آمده ذیالحجه و افتادهام یاد منا /
من شدم عمری اسیر خاطرات کربلا /
در لوای علم کارم روضه خوانی بوده است /
چند سالم بوده که قَدّم کمانی بوده است /
باقرم آن کس که پیرم کرده اند از کودکی /
موقعِ دشنام سیرم کرده اند از کودکی /
گرچه بر سجاده کارِ من دعا بوده فقط
منبرِ من روضه های کربلا بوده فقط
قال باقر قال صادق می شود آخر حسین
نوحه ام حالا شده “ای کشته ی بی سر حسین”