سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / ناامنی در افغانستان، در راستای منافع رژیم صهیونیستی

ناامنی در افغانستان، در راستای منافع رژیم صهیونیستی

فعالیت‌های داعش در افغانستان، در اصل با هدف تجزیه این کشور در جهت راهبرد کلان رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه و همچنین انتقال ناامنی به کشــورهاى همسایه افغانستان صورت می‌گیرد.

«محمد روحی»، کارشناس مسائل افغانستان در یادداشتی درباره ناامنی داعش در افغانستان، در راستای منافع رژیم صهیونیستی نوشت، طالبانی که نخواستند به خواسته‌های آمریکا مبنی بر تهاجم به همسایگان افغانستان لبیک گفته و به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا عمل کنند، تبدیل گشتند به مخالفان سرسخت آمریکا، وهابیت، تکفیر و داعیه دار حکومت ملی خود در افغانستان. در این زمان گروهی مسلح، تروریست و تکفیری مثل قارچ بر روی زمین ظاهر شدند و نام داعش یا ISIS که مخفف عبارت دولت اسلامی عراق و سوریه Islamic state of Iraq and Syria بر خود نهادند. این گروه تروریستی تکفیری از ظرفیت‌های نسبتاً بالای ناامن سازی در دنیای اسلام برخوردار است.
داعش به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی به نیابت از ارتش متجاوز آمریکا در حال بازی کردن نقشی است که سابقا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا از طالبان مطالبه کرده بود که به عنوان نیرو‌های نیابتی آمریکا به کشور‌های منطقه و همسایگان افغانستان حمله نمایند. طالبان با سرپیچی از دستورات آمریکا، در زمره دشمنان قرار گرفت؛ و آمریکا به دنبال ایجاد جبهه جدید تروریستی تکفیری و برون مرزی خود در غرب آسیا و البته نابودی طالبان و حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، داعش را بنیان گذاشت.
خراسان بزرگ مقدمه ایده نیل تا فرات
داعش در افغانستان بر مبنای سیاست‌های مخرب مثلث غربی – عبری – عربی شبکه جهانی تروریستی تکفیری فعال می‌باشد و در جهت ناامن سازی جهانی و تجزیه کشور‌های مد نظر نظام سلطه گام بر می‌دارد. گروه‌های تروریستی تکفیری بیش از آنکه، تهدیدی درون مذهبی برای جامعه اسلامی باشند، تهدیدی علیه بشریت محسوب می‌شوند. به همین دلیل ایران در مقابله با این کانون تهدید بین المللی نقش و جایگاه بسیار مهمی ایفا کرده است. ایجاد جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن ایجاد جمهوری اسلامی افغانستان و بروز موج – بیداری اسلامی – بهار عربی – از سال ۲۰۱۰ میلادی، جبهه استکبار و صهیونیست‌ها را در ترس و انفعال عجیبی فرو برد. آنان برای مقابله با این وضعیت به کمک طراحان اروپایی و آمریکایی درصدد تغییر جهت و محتوای این انقلاب‌ها برآمده و سرانجام موفق شدند نقشه قدیمی استعمار مبنی درگیری شیعی- سنی را تبدیل به جبهه جدیدی بنام درگیری سنی – سنی نمایند. اشتراک در افکار، اعمال، رویه‌ها و مبانی دینی- عقیدتی رژیم صهیونیستی و گروه تروریستی تکفیری داعش، اتفاقی بودن این اشتراکات را غیر منطقی می‌نمایاند. مشابهت ایدۀ از نیل تا فراتِ صهیونیست‌ها با عقیدۀ ایجاد دولت اسلامی عراق و شام در غرب آسیا (خاورمیانه) و خراسان بزرگ در افغانستان یکی از این اشتراکات می‌باشد.
داعش با نام‏گذاری افغانستان و مناطق پیرامونی آن به نام «خراسان بزرگ» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین می‏ نگرد. خراسان بزرگ طبق روایات مورد استناد سازمان تروریستی تکفیری داعش و القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است. شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی است. زیرا «پرچم‌های سیاه خراسان» انگیزه قدرتمندی برای جنگجویان ایجاد خواهد کرد. چنانچه دولت فعلی افغانستان به سمتی برود که شکاف جدی میان نظام سیاسی و آموزه‏های دینی- ایدئولوژیکی مردم ایجاد شود، بستر‌های پذیرش افکاری مانند تجزیه افغانستان و ایران در بین مردم افغانستان مهیا خواهد شد.
ژئوپلتیک افغانستان این قابلیت را داراست که در یک زمان واحد چندین کارکرد و نقش راهبردی برای آن‌ها و حامیان بین ‏المللی‏ شان داشته باشد؛ و جبهه تروریستی تکفیری مثلث غربی – عبری – عربی به خوبی به اهمیت زیرساخت‏های قدرتمند افراط‏ گرایی در افغانستان واقف هستند. موقعیت جغرافیایی و دسترسی‏‌های افغانستان به گونه‏‌ای است که ظرفیت ایجاد چندین جبهه در جهات مختلف علیه همسایگان را دارد.داعش مجری تاسیس کشور پشتونستان
هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خود با عنوان ” گزینه‌های دشوار” پرده از اهداف پشت پرده تاسیس داعش توسط دولت آمریکا با هدف تقسیم غرب آسیا برداشته است. وی اعتراف می‌کند تقسیم غرب آسیا (خاورمیانه) فعلی با دستور کار آمریکا برای ساخت خاورمیانه جدید با محوریت رژیم صهیونیستی است. در واقع مهم‌ترین اهداف تاسیس گروه تروریستی تکفیری داعش را می‌توان تضعیف جبهه مقاومت اسلامی علیه رژیم اشغالگر قدس، تجزیه کشور‌های منطقه از جمله سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، ایران و امنیت بخشیدن به مرز‌های رژیم صهیونیستی برشمرد.

