سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / توصیه به حامیان احیای فوری برجام

توصیه به حامیان احیای فوری برجام

نیویورک تایمزبایدن عزیز، مساله دیگر برنامه اتمی ایران نیست

توماس ال فریدمن (نویسنده و روزنامه‌نگار برجسته آمریکایی، برنده سه جایزه پولیتزر، سردبیر نیویورک‌ تایمز در لبنان و اسرائیل)

برجام از لحظه خروج رسمی آمریکا به قلم دونالد ترامپ در ماه مه ۲۰۱۸ به خطر نیفتاد بلکه در حقیقت نقطه بی‌بازگشت در مذاکرات با ایران هنگامی روی داد که حمله دقیق و ماهرانه به تاسیسات نفت آرامکو عربستان شکل گرفت.

با ترور طراح کلاهک‌های اتمی ایران که به احتمال زیاد کار اسرائیل بوده، خاورمیانه به جو بایدن وعده داد که از همان روز اول ورود به کاخ‌سفید با دردسر روبرو خواهد شد. اما اگر من فقط یک توصیه به جو بایدن داشته باشم، آن این است که خاورمیانه همان خاورمیانه که شما چهار سال پیش درگیرش بودی نیست… بهترین راه برای شناخت خاورمیانه جدید این است که آنچه در نیمه شب ۱۴ سپتامبر سال ۲۰۱۹ روی داد را به دقت مطالعه کنید. شبی که ۲۰ پهپاد ایرانی و موشک‌های کروز فوق‌ دقیق ایران تاسیسات نفتی بقیق را هدف قرار دادند؛ یکی از مهمترین مراکز نفتی عربستان را. این واقعه نطفه خاورمیانه جدید بود… پهپادها و موشک‌های کروز ایرانی به قدری در سطح پایین پرواز کردند که نه بلندشدن آنها از روی سکوها و نه تا لحظه اصابت به اهداف از سوی رادارهای سعودی و آمریکا رهگیری نشدند. آن زمان، تحلیل‌گران نظامی اسرائیل -به درستی- گفتند که این حمله همان ‘پرل هاربر ‘ خاورمیانه بود… حق با آنها بود. این حمله و بعد واکنش دونالد ترامپ به آن، و سپس واکنش عربستان و امارات به پاسخ ترامپ، به خاورمیانه شکل و شمایل جدیدی بخشید. (پرل هاربر: اشاره به حمله ژاپن به نیروهای دریایی آمریکا در پرل هاربر هاوایی در ۱۶ آذر ۱۳۲۰ که جرقه ورود تمام عیار آمریکا به جنگ جهانی دوم را زد.)

بسیاری اهمیت و معنای حمله ۱۴ سپتامبر سال گذشته به آرامکو را به درستی درک نکردند. به همین علت اجازه دهید یک بار دیگر فیلم آن ماجرا را به عقب برگردانیم و با حرکت آهسته مرورش کنیم.
اول از همه، واکنش ترامپ بعد از این حملات چه بود؟ هیچی. آیا او حمله تلافی‌جویانه‌ای به هواداری عربستان انجام داد – حتی با توجه به این واقعیت که ایران -بدون این که تحریک شده باشد- قلب تاسیسات نفتی عربستان را نشانه رفته بود… چند هفته بعد، یعنی در ماه اکتبر، آمریکا ۳۰۰۰ نیروی نظامی و چند سیستم ضدموشکی به عربستان فرستاد تا پدافند هوایی این کشور را تقویت کند… ترامپ گفت: ‘بنا بر دستور من، ما سرباز و تسلیحات به خاورمیانه می‌فرستیم تا به عربستان سعودی کمک کنیم. حاضرید بقیه‌اش را بشنوید؟ عربستان موافقت کرده که هزینه این اعزام و تجهیزات را پرداخت کند ‘… این خودش یک بدعت بود. یقینا برای نخستین بار بود. البته من قصد انتقاد از ترامپ را ندارم. او وامدار تغییر عمیقی بود که جامعه آمریکا شاهد آن است. پیام او به عربستان (و شاید خاورمیانه) واضح بود. این که: عربستان عزیز! آمریکا اکنون خود بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز در جهان است. ما در حال ترک خاورمیانه هستیم. البته با خشنودی کامل هر چه اسلحه بخواهید در ازای پول نقد به شما خواهیم فروخت اما از ما انتظار نداشته باشید که به نیابت از شما با دشمنتان بجنگیم. بنابر این اگر خواستار اعزام نیروهای نظامی هستید، باید سرکیسه را شل کنید.

