سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / نشاط از درون انسان می‌جوشد

نشاط از درون انسان می‌جوشد

همواره یکی از عواملی که می‌تواند سبب رشد و پویایی یک جامعه شود، نشاط و شادکامی افراد آن جامعه است که همچون موتور محرکه عمل می‌کند و انرژی مورد نیاز برای کار و تحرک را فراهم می‌کند.

همواره یکی از عواملی که می‌تواند سبب رشد و پویایی یک جامعه شود، نشاط و شادکامی افراد آن جامعه است که همچون موتور محرکه عمل می‌کند و انرژی مورد نیاز برای کار و تحرک را فراهم می‌کند.

در همین خصوص با سرکار خانم ابراهیمی، کارشناس ارشد الهیات و عضو خانوادۀ ایثارگران گفت‌وگو شده است. خانم ابراهیمی معتقد است خیلی‌ها شاید به ظاهر بسیار شاد و خندان باشند، اما در باطن این گونه نباشند. این عبادت انسان و نزدیکی او به خداوند است که شادی حقیقی را برای فرد به دنبال دارد.

متن زیر گفت‌وگوی کامل با سرکار خانم ابراهیمی فرزند شهید و خواهر شهیدان ابراهیمی می‌باشد:

*افراد ممکن است تعاریف متفاوتی از نشاط و شادکامی داشته باشند. به نظر شما معنای نشاط دقیقاً چیست؟

من نشاط را طبق تعریف مقام معظم رهبری (حفظه الله) معنا می‌کنم. این تعریف بسیار برای من جذاب است. ایشان فرموده‌اند اینکه مرتب می‌گوییم نشاط، برخی خیال می‌کنند نشاط یعنی همان رقاصی! که فلان برنامۀ موسیقی را یا فلان برنامۀ تئاتر و تلویزیون را برای مردم بگذاریم که مردم نشاط پیدا کنند.

معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصلۀ کار، نشاط کار و تحرک؛ که دل انسان آماده باشد برای فعالیت و کار؛ خسته و ملول و افسرده نباشد.

این معنای نشاط است. به خصوص جوان‌ها خیلی به آن احتیاج دارند. در واقع ایشان می‌فرمایند نشاطی که ما می‌گوییم، نشاط ناشی از فعالیت و تحرک است.

*با توجه به تخصص شما در حوزۀ علوم قرآن و حدیث، چه تعاریفی از نشاط در منابع اسلامی سراغ دارید؟

در احادیث آمده که امام صادق (ع) شادی را در ده چیز می‌دانند؛ از جمله پیاده‌روی، سوارکاری، فرو رفتن در آب، خوردن و آشامیدن، مسواک زدن، نگاه به سبزه و … که اثرات موارد ذکر شده بر نشاط انسان به کمک علم نوین پزشکی هم ثابت شده است.

امام رضا (ع) نیز می‌فرمایند اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: عبادت، کار و فعالیت، معاشرت با افراد مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیوبتان آگاه سازند، تفریح و لذایذ حلال که بخش چهارم در واقع پایه و ستون سه بخش دیگر است. بنابراین تفریح و ارتباط با طبیعت است که به شادکامی انسان کمک می‌کند و او را برای عبادت و کار آماده می‌کند.

همچنین در سورۀ حدید آیۀ 23 آمده به خاطر آن‌چه از دست می‌دهید زیاد غمگین نشوید و به خاطر آن‌چه به دست می‌آورید زیاد شادمان نشوید.

این آیه می‌تواند سرلوحه‌ای برای ما در زندگی باشد که در حالات روحی مختلف، اعتدال و میانه‌روی را حفظ کنیم و همچون یک مؤمن واقعی در مقابل خداوند تسلیم باشیم، به او توکل کنیم و در عین تلاش برای کسب رزق و روزی، امور خود را به خداوند واگذار کنیم تا پروردگار نیز از جایی که فکرش را هم نمی‌کنیم، به ما رزق و روزی برساند.

می‌توان گفت نشاطی که اسلام مد نظر دارد، نشاطی است که با گناه و حتی غفلت از خداوند همراه نباشد. به عنوان مثال اوقاتی هست که برخی جوانان برای تفریح خود مدنظر می‌گیرند، اما در عین حال توجه ندارند که بزرگترها و سالمندان اطرافشان به توجه و محبت نیازمندند. این نشاط همراه با غفلت در اسلام مذموم است و حتی ممکن است انسان را از رسیدن به درجات بالای کمال بازدارد.