پس از پیروزی محور مقاومت و شکست‌های سهمگین گروه داعش در سوریه و عراق، این گروه تروریستی و تکفیری با هدف ایجاد ناامنی در افغانستان و به بهانه مبارزه با طالبان، به این کشور ترانزیت گردید. فعالیت‌های گروه تروریستی تکفیری داعش در افغانستان، در اصل با هدف تجزیه افغانستان در جهت راهبرد کلان آمریکا در منطقه و همچنین انتقال ناامنی به کشــورهاى همسایه افغانستان صورت می‌گیرد؛ و به عنوان بازوی برون مرزی جبهه تروریسم و تکفیر بین المللی ایفای نقش می‌نماید. داعش با این هدف بویژه از سال ۲۰۱۷ میلادی بدین سو شروع به تقویت خود در افغانستان با استفاده از حمایت‌های واشنگتن کرده است. به دنبال شکست گروه تروریستی تکفیری داعش در عراق و سوریه، آمریکا با ترانزیت این گروه به افغانستان از یک سو تلاش دارد مانع از ثبات در این کشور شده و توجیه مناسب برای ادامه مداخله نظامی بعد از صلح با طالبان در افغانستان را داشته باشد و از سوی دیگر از موقعیت افغانستان برای ضربه زدن به ایران، روسیه و چین استفاده نماید.
در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای در دیماه سال ۱۳۹۶ در دیدار با اندیشمندان ایرانی حوزه و دانشگاه در تهران فرمودند: «هدف آمریکا از انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است». به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی: «آمریکایی‌ها خود عامل اصلی ناامنی در افغانستان هستند و کشتار‌هایی که به اسم مذهب در این منطقه از حدود بیست سال قبل انجام گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم به وسیله عوامل آمریکا بوده و اکنون نیز به دنبال آن هستند که با ایجاد ناامنی، حضور خود را تأمین کنند و اهداف سیاسی و اقتصادی شان را پیش ببرند».
مهم‌تر از خطر حضور داعش در افغانستان می‌توان از تجزیه افغانستان و زمینه سازی برای تاسیس دولت جعلی دیگری مشابه رژیم صهیونیستی در پشت مرز‌های شرقی ایران با جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر نام برد. پیشینه تاریخی تاسیس رژیم صهیونیستی با قصه پردازی و ساخت افسانه و جعل و ساخت تاریخ رقم خورده است.
ایجاد جبهه مقاومت توسط جمهوری اسلامی ایران در سوریه، لبنان و فلسطین، عملا صحنه نبرد با رژیم صهیونیستی را به پشت مرز‌های شمالی این رژیم کشانده است. اگر فکر کنیم که از این بابت رژیم صهیونیستی بیکار نشسته بدور از احتیاط می‌باشد.
از گذشته‌های بسیار دور این رژیم برای تحقق خاورمیانه جدید و مقابله با جبهه مقاومت در پشت مرز‌های خود مصمم گشته تا مشابه همین جبهه را پشت مرز‌های ایران ایجاد نماید؛ بنابراین با جعل تاریخ و قصه پردازی اقدام به انتشار داستانی خیالی با نام قبایل ۱۰ گانه گم شده بنی اسرائیل نمود. ۱۰ قبیله گم شده به ۱۰ قبیلۀ بنی اسرائیل اطلاق می‌شود که سرنوشت آنان پس از اخراج از سرزمین فلسطین به دست آشوریان در سال ۷۲۲ قبل از میلاد مشخص نیست. از دیدگاه آخرالزمانی (آرماگدونی) یهودیان صهیونیسم و مسیحیان صهیونیسم این ۱۰ قبیله در آخرالزمان پیدا خواهند شد و به ارض مقدس باز می‌گردند.
آن زمانی که حضرت موسی کلیم الله «علی نبینا و آله و علیهم السلام» برای دریافت الواح مقدس راهی کوه طور شد، در غیاب خود وصی و برادر خود هارون را بطور موقت زعیم قوم یهود کرد. در بازگشت از کوه طور متوجه گردید که در غیابش بنیان انحراف و عصیان از دستورات الهی و خروج عده‌ای از دین یهودیت، رقم خورده است. خروج کنندگان از دین یهودیت و گروندگان به مظهر شیطان زمان، شدند گوساله پرستان سامری، و عملا بنیان رسمی انحراف از یهودیت با همین نام شکل گرفت. طی مرور زمان در اعصار تاریخ، شیطان پرستان یهودی و گوساله پرستان سامری نام صهیونیست یا پیروان صهیون بر خود نهادند، که با تبعیت از دستورات شیطان و سامری جادوگر با هدف بدنامی دین یهودیت و پیروان پیامبر کلیمش، اقدام به کشتار پیامبران الهی زمان خود کردند. این صهیونیست‌های پیامبرکش در گذشته تاریخ، در عصر جدید تبدیل شدند به کودک کشانی که در کشتار مخالفان خود هیچ فرقی بین مسلمان، مسیحی و یهودی قائل نیستند.
