نیک میدانیم مفاهیمِ بزرگ، دارای درجات هستند. یافتن یا دانستن درجات صحیح را نیز از تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ، یعنی از کتاب آسمانیمان باید مطلع شویم و نه براساسِ تخیل و ذوق یا نسخه برداری از افکار ملحدین شرق و غرب دیروز یا امروز!
اگر چنین است آیا تا حال اندیشیدهایم که درجات اسلام عزیز چیست؟ و باور و ایمانیاتمان در چه درجهای است؟ مگر نباید دیر یا زود پاسخگوی ایمانیات و اعمالمان، در قبر و قیامت باشیم؟
1) پایینترین درجۀ اسلام، اسلامِ ابتدایی است. وقتیکه شخصی از بیدینی یا از دینهای دیگر میخواهد به دین اسلام وارد شود، با شهادت به یگانگی خداوند و شهادت به رسالت رسول الله (صلّیالله علیه وآله) مسلمان نامیده میشود! با آنکه هنوز هیچ صفتی در او اصلاح نشده، یا هیچ رفتارخاصه ای در او واقع نگردیده!
2) پله دوم، اسلامِ بعد از ایمان است که در سورۀ بقره آیۀ 208 خداوند میفرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، ای مومنان! همهتان وارد مسلمانی شوید! یعنی خداوندِ حنان دعوت به ایمان و اسلامی بالاتر از پلۀ قبل میکند!
چگونه؟ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان! آن اسلامی که به تبع آن شما از شیطان و مقولات شیطانی فاصله بگیرید! درجه اول اسلام این را ندارد! شما از کفر و شرک فاصله میگیرید، از ادیان دیگر فاصله میگیرید درونِ اسلام میآیید!
اما این درجۀ بالاترچیست؟ اینکه انسان بنا را براین بگذارد که: خدایا! حریم، حریمِ توست، نمیخواهم حرف شیطان را گوشکنم. نمیخواهم مسیرها، رفتارها و مقولات شیطانی را دنبالکنم. نمیخواهم پا جایِ پای شیطان بگذارم. نمیخواهم هر مسیری که شیطان میرود، آن مسیر را پیبگیرم. خدایا! چه باشم؟ چکارکنم؟ تو هدایت و توفیق عطایمکن!
به این میگوییم اسلام بعد از ایمان! اسلام فراتر از ایمان! اسلامی که درآن درجه از اسلام، انسان از خطوات شیطان یعنی گامهای شیطانی فاصله بگیرد و به سمت مقولات خدایی بیاید.
آری آیۀ 208 بقره باید برایمان پررنگ باشد. متاسفانه برخی از ما همینکه گفتیم الله، خدایِ ما، رسول الله (ص) پیغمبرِماست، فکر میکنیم که دیگر همه چیز تمام شد، دیگر باید سرِ زندگیِ خودمان برویم! معالاسف بسیاری از ما به درجۀ اول اسلام بسنده کردهایم! اما انتظار ثمراتِ عالیترین درجاتِ اسلام را به صرفِ تقید به پایینترین درجه اسلام داریم!! وقتی هم درعمل میبینیم که به آن نمیرسیم، تعجب میکنیم! خدایا چرا ما از نعمات خاصۀ تو، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ، بهرهمند نیستیم؟!
3) درجه بعدیِ اسلامِ عزیز، اسلامِ ملکوتیِ مناسکدار است!
اسلام ملکوتی مناسکدار حداقل 5 مجموعه آیه درقرآن دارد. خداوند درآیه124 میفرماید: وَ إِذِابْتَلى إِبْراهيمَ ربُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ خداوند ابراهیم (ع) را به کلِمات مبتلا کرد!
وقتی هم ایشان سربلند از ابتلای به کلمات بیرون آمد، خداوند فرمود: قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، جناب ابراهیم! من شما را امام برمردم قراردادم!
أَلنَّاس هم، تمام انسانها هستند. حداقل از زمان ابراهیم(ع) تا انتهای زمانیکه انسانها در دنیا زندگیمیکنند.
ابراهیم(ع) به تبع امامتش شروع به رفتارهایی درسطح جامعۀ انسانی میکند! فردی، خانوادگی، قبیلهای نگاه نمیکند! حتی زمان خود را فقط لحاظ نمیکند! بلکه برای کلِ انسانها، درتمام زمانها و مکانها فکرمیکند و رفتارانجام میدهد!
