می گذری ولی بگو با دل من چه می کنی
می خری یا نمی خری می بری یا نمی بری
خاک رهت شدم بیا اشک گرفته دم بیا
بوی تو می رسد ولی می رسی یا نمی رسی
می روم از جوانیم باز کجا کشانیم
رو به دیار آشنا می کشی یا نمی کشی
بسته دلم به کوی تو سر شده مست روی تو
سوی دل خراب ما می شوی یا نمی شوی
جز تو کسی نمی خرد این دل لب شکسته را
ناز تو و نیاز من می خری یا نمی خری
بحر به سر نکرده ای دشت گذر نکرده ای
آه از این گذر بگو می روی یا نمی روی
جان تراب رفته است در تب آفتاب تو
نفخه روح بخش خود می دمی یا نمی دمی
محمدجواد عسکری از بافق
تعجیل در فرج یار، ⚘صلوات