*به عقیدۀ شما چه عواملی می‌تواند به نشاط انسان کمک کند؟

خیلی‌ها شاید به ظاهر بسیار شاد و خندان باشند، اما در باطن این گونه نباشند.

نشاط واقعی از درون انسان می‌جوشد و به نظر من عبادت انسان و نزدیکی انسان به خداوند است که شادی حقیقی را برای او به دنبال دارد.

برخی مجالس هستند که حکمت‌ها و سخنان اهل بیت در آن‌ها ذکر می‌شود. حضور در این محافل می‌تواند انسان را از ناراحتی‌های فکری و روحی نجات دهد.

یکی دیگر از عواملی که به نظر من سبب شادی انسان می‌شود، گریه بر مصائب اهل بیت است که نوعی گریۀ شادی‌آور است و ناشی از افسردگی و غم نیست.

بعد از مراسم‌های عزاداری، مؤمنان حقیقی در قلب خود احساس شعف و شادمانی می‌کنند. البته یادآوری می‌کنم در همۀ زمینه‌ها حفظ تعادل لازم است.

برخی عرف‌های غلط در جامعه وجود دارد که دست‌وپاگیر و زائد است. مثل عدم برگزاری مراسم‌ عقد دو جوان در دو ماه محرم و صفر. این عرف‌های غلط اصالت یک جریان را به حاشیه می‌راند.

همچنین یکی از مهم‌ترین عواملی که می‌تواند به نشاط انسان کمک کند، گذشت و فداکاری است. حضرت علی(ع) می‌فرمایند عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت، برایش عذری بتراش. کینه و عداوت مثل کوله‌باری سنگین است که انسان بر دوش می‌کشد و آرامش و نشاط را از او سلب می‌کند.

علاوه بر آن، عناصر بیرونی هم وجود دارند مانند تفریح، تغذیۀ سالم، صله رحم و غیره، که به شادمانی فرد کمک می‌کنند. به عنوان مثال صله رحم فواید زیادی دارد. از جمله آن‌که افراد از حال یکدیگر خبردار می‌شوند و می‌توانند در حل مسائل و مشکلاتشان به یکدیگر کمک کنند.

pic

یکی از برکات دوران کرونا، علیرغم همۀ سختی‌ها و ناراحتی‌های مخصوص این دوران، آن است که انسان می‌بیند تا چه اندازه به ارتباط با آشنایانش نیازمند است و بیشتر قدر نعمت ارتباط با عزیزانش را می‌داند.

*در دوران کودکی، خانوادۀ شما از چه روش‌هایی برای حفظ نشاط خود استفاده می‌کرد؟

ما در خانواده 6 فرزند بودیم؛ 5 برادر و من. خانوادۀ ما خانوادۀ بانشاط و شوخ‌طبعی محسوب میشد. همه اهل رفت و آمد و گفت‌و‌گو بودند. خانوادۀ ما خانوادۀ بانشاطی بود.

خداوند این نعمت را به ما داده بود و ما هم تلاش می‌کردیم قدردان این نعمت باشیم و در جهت مثبت از آن استفاده کنیم.

بهره‌گیری از لذایذ حلال مثل مسافرت، گردش‌های درون شهری، کوه‌نوردی، خوراکی‌های سالم، کلاس‌های هنری، ارتباط با دوستان، و …، اثر مهمی بر نشاط اعضای خانواده داشت.

همچنین می‌توانم بگویم من در محیطی بزرگ شدم که مفهوم ساده گرفتن زندگی به صورت عملی در آن جاری و ساری بود و از دوران کودکی این ویژگی اخلاقی جزئی از خمیرمایۀ شخصیتم شده است. با گذشت زمان و مطالعه هم به این رسیدم که یکی از ویژگی‌های مؤمنان آن است که ساده زندگی می‌کنند.

البته مادرم در مورد مسائل اعتقادی بسیار سخت‌گیر بودند. اما زندگی روزمرۀ ساده‌ای داشتند. به نظر من همین ساده گرفتن زندگی سبب می‌شود انسان ملول و افسرده نباشد.

*مهم‌ترین آموزه‌ای که در دوران کودکی از پدر و مادر خود فرا گرفته‌اید چیست؟

من از پدرم خاطرۀ چندانی ندارم. زمانی که در مقطع پنجم دبستان تحصیل می‌کردم، ایشان به شهادت رسیدند. پدر از بسیجی‌های فعال دوران جنگ بودند.