توافق‌نامه‌های امضاء شده میان اسرائیل با امارات متحده عربی، بحرین، سودان (و اکنون مراکش) حاصل همین تغییر سیاست آمریکا در خاورمیانه است. به عبارت دیگر، اکنون عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج‌فارس به این نتیجه رسیده‌اند که به جای اتکاء به آمریکا برای تامین امنیت آنها در منطقه، باید با یکدیگر و با ویژه با قدرت نظامی منطقه، اسرائیل، ائتلافی نظامی-امنیتی تشکیل دهند تا بلکه در برابر تهدید ایران که حالا فراتر از برنامه هسته‌ای، به فناوری تولید موشک‌های بسیار دقیق و نقطه‌زن رسیده مقابله کنند.
گسترش همکاری‌های اطلاعاتی میان عربستان و اسرائیل هم میوه همین رویداد است. همچنین رخدادهایی همچون سفر مخفیانه نتانیاهو به عربستان طی هفته سوم نوامبر (گذشته) که ممکن است به زودی به روابط علنی میان ریاض و تل‌آویو منجر گردد.

چرا؟ چون همه اینها در واژه «دقت» موشک‌های ایرانی خلاصه می‌شود. در جریان درگیری‌های سال ۲۰۰۶ میان لبنان و اسرائیل، حزب‌الله حدود ۲۰ موشک معمولی و سرگردان را به سوی اسرائیل شلیک کرد تا بلکه یکی به نقاط مهم در خاک این کشور اصابت کند. اما حالا به مدد موشک‌های نقطه‌زن ساخت ایران، این گروه تنها لازم است یک موشک به سوی هر کدام از این اهداف شلیک کند و به احتمال زیاد به هدف خواهد زد. صحبت ما از تاسیسات هسته‌ای، فردوگاه، بندر و نیروگاه‌های برق اسرائیل و پایگاه‌های نظامی و کارخانجات آن است. به همین علت است که اسرائیل در ۵ سال گذشته (همزمان با جنگ داخلی سوریه) در نبردهای مقطعی اما مداوم به

دنبال پیشگیری از رسیدن تهران به هدف خود در تقویت نیروهایش در لبنان، عراق، سوریه و غزه است تا مانع آن شود که این نیروها به توان موشکی فوق دقیق ایران دست یابند. تلاشی که عربستان هم به طور مشابهی در یمن انجام می‌دهد تا مانع قدرت گرفتن نیروهای مورد حمایت ایران در آنجا شود، نیروهایی که تاکنون با استفاده از همین فناوری‌ها فرودگاه‌های عربستان را هدف قرار داده‌اند. این موشک‌ها بسیار کارا و ویرانگرند.

به همین علت است که اسرائیل و کشورهای متحدش در حوزه خلیج‌فارس دوست ندارند آمریکا با بازگشت به برجام، امتیازات خود در زمینه برنامه هسته‌ای ایران و تحریم‌ها علیه این کشور را قبل از آن که از تهران تعهدی درباره توقف صادرات این موشک‌ها بگیرد، از دست بدهد.
حتی طرح مذاکره درباره آن بسیار دشوار است چرا که ایران بارها با تاکید بر دفاعی بودن هدف برنامه موشکی خود، هرگونه مذاکره بر سر آن را قویا رد کرده است و اکنون هم با نزدیک شدن به موعد سرکار آمدن جو بایدن گفته هرگونه مذاکره جدید به بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریم‌های اقتصادی علیه این کشور منوط خواهد بود.

