بشنو از نی چون حکایت میکند
و از جداییها شکایت میکند
بحث آفرینش همیشه جالب و جذاب بوده و همه نحلههای فکری تلاش کردهاند تا به زعم خود، تصویری منطقی و صحیح از آن ارائه نمایند، ولی هرکدام با تکیه بر خیالات خود، بافتههایشان را مطرح و بر اساس آن تصاویری را ارائه دادهاند که هیچ نسبتی با حقیقت ندارد. شاید تفاوت تعاریف ارائه شده از آفرینش، به نگاه آنها نسبت به خالق هستی بر میگردد.
آن تفکری که آفرینش را در دامنه اتفاق تعریف میکند و آنرا در تکثیر یک تکسلولی محدود کرده(ماتریالیستی)، یکنوع و آن که خداوند را همچون یک ساعتساز میداند که عالم را آفریده و آن را کوک کرده و دیگر کاری با آن ندارد(تفکر یهود)، نوع دیگری تعریف از خالق هستی مطرح و او را محدود کرده است.
باید خدا را شکر کنیم که دینی داریم که کاملترین دین است و صحیحترین تصویر را از عالم هستی برای ما ارائه میکند.
در نگاه دینی ما، خداوند قابل وصف نیست؛ او وقتی اراده فرمود تا جلوه کند، تنها یک نور را خلق کرد، که آن نور، همه چیز بود.
آری خداوندی که ما میشناسیم به قدری عظیم و بزرگ است که آن را قابل توصیف نمیدانیم و حتی انتصاب صفتِ عظمت و صفتِ بزرگی را به او غلط میدانیم، چرا که هر صفتی خود توصیف اوست، در حالی که خداوند فراتر از توصیف است و خود خالق صفات است، لذا چنین خدایی وقتی اراده میکند، حتماً در نهایت عظمت و بینقص، خلق خواهد کرد.
یکی از زیباترین منظرهای دینی و الهی نسبت به خلقت، که از سوی برخی از علما و عرفا مطرح میشود، منظری است که خلقت را به این صورت توصیف میکند:
آنگاه که خداوند میخواست عالم غیر قابلِ وصف که هیچ توصیف و توضیحی دربارهی آن وجود ندارد را به توصیف بکشاند، برای اولین بار، یک نور، و تنها یک نور را ایجاد نمود و آن را چون ابزاری به کار گرفت تا به واسطهی آن و از آن و در آن، همه عوالم و موجودات را خلق نماید.
آن نور به اندازه خورشید نبود، به اندازه کل آسمانها و زمین هم نبود، بلکه آن نور به اندازه کل عوالم هستی بود، از بالاترین فضاها تا پایینترین عالم، که عالم دنیاست.
نوری بسیار عظیم و لطیف؛ نوری که صرفاً برای روشنایی نبود، بلکه خداوند آن نور را به کار گرفت تا در طی مراحلی، عوالم هستی را خلق نماید. بعضی از افراد، تصوری عوامانه از خلقت دارند و فکر میکنند که تمام هستی در یک لحظه از عدم به وجود آمده است. بله این کلام به نوعی صحیح است، چرا که وقتی که آن نور ایجاد شد، هنوز «زمان» ایجاد نشده بود که قابل سنجش با زمان باشد، به عبارت دیگر، یک ایجاد بیش نبود.
ولی از منظر دیگر آن نگاه نادرست است چرا که در سیر خلقت، عوالم از بالا به پایین شکل گرفت، مانند تخمی که مرحله به مرحله سیر تکامل خود را طی میکند و در ابتدا ریشه و بعد تنه و ساقه و در انتها به برگ و میوه میرسد. تکوین عوالم هم بدین گونه بود یعنی هر عالم بعد از عالم دیگر خلق شد تا به عمق عوالم یعنی دنیا رسید.