به عنوان مثال به خاطر دارم در فصول سرد سال کاموا تهیه می‌کردند و به دست بانوان می‌رساندند تا برای رزمندگان شال و کلاه ببافند. تا قبل از شهادتشان هم دائماً به انجام کار خیر و کمک به دیگران می‌پرداختند. ایشان در جبهه رانندۀ تانک مهمات بود که منفجر شد.

قابل تأمل است که هم‌رزمانش می‌گفتند در حالیکه داشت می‌سوخت، فریاد می‌زد بیت‌المال، بیت‌المال! یعنی در آن شرایط هم به فکر خود نبود و به بیت‌المال توجه ویژه‌ای داشت.

ویژگی‌‌های دیگری که در مورد ایشان به یاد دارم، آن است که بسیار منظم بودند، به نماز اول وقت آن هم به جماعت اهتمام داشتند و در جهت کسب رزق حلال و همچنین امور جهادی و فرهنگی تلاش شبانه‌روزی می‌کردند.

در مورد مادرم نیز می‌توانم بگویم به خاطر شیر پاکی که ایشان به من داد و رفتار و سبک زندگی سالم او، روحم آماده بود برای پذیرش آموزه‌های اعتقادی.

یکی از این آموزه‌ها نماز اول وقت بود که از دوران مدرسه بسیار به آن مقید بودم و اکنون هم آن را شاه‌کلید خوشبختی و نشاط می‌دانم.

نکته‌ای که لازم است بگویم، آن است که به عقیدۀ من، انسان در طول تمام زندگی مورد آزمایش و امتحان قرار می‌گیرد. در آزمایش‌هایی که خداوند بر سر راه خانوادۀ ما گذاشت، نقش مادر بسیار مهم بود.

مادرم سعی می‌کرد فرزندانش را در مقابل سختی‌ها محکم بار بیاورد. موقعی که اتفاقی پیش می‌آمد، می‌گفت چیزی نشده. مادر به خاطر ارتباط بیشتر با فرزندان و همچنین لطافت و ظرافت‌های تربیتی، الگوی بچه‌هاست.

مادر اگر خودش را تربیت کند، خود به خود فرزندش نیز تربیت می‌شود. وقتی در کودکی زمین می‌خوردم یا اتفاقی مشابه برایم پیش می‌آمد، بلند می‌شدم و دوباره به حرکت ادامه می‌دادم. این منش از سوی مادرم به ما منتقل شده بود.

همچنین ایثار واقعی در زندگی را از ایشان آموختم. خیلی اوقات مادر بهترین غذاها و لباس‌هایی را که برایمان تهیه کرده بودند، به مستمندان می‌بخشیدند.

منزل ما دائماً محل رفت و آمد افراد نیازمند و مستحق بود. به نظر من همین گذشت و ایثار و کمک به هم‌نوع، می‌تواند نشاط واقعی را به محیط خانه و خانواده تزریق کند و این باور را به اعضای خانواده منتقل کند که لذتی که در خوراندن هست، بالاتر از لذت خوردن است.

*خانم ابراهیمی شما فرزند شهید و خواهر سه شهید هستید. می‌توانید کمی از خاطرات خود از دوران جنگ برایمان بگویید؟

در آموزه‌های دینی ما آمده که نعمت‌ها از جانب خدا هستند و ممکن است روزی از ما گرفته شوند. این واکنش ما در مقابل اتفاقات است که حائز اهمیت است و نیاز به تمرین و خودسازی دارد.

قبل از ورود به مدرسه، دومین برادرم جانباز شدند که چند روز پیش به شهادت رسیدند. زمانی که کلاس اول دبستان بودم، یکی از برادرانم شهید شد. اوایل کلاس پنجم دبستان نیز بودم که دومین برادرم به شهادت رسید و سه چهار ماه بعد هم پدرم شهید شد.

بعد از این جریانات، حال روحی مادرم به‌هم‌ریخته شد و من که تنها دختر خانواده بودم، روی پای خود بزرگ شدم و نازپرورده نبودم، حتی به مادر خود نیز در حد توانم رسیدگی می‌کردم.

همین عامل به من کمک کرد که مستقل باشم و تجارب بیشتری به دست آورم. من هم همواره در مشکلات و سختی‌ها به کسانی که سختی‌های بیشتری را در زندگی تجربه کرده‌اند، نگاه می‌کنم. البته سختی‌های آن دوران اثرات سوئی هم بر روند زندگی من داشت. به هر ترتیبی دوران دبیرستان هم گذشت.

