*ماجرای عنایت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به سردار شهید احمد کاظمی*
احمد کاظمی، اصرار داشت سرپایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد. بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت. اما یکباره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم.
گفت می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی. در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس.
*حضرت زهرا (سلام الله علیها) دعوت کردند*
شهید اسماعیل چنارانی:
رفت پیش مسئول پایگاه بسیج، اسمش را که برای اعزام به جبهه نوشته بود خط زد. همان شب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را خواب دید که فرموده بودند: «اسماعیل بلند شو که از نیروهای ما عقب میمانی».
فردای آن روز رفت پایگاه و دوباره اسمش را نوشت. وقتی خواستند مانع رفتنش شوند، خوابش را تعریف کرد و گفت: «حضرت زهرا (سلام الله علیها) من را خواستهاند، شما میگوئید نرو؟» رفت و پیکر بیجانش برگشت…
*وعده حضرت زهرا (سلام الله علیها) محقق شد*
شهید سیدابراهیم شجیعی
جواد عتباتی می گوید: وقتی (شجیعی) شهید شد دیدمش، آرام افتاده بود روی خاک انگار که سالهاست خوابیده، بیدغدغه.
گفتند هر کس پیکرش را دید، بیاید به سنگر فرماندهی و اطلاع بدهد. رفتم؛ اما هر چه خواستم حرف بزنم، نشد. بغضم ترکید و گریه کردم. نمیشد وصف کرد، سخت بود. بریده بریده هر چه دیده بودم را گفتم.
شهید «محمد فرومندی» بَغلم کرد. دلداریام داد و برایم از شهید «شجیعی» گفت و ادامه داد: «شهید «شجیعی» قبل از عملیات «والفجر ۸» در خواب از حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواسته بود تا پیروزی عملیات را ببیند و بعد شهید بشود». حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز فرموده بودند: «تو پیروزی را می بینی و به شهادت میرسی».
*حضرت زهرا (سلام الله علیها) سیرابمان کرد*
#شهید محمدحسن فایده:
غلامعلی ابراهیمی: پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بیحال و خسته خوابمان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند».
فوری رفتیم سراغ قمقمه شهدایی که اطرافمان بودند. یکی از قمقمهها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.
همه از آب شیرین و گوارا؛ که مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است سیر آب شدیم.
*از حضرت زهرا (سلام الله علیها) دست برندارید*
شهید اللهیار جابری:
علیرضا حقگو: گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تا بارون بیاد». دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین امام زمان (علیه السلام) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».