بشنو از نی چون حکایت میکند
و از جداییها شکایت میکند
خداوند کارهایش را با ابزاری از جنس نور انجام میدهد، این سؤال چقدر برای ما جلب توجه کرده است؟ چقدر بر آن نوری که خدا از آن استفاده کرده و هستی را خلق نموده، تفکر و تدبر کردهایم؟
به یاد حدیثِ «معرفت بالنورانیه» افتادم که مولا امیرالمؤمنین در جواب سلمان و اباذر که گفتند: آمدیم از شما دربارهی معرفت به نورانیت سوال کنیم، فرمودند: «خوش آمدید ای دوستان من که در دین خود متعهد و پاینده هستید وکوتاهی نمیکنید و هر آینه دانستن این مطلب بر هر مرد مؤمن و زن مؤمنهای واجب است. سپس فرمودند: ایمان کسی کامل نمیگردد تا به حقیقت و نورانیت من معرفت پیدا کند و وقتی چنین شناختی از من پیدا کرد از کسانی میشود که خداوند قلب اورا برای ایمان امتحان کرده و سینهاش را برای اسلام گشاده کرده و عارف آگاه شده است و کسی که در این گونه معرفت و شناخت کوتاهی کند او در شک و تردید باقی میماند».
ما چقدر به دین، متعهد و پایبند هستیم و اهلبیت رسولالله را میشناسیم؟ آیا تنها به جسم مادی آن بزرگواران توجه داریم یا به ابعاد بالاتر آنها نیز توجه میکنیم؟ آیا این دین حداقلی که ما به آن اکتفا میکنیم، ما را از حوادث سخت آخرالزمان به سلامت عبور میدهد؟
وقتی خداوند اراده کرد تا عوالم قابل وصف را ایجاد نماید، نوری را خلق کرد و با آن و از آن و در آن، عوالم هستی را شکل داد. آن نور، عوالم را یکی بعد از دیگری پرداخت نمود تا به دنیا رسید و خداوند از باب رحمتش جسمی را برای مدت زمان کوتاهی به آن تعلق داد که ما به او میگوییم محمد ص.
آن نور در سیر حرکتش به عمق عوالم(دنیا) از دو فضا عبور کرد. عوالم «غیب و شهود» و به تبعه آن، دو رفتار و حالت به خود گرفت. یکی زمانی که در حجاب بود و عوالم را پرداخت نمود «عوالم غیب» که ما به آن جسمی که در دنیا به آن تعلق گرفت، می گوییم: «فاطمه س». دوم، زمانی که این نور از حجاب بیرون آمد و در پهنه آسمانها و زمین در معرض خلایق قرار گرفت «عوالم شهود»، و در آنجا به نظامت امور می پردازد، که ما به آن جسمی که در دنیا به آن تعلق گرفت، می گوییم: «علی ع».
این نور که در عالم شهود و در آسمانها و زمین کار انجام میدهد، در خود دوازده حالت دارد؛ نه اینکه ۱۲ نور جدا از هم ایجاد شده، بلکه از ازل تا ابد، خداوند تنها یک نور خلق کرده که در عوالم شهود به آن ۱۲ رنگ مختلف داده است.
مانند ۱۲ حالت ماههای دوازدهگانۀ سال، که همه حالتهای مختلف یک ماه هستند، نه اینکه ۱۲ قمر وجود داشته باشد. پس این نور که ۱۲ حالت و رنگ مختلف دارد، در دنیا اجسامی به آن تعلق گرفته که ما به آنها میگوییم: ائمه اطهار ص که در اصل همان نور محمّدص است که در معرض خلایق قرار گرفته است.
وقتی نام هر یک از اهلبیت را میبریم، باید در ذهن ما، نوری عظیم در حیطه آسمان شکل بگیرد. نه آسمانِ زمین، نه آسمانِ منظومۀ شمسی، نه آسمانِ ستارگان، نه آسمانهای هفتگانه، بلکه آسمان عوالم هستی. مثلا وقتی میگوییم علی بن ابیطالب ع باید نوری عظیم در آسمان عوالم هستی، در ذهنمان شکل بگیرد! نوری که ساختۀ خداست. از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. و تنها در مدت زمانی کوتاه مجبور به داشتن جسمی در دنیا شده است.
اهلبیت محدود به جسم مادی نیستند، وابسته به زمان و مکان هم نیستند، وابسته به عربیت و زبان عربی هم نیستند، وابسته به قوم و قبیلۀ قریش هم نیستند، اهلبیت ع فراتر از اینها هستند، چرا که اصل آنها یک نور عظیم است.
خداوند تنها یک نور خلق کرد و در آن حالات مختلفی ایجاد نمود، اگر بر این نور که مخلوق خداوند است، اسم میگذاریم، در حقیقت منظورمان این است که جسمی که در دنیا و در مدت زمان کوتاهی به این نور تعلق گرفته را با اسمی خطاب کنیم وگرنه آن نور اسم ندارد، آن نور شخص نیست و شخصیتی ندارد. بلکه مجرایی است که خداوند از طریق آن، در هستی کار انجام میدهد. اگر برای این نور شخصیت قائل شویم و آن را دارای هویتی متکی به خود بدانیم، نعوذبالله از توحید خارج شده، مشرک میشویم. باید این نور را مجرا بدانیم؛ دریچهای باز که هیچ مانعی برای عبور اراده خداوند در آن وجود ندارد و بهترین ابزاری است که خداوند از طریق آن، در حیطهی فضای قابل وصف کار انجام دهد.
این نور وقتی در ملکوت باشد، یکی است و دوئیتی در آن پدیدار نیست. در روایاتِ اهلبیت ع درباره وجه ملکوتی نور اهلبیت چنین فرموده شده که «کُلُهُم نورٌ واحد».
اگر بر این دانستهها تفکر و تعمق کنیم، گسترهای وسیع و پهناور در ذهن ایجاد میشود که فضایی عظیم برای پرواز در عالم دین است. فضایی که انسان را از محدودیت خارج کرده و به او این امکان را میدهد که با تقید به شرعیات و با ابزار تقوا، در این پهنه سیر کند و از آن لذت ببرد.
ادامه دارد……