دو ماه بعد از این حمله، گزارشی در خبرگزاری رویترز و به طور اختصاصی منتشر شد که حاکی از آن بود چهار ماه قبل از حمله به آرامکو، سران سپاه پاسداران در جلسه‌ای فوق سری تصمیم به عملیاتی گرفتند که پیغامش نشان دادن عواقب خروج آمریکا از برجام بوده است.
رویترز که گزارش خود را بر اساس گفته‌های چهار مقام ایرانی ناشناس تهیه کرده بود در ادامه نوشته در این جلسه از اهداف مختلفی از جمله پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه سخن به میان آمده اما در نهایت از بیم رویارویی مستقیم با ارتش آمریکا تصمیم گرفته شده که حمله به تاسیسات نفتی عربستان صورت گیرد.
در این گزارش اختصاصی به نقل از چهار مقام ایرانی آمده که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، با انجام این عملیات موافقت می‌کند اما برای آن شرطی می‌گذارد؛ این که نظامیان ایران باید از هدف قرار دادن غیرنظامیان و آمریکایی‌ها پرهیز کنند.

اندیشکده CSIS
(از اندیشکده مطالعات استراتژیک در واشنگتن به عنوان یکی از معتبرترین اتاق‌های فکر جهان یاد می‌شود)

موضوع ایران از ترور فخری‌زاده و سلیمانی عبور کرده است

آنتونی اچ. کوردزمن (رئیس مرکز بروک و تحلیلگر ارشد در اندیشکده مطالعات استراتژیک (سی‌اس‌آی‌اس) واشنگتن)

بازگشت به برجام و مذاکره با ایران بسیار دشوارتر از آن چیزی است که چهار سال پیش روی میز رئیس‌جمهوری آمریکا بود. یکی از دلایل، پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران است.
اول این که، دانش هسته‌ای ایران قائم به یک دانشمند نیست که با ترور او فلج شود. این برنامه حاصل مجموعه تلاش‌هایی است که نخستین‌بار در دهه ۷۰ میلادی و از سوی محمدرضا شاه پهلوی آغاز شد و ادامه یافت. همچنین استوار بر دانش علنی و درز پیدا کرده ۷۵ سال گذشته درباره نحوه دستیابی فرانسه، اسرائیل، هند، پاکستان و کره‌شمالی به بمب اتم است… در سال ۲۰۱۳، گزارش‌ها مدعی شدند که ایران به نقطه‌ای رسیده که اگر بتواند همه فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متمرکز کند، ظرف یک سال توان ساخت یک سلاح هسته‌ای را خواهد داشت. آن گزارش در آن زمان مبالغه‌آمیز بود چنانچه گزارش‌های فعلی درباره برنامه هسته‌ای این کشور هم ممکن است غلوآمیز باشد. باید همیشه به میزان موفقیت تلاش‌هایی نظیر آنچه در برجام برای مهار برنامه ایران در نظر گرفته شده با دقت و احتیاط نگاه کرد.

تغییراتی که ظرف چهار سال گذشته در توازن قدرت نبرد هوایی در منطقه خلیج‌فارس روی داده دلیل دیگری برای متفاوت بودن شرایط ایران در زمان امضای برجام و امروز است.
در سال ۲۰۱۳، کشورهای عرب و آمریکا با اختلاف فاحش، دست بالا را در قدرت هوایی داشتند؛ چه به لحاظ مدرن بودن تسلیحاتی و چه به لحاظ دقت در حملات هوایی. در برابر، ایران ترکیبی از موشک‌ها و نیروی هوایی فرسوده‌ای داشت که جنگنده‌های آن یا سالخورده شده بودند یا در حد متوسط بودند. اما امروز، ایران نشان داده که در دانش موشک‌های بالستیک و کروز پیشرفت کرده و همچنین قادر به طراحی کلاهک‌ها جنگی متعارف نظیر آنچه در حمله به تاسیسات نفتی عربستان استفاده شد، می باشد. هنوز هیچ منبع رسمی بیان نکرده که آیا ایران از توان موشکی خودبرای آزمایش شبیه سازی شده حمل کلاهک‌های اتمی استفاده کرده یا خیر – آزمایشی که قبل از انجام یک آزمایش هسته‌ای واقعی باید صورت گیرد. هرچند، ترکیبی از دوری‌سنجی و بررسی کلاهک‌هایی که بعد از آزمایش و بازگشت به سطح زمین پیدا شده‌اند، می‌تواند برای تحقیق درباره بسیاری از جنبه‌های یک کلاهک (اتمی) کمک کند. تحقیقاتی که به راحتی می‌تواند از چشم نظام‌های راستی آزما و نظارتی برجام دور بماند و حتی بازرسان آژانس هم قادر به رسیدگی به آن نیستند.