بعد از اخذ مدرک دیپلم، در سن 19 سالگی ازدواج کردم. مدت زیادی نگذشته بود که برادر ارشدم که پشتوانۀ همۀ ما بود، به واسطۀ تصادف در راه کسب روزی حلال برای خانواده از دنیا رفتند.

با همۀ این اوصاف زندگی مشترک را آغاز کردم. همزمان به تحصیل پرداختم و همراه با دو فرزندم توانستم تا مقطع کارشناسی ارشد الهیات ادامه دهم. در همین سال‌ها بود که برادر جانبازم سکتۀ مغزی کردند و دوباره‌ ضایعه‌ای سخت بر ما وارد شد.

پس از چندین سال که بحث دفاع از حرم بانوی دمشق به میان آمد، دو فرزند ارشد برادر جانبازم به دفاع از حرم برخاستند و فرزند دوم ایشان به مقام رفیع جانبازی مدافع حرم نائل شدند. برادر جانبازم نیز چند روز پیش در کنار برادران شهیدمان آرام گرفت.

pic

*فرمودید تقریباً در عرض چهار سال، سه تن از اعضای خانوادۀ شما به شهادت رسیدند. چگونه توانستید بر این مصائب صبر کنید؟

صبر بر مصیبت‌هایی که برای خانوادۀ ما پیش آمد، در عمل ساده نبود؛ حتی در کلام هم ساده نبود. بعضی اوقات مادر به خاطر روحیۀ مادرانه‌اش به خداوند گلایه می‌کرد که چرا نعمتی به او داده بود که می‌خواست از او بگیرد. گاهی سرزنش‌ها و زخم زبان‌های مردم نیز به افسردگی مادرم دامن می‌زد و تحمل مصیبت را سخت‌تر می‌کرد.

مادرم حدوداً چهل ساله بود که برادرم مجید به شهادت رسید. ایشان با دیدن تابوت برادرم انگار جان از دست و پایش خارج شد. در آن لحظه در دلش به خدا گلایه کرده بود. تا اینکه سه بار بلند الله اکبر گفت و در آن لحظه دوباره انرژی و روحیۀ تازه‌ای به دست آورد.

آدم‌های بزرگ اتصالشان به خداوند قوی است و همین عامل سبب می‌شود که بتوانند در سختی‌ها از خود استقامت نشان دهند. خانم یکی دیگر از برادرانم هم انسان بسیار بزرگواری است.

ایشان در سن 18 سالگی و در دوران عقد بودند که برادرم جانباز شد؛ تا حدی حال برادرم وخیم بود که چند ساعت بین پیکرهای سایر شهدا بوده تا آن‌که یکی از هم‌رزمانش دیده برادرم زنده است.

ایشان بارها مورد عمل جراحی قرار گرفتند که عوارض بسیاری به دنبال داشت. چند سال پیش هم سکتۀ مغزی کردند و به کما رفتند و دوباره به لطف خدا به هوش آمدند.

خانم ایشان همان اول می‌توانستند این زندگی مشترک را رها کنند؛ اما این زن آن‌قدر قوی و بزرگوار بود که با برادرم زندگی کرد و صاحب 6 فرزند شد که الحمدلله همگی آنان فرزندان سالم و صالحی هستند.

تربیت این 6 فرزند بر عهدۀ مادرشان بود و انصافاً ایشان نیز از پس این مسئولیت به خوبی برآمدند. من این روحیۀ ایشان را ناشی از ارتباطشان با خداوند و اهل بیت می‌دانم. چند روز پیش برادر جانبازم نیز به برادران شهیدم پیوست.

*خانم ابراهیمی شما در حال حاضر از چه شیوه‌هایی برای حفظ نشاط فردی خود در زندگی استفاده می‌کنید؟

زندگی روزمرۀ من با ورزش آمیخته است مثل پیاده‌روی و کوه‌نوردی. من به این نتیجه رسیده‌ام که هر زمان ورزش مانند نماز امری واجب در زندگی روزمرۀ من وارد شود، به یک موفقیت بزرگ دست یافته‌ام.

همچنین من تلاش کردم در طول زندگی به سراغ دانش و مهارت‌های گوناگون بروم و در بسیاری از زمینه‌ها اطلاعاتی داشته باشم. تحصیلات دانشگاهی را در مقطع کارشناسی ارشد الهیات به پایان رساندم، مدرک مربی‌گری کودک را اخذ کردم، دوره‌های طب سنتی گذراندم و هنرهایی همچون خیاطی را تا حدودی آموختم.

