سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (23)/ سرباز گمنام

شب های پیشاور (23)/ سرباز گمنام

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

 

شب های پیشاور (23)/ سرباز گمنام

 

 

در جراید و مطبوعات و مجلاّت می‌خوانیم و مسافرین نقل می‌نمایند که در مراکز ممالک متمدّنه دنیا، از قبیل پاریس و لندن وبرلین و واشنگتن آمریکا و غیره، مرکز محترمی هست به نام قبر «سرباز گمنام».

می گویند در میدان جنگ، این سرباز که در راه دفاع از وطن، مقابل ظلم ظالمان جانبازی نموده، چون در بدن و لباس و کشته او نشان واضحی نبوده که معلوم شود از چه فامیل و خانواده و اهل کدام شهر و ناحیه است، نظر به اینکه با خون خود، با ظلم مبارزه کرده و لو گمنام و بی نام و نشان است محترم می‌باشد. هر کس به آن شهرها وارد می‌شود از سلاطین و رؤسای جمهور و وزرا و رجال و بزرگان از هر طبقه، احتراماً به زیارت قبر آن سرباز گمنام می‌روند و تاج گلی بر قبر او می‌گذارند. به نام تقدیر از یک سرباز گمنام، آن قدر احترام می‌کنند که حیثیات ملّی خود را در مقابل ملل عالم حفظ نموده باشند.

ولی آقایان با انصاف! شرم آور نیست که ما مسلمین، هفتاد و دو سرباز با نام و نشان داشته باشیم که همگی عالم و عابد و باتقواو بعض از آنها قاری و حافظ قرآن، در راه دین و توحید و دفاع از حریم اسلام و عدل و عدالت در مقابل ظلم ظالمان جان دادند و غالب آنها ودایع خدا و پیغمبر و عترت پاک رسول الله صلی الله علیه وآله بودند. عوض تقدیر و تشویق مردم به زیارت آنها و امر به احترام قبورشان، [آنها را] مورد انتقاد قرار دهند و فرقه دیگر علاوه بر نقد و انتقاد، به تحریک علمای متعصّب خود، قبور آنها را خراب نمایند و از صندوق بالای قبرشان قهوه بسازند؟!

چنانچه در سال ۱۲۱۶ قمری در روز عید غدیر که اهالی کربلا عموماً – به استثنای قلیلی – به نجف اشرف برای زیارت مشرّف گردیده بودند، وهابی‌های نجدی وقت را غنیمت شمرده، حمله به کربلا نموده، به قتل و غارت شیعیان ضعیف بی دفاع مشغول شدند و به نام دین، قبور مقدسه فدائیان دین توحید (یعنی حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران آن حضرت) را خراب و با خاک یکسان نمودند؟! قریب پنج هزارنفر از اهالی کربلا و علماء و ضعفای ناتوان حتی زنان و اطفال بی گناه شیعیان را به قتل رسانیدند؟! خزانه حضرت سیدالشهداء را غارت و جواهرات و قنادیل طلا و اشیای قیمتی و فروش گرانبهای عتیق را بردند. صندوق قیمتی بالای قبر مقدّس را سوزانیده و از آن قهوه ساختند، جمع کثیری را اسیر نموده با خود بردند. «إنّا لله وإنّا إلیه راجعون» (اف بر این مسلمانی).

واقعاً تأسّف آور است که در تمام ممالک متمدّنه دنیا، قبور علماء و سلاطین و دانشمندان حتی سرباز گمنام خود را محترم بشمارند، ولی مسلمانان که اولی واحق اند به حفظ قبور مفاخر خود، مانند وحشی‌های آدم خوار، قبور آنها را خراب و نابود نمایند. حتی قبور شهدای احد مانند حمزه سیدالشهداء و آباء و اجداد پیغمبر، چون عبدالمطّلب و عبدالله و اعمام و اقوام آن حضرت و فرزندان رسول خدا، مانند سبط اکبر امام ممتحن حضرت حسن و سید الساجدین زین العابدین، امام علی بن الحسین و باقر العلوم محمد بن علی، امام پنجم و صادق آل محمد جعفر بن محمّد، امام ششم سلام الله علیهم اجمعین و دیگران از بنی هاشم و علمای اعلام و مفاخر اسلام را در مکه و مدینه با خاک یکسان نموده، مع ذلک خود را مسلمان بخوانند؟! ولی قبور صنادید و سلاطین خود را با تشکیلاتی مجلّل برقرار نمایند!

و حال آنکه علمای ما و شما چه بسیار اخبار در تشویق زیارت مؤمنین اهل قبور نقل نموده اند، تا به این وسیله قبور مؤمنین از دستبرد حوادث محفوظ بماند و خود رسول الله صلی الله علیه وآله به زیارت قبور مؤمنین می‌رفت و برای آنها طلب مغفرت می‌نمود.