مهمترین نقد به برجام این است که توسعه برنامه موشکی ایران را محدود نمی‌کند و حالا هم بسیار نامحتمل است که ایران با بسط برجام به برنامه موشکی خود موافقت کند. موشک‌های کروز نقطه‌زن ایران اکنون یک توان بزرگ جدید هوایی به این کشور بخشیده و به تهران این قدرت را داده که اهداف مهم نظامی و غیرنظامی منطقه را در تیررس خود قرار دهد.
این همان چیزی است که برتری هوایی چند سال پیش آمریکا و کشورهای عرب در برابر قدرت هوایی ایران را متوازن می‌کند و به همین علت هم تهدید اتمی را حتی جدی‌تر از قبل خواهد کرد. بسیار بعید به نظر می‌رسد که ایران حاضر شود چنین امتیازی را از دست بدهد.

بازگشت به برجام برای دولت جو بایدن بسیار پیچیده خواهد بود. از دلایل این مهم می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

نگرانی فراوان از جنبه‌های پیشبرد برنامه هسته‌ای ایران که در برجام نظارت بر آنها برای محدود کردن آنها تعبیه نشده است؛ مانند آزمایش شبیه‌سازی شده سلاح هسته‌ای. آژانس بارها از احتمال آزمایش‌هایی این چنین از سوی ایران ابراز نگرانی کرده اما هیچ‌گاه به بازرسان این نهاد دسترسی به دست کم یکی از این مراکز نظامی – که احتمالا سه مرکز هستند – داده نشده است. هند، پاکستان و کره‌شمالی هم تا پیش از آزمایش هسته‌ای واقعی خود از همین روش‌های شبیه‌سازی استفاده کردند و تا زمان برملا شدن برنامه هسته‌ای آنها هم این آزمایشات مخفی ماند.

ایران اکنون ۱۲ برابر حد مجاز برجام اورانیوم غنی‌شده دارد که بخشی از آن با خلوص ۴.۵ درصدی است. اگر چه این تا خلوص ۹۰ درصدی که برای تولید بمب اتم لازم است، هنوز فاصله زیادی دارد اما به لحاظ معیارهایی که در برجام لحاظ شده بود، برنامه هسته‌ای ایران را بسیار فراتر می‌برد.

ایران نصب سانتریفیوژهای پیشرفته را آغاز کرده. هیچ گزارشی از مشخصات دقیق این سانتریفیوژها وجود ندارد و البته از آنجا که اسرائیل و آمریکا هم به شدت به دنبال دانستن مشخصات سانتریفیوژهای ایران هستند، کاملا قابل درک است که چرا ایران این مشخصات را فوق‌سری نگه داشته است.

دیگر پیشرفت‌های نظامی ایران خارج از برنامه هسته‌ای این کشور از فاصله زمان

ی ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ که اجرای برجام آغاز شد و از زمان خروج آمریکا از این توافقنامه در ماه مه ۲۰۱۸:

پیشرفت‌های نظامی

ایران نشان داده که قادر به انجام عملیات‌های دقیق با استفاده از موشک‌های مسلح شده بالستیک و کروز خود است. آنچه در حمله به تاسیسات نفتی عربستان روی داده می‌تواند برای تمامی تاسیسات مهم نظامی و غیرنظامی در منطقه روی دهد.