مثلاً درآیه 127 بقره یکی از کارهایِ ابراهیمی که خداوند دربارۀ او فرموده: وَ كَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ به تبع امامتش انجام میدهد، یاد شده! کسیکه توسط رَبِّ الْعَالَمِينَ درنوجوانی ملکوتی و سالهایِ بعد کلماتی شد! کارنامه کلماتی بودنش هم، امامت است! حال بعد از آمدن از بابِل، به فلسطین، به دور دستها نگاه میکند، منطقهای در زمین که رگهای از ملکوت بِدان از بالایِ آسمانها وصل است را میبیند. بیدرنگ همسر و نوزادش اسماعیل را بر میدارد، به آنسو هجرت میکند! در سرزمین مکه به خانۀ مخروبهای که تعدادی سنگ از آن روی زمین مانده میرسد.
برایش شرح داده میشود که اینجا کعبه است! تاریخچۀ کعبه، آیندۀ کعبه، جایگاهِ کعبه برایش گفته میشود. سپس به فرمانِ الهی خانه کعبه را با فرزند تربیت شدهاش، اسماعیل(ع) که هم ملکوت را میدید، هم ملکوتی شده بود، دوباره میسازد!
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ، ابراهیم(ع) وقتی خانه را ساخت، آن را به ملکوت وصلکرد، گفت: ربَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ خدایا من و اسماعیل را برای خودت مسلمان قراربده!
مگر ابراهیم(ع) مسلمان نیست؟ بله مسلمانِ غیوری است! یک درجه از مسلمانی ابراهیم (ع) حَنيفاً مُسْلِماً است! حتی او بخاطر مسلمانی با پدرخواندهاش آزر و با بتپرستان شهر درافتاد!
پس چرا میفرماید: من و اسماعیل را مسلمان قرار بده؟
خوب اینرا چه موقع فرموده؟ بعد از رفعتِ ستونهای کعبه! رفعت بسویِ ملکوت!
توجه کنیم: در آیه35 سوره نور هم خداوند از نورملکوتی صحبت میکند. بعد در آیه36 میفرماید: في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرَفَعَ، خانه هایی که خدا اجازهداده هرکه درآن خانهها قرارگیرد رفعت دادهشود. یعنی پروردگارمان راهی برای رشد و ارتفاع گرفتن تا فضای ملکوتی قرارداده! آری اسلامِعزیز، متأثر ازملکوت است.
ابراهیم خلیل(ع) خانه کعبه را از مسیر ملکوت به عرش وصل کرده،تا عرش هم بالا بردهبود،به تبعش میفرماید:خدایا ما میخواهیم تسلیم تو باشیم، با تو هماهنگ باشیم!
حال دراین شرایط و رفعتِ جدیدی که واقعشده، خانه کعبه به ملکوت، و ازطریق ملکوت به عرش وصلگشته، یعنی راه عوالمِ شهود به دنیا بازشده، او درخواست مسلمانی با درجۀ بالاترمیکند تا رفتارِ مناسبتری درقبال محبوبش انجام دهد! میگوید: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ، از نسل ما گروهی را قرارده که متأثر از این ماجرای جدید با تو هماهنگ باشند!
برای اینکه این ماجرا تحقق پیداکند، جمله بعدی را میفرماید: وَ أَرِنا مَناسِكَنا، خدایا میخواهیم تسلیم تو باشیم. این تسلیم بودن را میشود درقالب آدابی بما یاد بدهی؟ میشود درقالب آدابی بما نشان بدهی؟ نه در قالب یک تعداد مفهوم که بنشینیم بحثکنیم! چرا؟ چون او امام برکلِ ناس است! برای عموم مردم نباید فقط بحث کرد، باید نشانشان داد. لذا میفرماید: أَرِنا مَناسِكَنا
آری مناسک، نشان دادنی است، تا آدمها بیایند حاجیشوند! درقالب مناسک حج، داخل این شرایط بیایند، درونش بروند، داخل این آداب بروند، این آداب را اجرا کنند. درقالب این آداب، با نظامِ خداوندی در ارتفاعات آشنا شوند.
خداوند هم راه را به رویش بازمیکند! آیه131 بقره را ببینید: إِذْ قالَ لَهُ ربُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ خداوند مناسک را، آداب را به او نشان میدهد! تا درقالب این آداب، هماهنگ شده، رفتار انجام دهد!
این حجی که حاجیها میروند، این مناسک مبتنی بر اسلام ملکوتی است! اما توجه نمیکنیم!
چرا سعی بین صفا و مروه؟ نمیدانم، گفتند انجامدهید! چرا طواف دور کعبه؟…
درحالی که طواف دورِ کعبه، رفتاری است، نشان از طوافِ به دورِ عرش!
چون خانۀ کعبه به عرش وصل است و در عرش، انوارِ عرشی، دورِ عرش طواف میکنند!…
انوشه گیلانی نژاد ۱/ ۸/ ۱۴۰۰