلوی آغاز کرد و به تبع این تحول عظیم زمینه سازی تشکیل تمدن موعود الهی خویش را تا با نابودی حکومتهای جورهمچون اتحاد جماهیر شوروی سابق وحکومت بعث عراق وافغانستان و یمن و متزلزل شدن حاکمیتهای شیخ نشینان سعودی و آلسعود درمنطقه به نوبت درمسیر اضمحلال قرار گرفته تا با نابودی اسراییل این غده سرطانی به آن وعده محتوم الهی نائل گرددکه خمینی کبیر فرمود :
انقلاب مردم ایران آغاز نهضت بزرگ جهانی اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه است .
این موج همه عالم را دربرخواهد گرفت و همانگونه که موشه دایان وزیر جنگ دولت غاصب صهیونیستی درسال ۵۸ دراوایل پیروزی انقلاب اسلامی گوشزد کرد واینگونه پیش بینی کرده بود که :
انقلاب ایران مانند زلزله ایست که موجش تمام خاورمیانه را خواهد گرفت و دیدیم که شد واین درحالی بود که مدعیان روشن فکری چه درداخل و چه درخارج هر چند روز یک بار فریاد میکردند که اینبار دیگر دو ماه دیگه کار انقلاب تمام است کاش هموطنانمان به اندازه دشمنانمان بینش داشتند.