جدایی بحرین از ایران، لکه ننگی است که تا ابد بر چهره خاندان پهلوی باقی خواهد ماند. حتی اگر بتوان تمام سیاستهای دوران پهلوی را توجیه کرد، جداسازی بحرین از ایران مسئلهای است که جز خیانتی آشکار نمیتوان نامی دیگر بر آن نهاد. تلاشی که استعمار انگلستان در طی سالیان دراز انجام داد و پادشاهان گذشته ایران زیر بار این ننگ نرفتند، محمدرضا پهلوی مهر پایانی بر آن زد تا گوشهای از کشور ایران عزیز را به انگلستان تقدیم کند.
بحرین از دوران هخامنشیان و حداقل از 80 سال قبل از میلاد مسیح جزو خاک ایران بوده است. در ایران باستان به این سرزمین «اوال» میگفتند که ترکیبی از دو کلمه «او» به معنای آب و «ال» که پسوند تشابه در زبان فارسی است بود؛ یعنی سرزمینی که دارای آب است. همین نام مستندی است بر اینکه این سرزمین از متعلقات خاک ایران بوده است. در دوران ساسانیان «ایالت میشماهیگ» نامیده میشد که مستقیما با دربار تیسفون در ارتباط بود.
همچنین در دورانی به آن «اسپیدگان» میگفتند؛ به دلیل اینکه یکی از فرمانروایان ایران به نام «اسپیدوبه» در بحرین حکومت میکرد. ورتسنفلد، مستشرق آلمانی، مینویسد که قبل از اسلام، بحرین و سواحل خلیج فارس تحت تسلط ایرانیان بود و ایرانیان در نقاط مختلف آن قلعههای مستحکم ساخته و پادگان نظامی تاسیس کرده بودند. پس از حمله اعراب به ایران و سقوط سلسله ساسانی، بحرین همچنان تحت حکومت ایران اداره میشد تا اینکه در قرن 16 میلادی با حمله استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس، بسیاری از نقاط استراتژیک از جمله بحرین به تصرف پرتغالیها درآمد. پس از حدود یک قرن، با روی کار آمدن حکومت مقتدر صفویه در ایران، شاه عباس توانست پرتغالیها را از بحرین بیرون کند و این سرزمین را مجددا به ایران ملحق نماید.
در دوران شاه سلطان حسین به دلیل ضعف حکومت مرکزی و نفوذ انگلیس و هلند در خلیج فارس، سلطان عمان توانست بحرین را به تصرف خود درآورد. در دوره های نادری و زندیه نیز تسلط بر این منطقه بین ایران و اعراب در رفتوآمد بود تا اینکه در اواسط قرن 19 میلادی سلطه انگلستان بر این منطقه شروع شد و از طریق سیاستهای استعماری و طی قراردادهایی که در سالهای 1820، 1861، 1880 و 1892 میلادی با حاکم بحرین منعقد کرد، بحرین را رسما و عملا و نه قانونا از ایران جدا کرد تا بتواند به اهداف پنهان و آشکار خود در منطقه از جمله ایجاد پایگاهی خاص جهت حضور نظامی و جاسوسی دست یابد.
در برابر تلاشهای بریتانیا و حاکمان دستنشانده بحرین به منظور استقلال و جدایی از ایران، سه محور عمده در استدلالات دولت ایران وجود داشت که در مباحثات مربوط به بحرین بر آنها تاکید شد؛ اول اینکه در طول چندین قرن، به استثنای دوره کوتاهی که بحرین به اشغال پرتغالیها درآمد، این منطقه همواره تحت حاکمیت ایران بوده است؛ دوم اینکه ایران هیچگاه حاکمیت خود بر بحرین را به قدرت دیگری واگذار نکرده و حاکم بحرین را به عنوان رئیس یک کشور به رسمیت نشناخته است و سوم حمایت انگلستان از بحرین را مداخله در امور داخلی کشور ایران قلمداد کرده است.
سخنان حشمتی، معاون وزیر دارایی دوران پهلوی در مجلس شورای ملی قابل توجه است. وی درباره بحرین و سابقه حاکمیت ایران بر آن چنین میگوید: «در سال 1782، ایران بحرین را از دست داد و از آن به بعد حکومت مجمعالجزایر از طرف سلسله آلخلیفه اداره میشود. از سال1820 شیخنشین بحرین یکی از مناطق تحتالحمایه بریتانیا بشمار میرود. این خبر عین اظهاری است که مخبر خبرگزاری فرانسه از قول سخنگوی وزارت خارجه انگلستان نقل کرده است.
ملاحظه میفرمایید که وزارت خارجه انگلستان صریحاً اقرار میکند که بحرین تا 1782، جزیی از قلمروی ایران بوده است. تا اینجا ما هم با وزارت خارجه انگلستان موافقیم. موضوعی که مورد موافقت ما نیست ولی برای اثبات ادعای ما بهترین دلیل است، این است که به سخنگوی وزارت خارجه انگلستان میگوید که چطور شده که بعد از این تاریخ، بحرین از ایران منتزع شده است؟ آقایان به خوبی اطلاع دارند که در اینگونه موارد یا باید جنگی شده باشد و قسمتی از خاک کشوری با قدرت و زور مجزا شده و یا در هنگام عقد قرارداد متارکه جنگ و صلح، هر دو طرف موضوع، تصدیق شده باشند؛ یا قراردادی بدون جنگ بسته شود مثل: اختلافات مرزی، و یا آنکه معاملهای صورت گرفته باشد. یقین است که هیچ یک از موارد بالا در مورد بحرین صادق نیست و به موجب قوانین بینالمللی و سابقه، بحرین ملک ایران محسوب میشود».
بحرین به استناد اسناد تاریخی فراوان از قرنها پیش جزو خاک ایران بوده است؛ حتی اداره نهم سیاسی وزارت امور خارجه پهلوی کتابچهای را با عنوان اختلاف انگلیس با ایران بر سر بحرین تدوین کرد که تمام ادلهی به نفع ایران در زمینه بحرین در آن گردآوری شده بود اما محمدرضا پهلوی این منطقه مهم سوقالجیشی و حیاتی و دارای منابع فراوان مادی را علیرغم میل مردم ایران و ساکنان بحرین، از ایران جدا و ننگی ابدی را بر پیشانی حکومت پهلوی در تاریخ ثبت کرد.