نه آنکه ایادی مرموزی به نام دین، به دست خود، قبور مفاخر خود را خراب و با خاک یکسان نمایند و اثری از آنها در عالم باقی نگذارند. سخن را کوتاه کنم، درد دل بسیار است.

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دیگر

 

 

 

 

آل محمد شهدای راه حق و زنده هستند

 

آیا شما آن خاندان جلیلی که جان در راه دین و توحید دادند، شهید می‌دانید یا نه؟ اگر بگویید شهید نیستند، دلیل شما چیست و اگر شهیدند و کشتگان راه خدا و فداکاران دین حق هستند، چگونه آنها را مرده می‌دانید و حال آنکه صریحاً در قرآن مجید فرماید: ﴿أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾.

پس به حکم آیات قرآنیه و اخبار وارده، آن ذوات مقدسه زندگانند و مرده نیستند. پس ما مرده پرست نیستیم و سلام بر مرده نمی کنیم، بلکه با زندگان حرف می‌زنیم.

علاوه، هیچ شیعه ای از عارف و عامی، آنها را مستقل در قضای حوایج نمی دانند، بلکه آنان را عباد صالح و واسطه آبرومند به سوی خدای متعال می‌دانند.

فقط حوایج خود را به آنها عرض می‌نمایند که آن امامان برحق و آبرومندان صالح، از خدا بخواهند به ما مردمان نالایق، عطف توجه فرمایند و اگر به زبان قال می‌گویند: «یا علی ادرکنی یا حسین ادرکنی»، عیناً مانند آن آدمی است که حاجتی به سلطان مقتدری دارد، به در خانه وزیر اعظم می‌رود و می‌گوید: جناب وزیر به دادم برس. هرگز این گوینده، وزیر را سلطان و پادشاه و مستقل در قضای حاجت خود نمی داند، بلکه مقصودش این است که چون شما نزد پادشاه آبرو دارید، وساطت کنید کار من انجام داده شود.

شیعیان هم آل محمد سلام الله علیهم اجمعین را خدا و شریک در افعال خدایی نمی دانند، بلکه آنها را عبادالله الصالحین می‌دانند که در اثر عبادت و تقوا و ریاضات شرعیه به علاوه فطرت پاک، منظور نظر حق تعالی گردیدند. لذا مناصب امامت و ولایت و درجات عالی اعلا در دو عالم را به آنها دادند که به امر و اجازه پروردگار، تصرف در موجودات می‌نمودند.

چون امناء و نمایندگان حضرت ذو الجلال اند، حوایج صاحبان حاجت را به عرض حق می‌رسانند. اگر صلاح در قضای حاجت آن سائل می‌باشد، اجابت می‌فرماید و الا عوض را در آخرت به آنها می‌دهند؛ چنانچه عملاً هم می‌بینیم و نتایج هم می‌گیریم.

این جملات، مختصری از مفصّل بود که در جواب شما ناچار عرض شد، که فرمودید چرا با مرده حرف می‌زنید. و در عین حال یک نکته ناگفته نماند که شیعیان مقام ائمه معصومین را بالاتر از آن می‌دانند که فقط اثبات حیاتی، مانند حیات سایر شهدای اسلام برای آنها بنمایند.

 

حافظ: این جمله بیان شما معمّایی بود که محتاج به حل است. مگر فرق امامان شما با سایر ائمه چیست. فقط مقام سیادت و انتساب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله آنها را متمایز از دیگران قرار داده.

 

داعی: ابداً معمّایی در کار نیست، فقط تصوّر این مطلب برای شما که یک عمر از معرفت مقام امامت دورید، بسیار مشکل است. اوّل باید از عادت و تعصّب خارج شوید و با نظر علم و عقل و منطق و انصاف مطالعه ی مقام امامت بنمایید، آن گاه توجّه خواهید نمود که فرق بین و آشکاری بین مقام امامت در اعتقاد شیعه و امامت در عقاید شما می‌باشد.

اگر بخواهم اثبات این مرام بنمایم باید انتظار صبح کشید. این موضوع مهم موکول است به یک مجلس مبسوط تری که وقت صحبت باشد ان شاء الله «مجلس را ختم نمودیم، چون مقارن اذان صبح بود و رشته سخن طولانی شده بود، گفتند موضوع امامت بماند برای فردا شب. با خنده و مزاح، آقایان را بدرقه نمودیم، به سلامت تشریف بردند. »

 

 

پایان قسمت بیست و سه

پایان جلسه سوم

ادامه دارد…

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

پدر شهید خرازی از شهید زاهدی می‌گوید

پدر سردار شهید خرازی درباره سرلشکر شهید زاهدی در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین

ویژگی‌های خاص شهید صیاد شیرازی

 امیر سرتیپ احمد آرام

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.