بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
واقعه خوانی، تا حدّ ممکن، باید متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابنطاووس و «ارشادِ» مفید و امثال اینها – نه چیزهای مندرآوردی – واقعهخوانی و روضهخوانی شود. در خلال روضهخوانی، سخنرانی، مدّاحی، شعرهای مصیبت، خواندن نوحه سینهزنی و در خلال سخنرانیهای آموزنده، ماجرا و هدف امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام. یعنی همان هدفیکه در کلمات خود آن بزرگوار هست که: «وانی لم اخرجِ اشراً و لابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی» (۱)، بیان شود. این، یک سرفصل است. عباراتی از قبیل «ایها النّاس، انّ رسول اللَّه، صلّی اللَّهعلیهوآلهوسلّم، قال: من رأی سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم اللَّه، ناکثاً لعهد اللَّه…، فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول، کان حقاً علی اللَّه ان یدخله مدخله» (۲) و «من کان بادلاً فینامهجته و موطّناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا» (۳)، هر کدامْ یک درس و سرفصلند.
بحثِ لقاءاللَّه و ملاقات با خداست. هدف آفرینش بشر و هدفِ «انّک کادحٌ الی ربّک کدحاً» (۴) – همه این تلاشها و زحمتها – همین است که «فملاقیه» : ملاقات کند. اگر کسی موطّن در لقاءاللَّه است و بر لقاءاللَّه توطین نفس کرده است، «فلیرح معنا» : باید با حسین راه بیفتد. نمیشود توی خانه نشست. نمیشود به دنیا و تمتّعات دنیا چسبید و از راه حسین غافل شد. باید راه بیفتیم. این راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذیب نفس شروع میشود و به سطح جامعه و جهان میکشد.
اینها باید بیان شود. اینها هدفهای امام حسین است. اینها خلاصهگیریها و جمعبندیهای نهضت حسینی است. جمعبندی نهضت حسینی علیهالسّلام این است که یک روز امام حسین علیهالسّلام در حالی که همه دنیا در زیر سیطره ظلمات ظلم و جور پوشیده و محکوم بود و هیچ کس جرأت نداشت حقیقت را بیان کند – فضا، زمین و زمان سیاه و ظلمانی بود – قیام کرد. شما نگاه کنید، ببینید: «ابن عبّاس» با امام حسین نیامد. «عبداللَّهبنجعفر» با امام حسین نیامد.
عزیزان من! معنای این، چیست؟ این نشان نمیدهد که دنیا در چه وضعی بود؟ در چنین وضعیتی، امام حسین تک و تنها بود. البته چند ده نفری دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نمیماندند هم، آن حضرت میایستاد. مگر غیر از این است!؟
فرض کنیم شب عاشورا، وقتی حضرت فرمود که «من بیعتم را برداشتم؛ بروید.» همه میرفتند. ابوالفضل و علی اکبر هم میرفتند و حضرت تنها میماند. روز عاشورا چه میشد؟ حضرت برمیگشت، یا میایستاد و میجنگید؟ در زمان ما، یک نفر پیدا شد که گفت «اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابل من باشند، از راهم برنمیگردم.» آن شخص، امام ما بود که عمل کرد و راست گفت. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه.»(۵) لقلقه زبان را که – خوب همه داریم. دیدید، یک انسان حسینی و عاشورایی چه کرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورایی باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع، و زمینه ظهور ولی مطلقِ حق، فراهم خواهد شد. باید این مفاد برای مردم بیان شود. فراموش نکنید که هدف امام حسین بیان شود. حالا ممکن است انسان یک حدیث اخلاقیای هم – به فرض – بخواند، یا سیاست کشور یا دنیا را تشریح کند. اینها لازم است؛ امّا در خلال سخن، حتماً طوری صحبت شود که تصریحاً، تلویحاً، مستقّلاً و ضمناً، ماجرای عاشورا تبیین شود و مکتوم و مخفی نماند. این، مطلب اوّل بود
بیانات رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از روحانیون – 1374/03/03
۱) مقتل مقرم: ص ۱۳۹. جزء عاشر بحار از مقتل محمدبنابیطالب موسوی.
۲) تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۰۴. کاملِ ابنایثر: ج ۳ ص ۲۸۰
۳) بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۳۶۷
4 ) سوره الإنشقاق آیه 6. يا أَيُّهَا الإِنسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلىٰ رَبِّكَ كَدحًا فَمُلاقيهِ
۵) احزاب: ۲۳