به نظر من یک نکتۀ مهم دیگر که می‌تواند به نشاط من به عنوان یک خانم کمک کند، آن است که حتماً بخشی از وقتم را به انجام امور شخصی و مورد علاقه‌ام همچون کتاب‌خوانی، ورزش، ارتباط با دوستان و غیره اختصاص دهم و برای خود ارزش قائل شوم تا به این وسیله به حفظ نشاط خودم و اعضای خانواده‌ام کمک کنم.

*لطفاً بفرمایید شما به عنوان یک بانوی خانه‌دار، برای نشاط محیط خانه و خانوادۀ خود چه تدابیری اندیشیده‌اید؟

من با وجود موقعیت‌های شغلی که برایم فراهم بود، خانه‌داری را انتخاب کردم و بیشتر بر امور مربوط به خانه و خانواده تمرکز کردم که به خصوص در دوران حاضر کار بسیار سختی است.

الان خیلی‌ها به من انتقاد می‌کنند که ماندن در خانه و انجام مسئولیت‌های مربوط به خانه و خانواده را انتخاب کردم. اما من چون این مسئولیت‌ها را وظیفۀ اصلی خود می‌دانم، از انجام آن هم لذت می‌برم.

می‌گویند بسیاری از الهاماتی که به بانوامین (که به عقیدۀ من یکی از بانوان برجستۀ تاریخ است) ‌شده، هنگامی بوده که ایشان مشغول امور خانه‌داری بودند.

خانه‌داری مانند بسیاری از فعالیت‌های دیگر همچون فلز مس است که با نیت تقرب به خداوند به طلا تبدیل می‌شود. بر خلاف برخی خانم‌ها که نسبت به حقوق و وظایف زن و مرد به اسلام معترضند، اتفاقاً من همیشه خدا را شاکرم که بار مسئولیت امرار معاش خانواده بر گردن من نیست و این در واقع لطف و توجهی است که اسلام به بانوان کرده است.

البته در برخی خانواده‌ها واقعاً خانم مجبور است که برای کمک به اقتصاد خانواده شاغل باشد. اما در بسیاری از موارد هم شاید این اجبار بیرونی وجود نداشته باشد و انتخاب خود خانم آن باشد که شاغل باشد.

همچنین یکی از شیوه‌هایی که من در خانه‌داری انتخاب کردم، آن بود که ساده زندگی کنم و وسایل زائد برای خانه تهیه نکنم که زحمت اضافه برای نگهداری و نظافت آن‌ها بر دوشم نباشد و از مسائل اصلی زندگی دور نمانم.

یعنی سعی کردم اسباب و وسایل زندگی در خدمت من باشد، نه من در خدمت وسایل. همین ساده زندگی کردن هم یکی از عواملی است که بر نشاط من به عنوان یک زن خانه‌دار مؤثر است.

شاید در اطرافمان می‌بینیم که برخی خانم‌ها از جمله خانم‌های خانه‌دار، درگیر نوعی رخوت و افسردگی هستند. افسردگی یک خانم خانه‌دار به نظر من می‌تواند یا ناشی از آن باشد که خانم کار خود را دست کم می‌گیرد و ارزشی برای آن قائل نیست، یا این‌که به امور مربوط به خانه نگاهی علمی ندارد.

به عقیدۀ من یک خانم خانه‌دار باید اول جایگاه رفیع خود را بشناسد و کار خود را دست کم نگیرد، دوماً باید به وظایف و مسئولیت‌های اصلی خود آگاه باشد و در نهایت نیز درصدد کسب علوم مورد نیاز برای انجام این وظایف برآید؛ از جمله: علم تغذیه، برنامه‌ریزی و مدیریت زمان، مدیریت استرس، تعامل و ارتباطات، روان‌شناسی کودک،… .

علم‌آموزی یکی از عوامل مهم است که بر نشاط فرد مؤثر است و کسانی که همواره با کتاب و سایر ابزار علمی در ارتباطند، احتمالاً کمتر به افسردگی و رخوت دچار می‌شوند.

به عقیدۀ من، یک بانو نشاط وصف‌ناپذیری را در گروی انجام صحیح مسئولیت‌های خود به دست می‌آورد و اگر امور مربوط به خانه را به خاطر رضای خداوند انجام دهد، هیچ‌گاه ملول و افسرده نمی‌شود.

*با تشکر از شما

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

اعجاز خلقت انسان

ويدئو/ انسان

تفاوت آنها با انسان

آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و منافقین خلق و کومله و دموکرات و فرقان

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.