در عوالم بالا مکان و در عوالم پایین، علاوه بر مکان، زمان هم مطرح میگردد، به عبارت دیگر میتوان گفت که سیر خلقت تدریجی است و تدریج موضوعیت پیدا کرده و عوالم و به خصوص عوالم پایین، تدریجاً توسط خداوند، ایجاد، پرداخت و تربیت میشوند تا به بهترین ثواب و عقبی رسانده شوند. به همین لحاظ، در کتب آسمانی، مراحل آفرینش توصیف شده و مرحلهبندی و تقدم و تأخر زمانی در آن مطرح گردیده است.
زمانی که خداوند این نور را خلق نمود، آن را حرکت داد و عالم به عالم پایین آورد و به این صورت، هر عالم را در کمال نظم و زیبایی پرداخت نمود تا نور را به دنیا رساند.
این به معنای آن است که این نور هیچ اختیاری از خود ندارد و تنها به عنوان شیئ منطبق با اراده الهی است که حرکت داده میشود و کار انجام میدهد.
این نور، بسیار لطیف و زیبا و قیمتی است. از آنجایی که رحمت خداوندی وجهی از این نور بود، باعث شد تا همهی مخلوقات از آن به صورتهای مختلف بهرهمند شوند. خداوند برای اینکه اهل زمین از این نور بهره ببرند و با آن هم کلام شوند، علاوه بر تمام حیثیت و هویت آن، برای مدت کوتاهی این نور را در قالب یک جسم نیز در آورد که ما به آن جسم، میگوییم «محمدص».
به عبارت دیگر، از ابتدا تا پایان دنیا، تنها ۶۳ سال بود که این نور به صورت پیوسته و در قالب جسم مبارک رسولالله ص ظاهر گردید و جسم مبارکی از جنس عالم مادی به آن تعلق گرفت.
وقتی انسان از این منظر به ماجرا نگاه میکند، به حمد کشیده میشود و مشاهده میکند که چه منظر زیبایی است. از این منظر نمیتوان گفت که رسولاللّه ص یک شخص نورانی هستند و به تعبیر دیگر، این کلام برای توصیف ایشان ضعیف به نظر میرسد، بلکه باید اینگونه بیان نمود که ایشان نوری هستند که چند صباحی جسمی به آن تعلّق گرفته است.
تفاوت بسیار زیاد است بین این منظر که رسول الله ص را یک انسان خوب و نورانی بدانیم که ارتباطی با واسطه با خداوند دارد و به او وحی میشود، تا نور عظیمی که در سیر خلقت به عالم دنیا رسیده و به آن جسمی مادی تعلق گرفته است.
چقدر تفاوت وجود دارد بین اینکه کسی نورانی باشد، با نوری که در قالب یک فرد ظاهر شده باشد! رسولالله ص نوری هستند که جسمی به ایشان تعلق گرفته است. رسولالله ص خودشان به این موضوع اشاره نموده و میفرمایند: «اولین نوری که خداوند خلق کرد، نور من بود». اللهاکبر.