اسطوره اسباط گم شده بنی اسرائیل
در طول تاریخ الیگارشی یهودیان صهیونیسم، نمونه‌های بسیاری را می‌توان یافت که حاکمان، دین را به عنوان ابزاری برای حذف رقبا و سپس مظلوم نمایی و عزاداری بر سر قربانیان به کار بسته‌اند. فاجعه دادگاه‌های تفتیش عقاید و قتل‌عام یهودیان فریسی توسط این الیگارشی را شاید بتوان به عنوان یکی از نام آشنا‌ترین این فجایع عنوان کرد. اما نمونه‌ای که کمتر مورد توجه فرهیختگان قرارگرفته، اسطوره قبایل گم شده است؛ که همان استراتژی کهنه تاریخ سازی و تطهیر جنایات، از طریق مظلوم نمایی را دنبال می‌کند. آنچه در این نوشتار می‌آید، تنها محدود به قرون معاصر نیست؛ بلکه سر درازی به بلندای قرن هشتم پیش از میلاد دارد.
اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل اولین اسطوره‌ای است که اندیشه و فرهنگ سیاسی یهودیت جدید موسوم به صهیونیسم را شکل می‌دهد. در دوران جنگ‌های صلیبی و هم در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی از اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل به عنوان یک انگیزه مذهبی قوی برای تحریک مردم مسیحی اروپا به جنگ با عثمانی و یا به تشدید تحرکات استعماری در قاره آمریکا استفاده سیاسی فراوان شد. یکی از معروف‌ترین نمونه ها، ماجرای ظهور دیوید روبنی در اوایل قرن شانزدهم است که هدف از آن تحریک احساسات دینی مردم ساده مسیحی و ایجاد یک جنگ صلیبی جدید علیه عثمانی وقت بود.
در زمانی که سلطان سلیمان خان عثمانی (سلیمان قانونی) تهاجم بزرگ خود را به غرب اروپا آغاز کرده و قلمرو دولت عثمانی را به نزدیکی شهر وین رسانیده بود، یک فرد مدعی یهودیت به نام دیوید روبنی وارد بندر ونیز می‌شود و ادعا می‌کند فرمانده کل ارتش قبایل گم شده بنی اسرائیل است که در منطقه خیبر سرزمین حجاز وقت و سرزمین عربستان سعودی فعلی حکومت می‌کنند و این دولت تاکنون ناشناخته بوده است! سران یهودیان ونیز میهماندار و مبلّغ این سفیر نظامی می‌شوند و او را نزد پاپ کلمنت هفتم می‌برند. جالب اینجاست که پاپ هم ادعای دیوید روبنی را می‌پذیرد و با او پیمانی امضاء می‌کند، دال بر اتحاد جهان مسیحیت با دولت بنی اسرائیل علیه مسلمانان. حسب ذکر تاریخ این کلمنت هفتم از خانواده زرسالار و صرّاف مدیچی فلورانس است و پاپ بد نام و دسیسه‌گری بوده است.
دیوید روبنی حدود یک سال با شکوه تمام در دربار پاپ وقت مقیم می‌شود و به کمک اعضای خانواده یهودی آبرابانل به شهر‌های ایتالیا سفر می‌کند و غوغا و شور دینی عجیبی ایجاد می‌نماید، زیرا طبق اعتقادات دینی یهودیان و مسیحیان پیدا شدن اسباط گم شده بنی اسرائیل مقدمه ظهور مسیح (مصلح کل) نزد مسیحیان و ظهور ماشیح بن داوید (مصلح کل) نزد یهودیان است. این ماجرا به شکلی کاملاً روشن یک سناریوی اطلاعاتی است که به ظاهر با همدستی زرسالاران یهودی صهیونیسم و پاپ‌های مسیحیت معتقد به صهیونیسم و دربار‌های پرتغال و اتریش آن زمان طراحی و اجرا شد. در تاریخ نگاری رسمی غرب و در تاریخ نگاری یهود نیز تمایل هست که این واقعه را یک ماجرای مرموز و غیر قابل توضیح جلوه دهند!