ادامه دارد…
سلام وعرض خداقوت
خلقت نوری حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) چهل هزار سال قبل از خلقت آدم
كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: سَأَلَ ابْنُ مِهْرَانَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِنَّا كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ (ص) تَبَسَّمَ فِي وَجْهِهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ آدَمَ بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ عَامٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْأَبِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّةِ وَ خَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَيْنِ فَخَلَقَنِي مِنْ نِصْفِهِ وَ خَلَقَ عَلِيّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ فَكَانَتْ مُظْلِمَةً فَنُورُهَا مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا فَكَبَّرَتِ الْمَلَائِكَةُ فَكَانَ ذَلِكَ مِنْ تَعْلِيمِي وَ تَعْلِيمِ عَلِيٍّ وَ كَانَ ذَلِكَ فِي عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنْ لَا يَدْخُلَ النَّارَ مُحِبٌّ لِي وَ لِعَلِيٍّ وَ لَا يَدْخُلَ الْجَنَّةَ مُبْغِضٌ لِي وَ لِعَلِيٍّ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ بِأَيْدِيهِمْ أَبَارِيقُ اللُّجَيْنِ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْحَيَاةِ مِنَ الْفِرْدَوْسِ فَمَا أَحَدٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرُ الْوَالِدَيْنِ تَقِيٌّ نَقِيٌّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ فَإِذَا أَرَادَ أَبُو أَحَدِهِمْ أَنْ يُوَاقِعَ أَهْلَهُ جَاءَ مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ بِأَيْدِيهِمْ أَبَارِيقُ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ فَيَطْرَحُ مِنْ ذَلِكَ الْمَاءِ فِي آنِيَتِهِ الَّتِي يَشْرَبُ مِنْهَا فَيَشْرَبُ مِنْ ذَلِكَ الْمَاءِ وَ يُنْبِتُ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ كَمَا يُنْبِتُ الزَّرْعَ فَهُمْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مِنْ نَبِيِّهِمْ وَ مِنْ وَصِيِّهِمْ عَلِيٍّ وَ مِنِ ابْنَتِيَ الزَّهْرَاءِ ثُمَّ الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ (ع) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ قَالَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنِّي وَ أَبُوهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ (ص) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مَحَبَّةَ عَلِيٍّ وَ الْإِيمَانَ سَبَبَيْنِ.
در کتاب کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره از قول محمد بن عباس مرفوعا تا محمد بن زیاد نقل شده است که محمد بن زیاد گفت: ابن مهران عبدالله بن عباس در مورد تفسیر این سخن خدای تعالی «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستاده ايم و ما همه تسبيح گوى او هستيم. (سوره مبارکه صافات، آیه 165 و 166)» سوال نمود. پس ابن عباس گفت: ما در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم سپس حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وارد گشت. وقتی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) او را دید، به روی او تبسمی نمود و فرمود: خوش آمد کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود. گفتم: ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر آفریده شده است. فرمودند: بله، همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این مدت، من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید سپس آن نور را به دو نیم قسمت کرد و قبل از آفرینش تمام اشیاء، مرا از نیمی از این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود. سپس اشیاء را خلق کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است، سپس خداوند ما را در سمت راست عرش قرار داد و سپس ملائکه را آفرید و ما خداوند را تسبیح گفتیم و ملائکه تسبیح گفتند و لا اله الا الله گفتیم پس ملائکه تهلیل (لا اله الا الله) گفتند و تکبیر گفتیم (ذکر الله اکبر را گفتیم) پس ملائکه تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و آن در علم پیشین الهی بود که محب من و محب علی داخل آتش نشود و شخص کینه دار از من و علی در بهشت وارد نشود. خدای عزّ و جلّ فرشتگانی خلق کرد که در دستشان کوزه های سیمین دارند که لبریز از آب حیات فردوس برین است. تمامی شیعیان علی (علیه السّلام) پدر و مادرشان پاک بوده و پرهیزگار و پاک هستند و به خدا ایمان دارند. زمانی که پدر یکی از آنها بخواهد تا با همسرش مباشرت نماید، یکي از فرشتگانی که به دستش کوزه ای از آب بهشت دارد می آید و آن آب را در ظرف آبی می افکند که او از آن می نوشد، پس او از آن آب می نوشد و ایمان در قلبش می روید چنانکه که گیاه می روید پس آنان دلیلی آشکار از پروردگارشان و پیامبرشان و از وصیشان علی و از دخترم زهرا و سپس از حسن و سپس حسین و سپس امامانی از نسل حسین (علیهم السلام) هستند. گفتم: یا رسول الله، ائمه چه کسانی هستند ایشان فرمودند: یازده تن از آنها از (نسل) من هستند و پدرشان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: سپاس خدای را که محبت نسبت به علي (علیه السلام) و ایمان به امامت وی را از اسباب و ملزومات ایمان واقعی قرار داد. بحار الأنوار ، جلد 35، صفحه 30 -29