در قرن هفدهم هم این استفاده سیاسی از اسطوره اسباط گم شده بنی‌اسرائیل تکرار می‌گردد. در این زمان بخش مهمی از فعالیت چاپخانه‌های بندر آمستردام، که به مرکز یهودیان جهان تبدیل شده و نقشی مشابه نیویورک امروز را داشته، به اشاعه آرمان ظهور قریب الوقوع مسیح و افسانه ۱۰ سبط گم شده بنی‌اسرائیل اختصاص داشت. اسحاق لاپیرر، متفکر سیاسی یهودی الاصل فرانسه که یکی از مروّجین اولیه صهیونیسم در اروپای قرن هفدهم بود، چنین تبلیغ می‌کرد که باید به جستجوی اسباط گم شده پرداخت و قوم بنی‌اسرائیل را مجددا گرد آورد. سپس، باید مسیحیان و یهودیان متحد شوند و به کمک پادشاه فرانسه سرزمین صهیون را تسخیر کنیم. احیاء دولت صهیون در فلسطین راه پیروزی نهایی مسیحیان را بر مسلمانان همواره خواهد کرد و امپراطوری جهانی پدید خواهد ساخت که مرکز آن در اورشلیم است.
ردپای اسباط گم شده بنی اسرائیل در افغانستان
حسب اعلان شبکه اطلاع رسانی افغانستان در تاریخ ۴/۱۱/۱۳۸۸ وزارت خارجه رژیم صهیونیستی تائید نمود که دولت این رژیم تحقیقات گسترده‌ای را جهت شناسائی قبایل پشتون‌های افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است. در همان تاریخ سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفت: دولت این رژیم تحقیقات گسترده‌ای را جهت شناسائی قبایل پتان (Patan) شروع کرده است. مورخان از سده دهم به بعد، پشتون‌ها را به عنوان افغان یاد کرده و زبان ایشان را هم افغانی گفته اند. کلمات پشتو و پشتون تا سده هفدهم تنها در محاوره زبانی بین مردم رواج داشته. کلمه پتان شکل هندی شده کلمه پشتانه (جمع پشتون) می‌باشد و از آن جا در زبان انگلیسی راه یافته است.
سردمداران رژیم اشغالگر قدس با جعل تاریخ مدعی گشته اند که پشتون‌های افغانستان و پاکستان یکی از ۱۰ قبیلۀ گم شده بنی اسرائیل هستند؛ لذا از طریق تامین اعتبار مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً تحقیقاتی را آغاز کرده اند تا که این موضوع را به اثبات رسانند. این در صورتی است که اسم پتان جزو هیچ یک از قبایل ۱۲ گانه بنی اسرائیل نمی‌باشد و لقبی است اعطایی از جانب انگلیسی‌ها برای پشتون‌های غرب آسیا.
سخنگوی وزارت خارجه این رژیم می‌افزاید: از آنجا که در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان ندارد، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتون‌ها می‌باشد راه اندازی نمائیم. این تحقیقات از سه ماه تا یک سال کامل را در بر می‌گیرد. تحقیقات ما قبلا در بخش‌های ریشه یابی تاریخی، رسوم و فرهنگ ملی و تقارب زبانی پشتون‌ها تکمیل گردیده است. این مرکز نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی. ان. ای) به دست خواهد آورد. به همین دلیل تا کنون هزاران سی سی خون از پشتون‌های افغانستانی ساکن در منطقۀ ماله باد استان اوتار پرادش Uttar Pradesh در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری کرده است.
بنا بر اظهارات این سخنگو، کارشناسان بیولوژیک رژیم صهیونیستی تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتون‌ها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مورخان این رژیم را یاری کنند که گویا «پشتون‌ها در اصل از ریشۀ یهودیان و از قبایل گم شده بنی اسرائیل» هستند. این در حالی است که تحقق این ایده در گرو ضمانت حضور بلندمدت آمریکا در افغانستان است. که بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای که فرمودند: «هدف آمریکا از انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است» مصداق همین امر مهم می‌باشد.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

 استرالیا افشاگر جنایات ارتش این کشور در افغانستان را به زندان انداخت

کشتار مردان و کودکان بی‌دفاع در افغانستان

«تل‌آویو سقوط کرد»؛ چون وطنشان نبود!

کتاب تل أبیب سقطت

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.