ایران موشک ضدهوایی اس ۳۰۰ از روسیه خریداری کرده و صحبت از خرید اس ۴۰۰ می‌کند.

تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد علیه ایران به پایان رسیده و اکنون چین و روسیه می‌توانند اسلحه به ایران بفروشند. صحبت از توافق‌نامه بزرگ تجاری میان ایران و چین هم شده است.

ایران امضاءکننده منع گسترش سلاح‌های شیمیایی است اما هیچ منبع رسمی از وضعیت و میزان ذخایر سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیک این کشور خبر نداده.

دستاورهای منطقه‌ای ایران

حزب‌الله، متحد قدرتمند ایران در لبنان بحران‌زده، به فناوری موشکی با دقت بالای تهران مجهز شده است.

سوریه که به احتمال زیاد کل آن در سال ۲۰۲۱ تحت حاکمیت بشار اسد در خواهد آمد، متحد ایران است. تهران نقش‌محوری در جنگ داخلی سوریه داشت و اکنون از طریق همین کشور به تجهیز و استحکام حزب‌الله می‌پردازد. موضوعی که احتمالا روسیه هم به آن مرتبط است.

حضور آمریکا در عراق به شدت رو به تحلیل است. به ویژه بعد از شکست داعش و حملات حشد شعبی. تضعیف حضور آمریکا در عراق می تواند فرصت حضور بیشتر ایران را تقویت کند.

در افغانستان، اگر مطابق برنامه، آمریکا تا ماه مه سال آینده (۲۰۲۱) این کشور را ترک کند آن وقت ایران از طریق مرزهای شرقی خود فرصت نفوذ بیشتری در افغانستان و حتی جنوب آسیا و حوزه تحت پوشش سازمان همکاری‌های شانگهای پیدا خواهد کرد.

‌ در یمن، تا اینجای کار حوثی‌های مورد حمایت ایران برابر عربستان پیروز شده‌اند و این به ایران اجازه می‌دهد که از طرف جنوب عربستان را تحت فشار قرار دهد و دسترسی این کشور به دریای سرخ را ممکن می‌کند.

در کنار این موارد، تحولات چهارسال اخیر در منطقه را هم می توان به عنوان عواملی یاد کرد که بدون دخالت مستقیم ایران، شرایط به نفع این کشور رقم خورده است. از جمله:

شکست سیاست عربستان-امارات در بایکوت قطر، کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس را غیرمتحد و منفک از هم کرده و سیاست سپر دفاعی-نظامی کشورهای عرب را غیرعملی کرده است.

سیاست غیردرگیرانه آمریکا در خلیج‌فارس که از عدم تمایل واشنگتن برای حمایت عملی و مستقیم از کشورهای عرب و در عوض تمایل به فروش تسلیحات نظامی حکایت دارد، منجر به بی‌اعتماد شدن این کشورها به آمریکا شده – اگر چه همکاری نظامی میان آمریکا و این کشورها همچنان پابرجا باقی مانده است.

سیاست ملی‌گرایانه دولت آقای ترامپ و دوری‌جستن او از نقش راهبری آمریکا در جهان عامل مهمی است که پیامدهای آن نادیده گرفته شده است.
دولت آمریکا از درک اهمیت استراتژیک خلیج فارس عاجز مانده است. ۲۰ درصد صادرات نفت جهان از آنجا صورت می‌گیرد و اگر چه این ویژگی ممکن است برای آمریکای خودکفا شده از نفت و گاز دیگر اهمیت داخلی نداشته باشد، اما نکته اینجاست که صادرات نفت از خلیج فارس برای کشورهای عمده صادرگر همچون چین حیاتی است. در حقیقت، مقام‌های آمریکایی در حالی از خودکفایی انرژی سخن می‌گویند که درصد وابستگی آمریکا به وارادت محصولات ساخته شده در کشورهای آسیایی (چون چین) اکنون بسیار بیشتر از درصد وابستگی آمریکا به این کشورها در زمانی است که ایالات‌متحده به نفت خلیج فارس متکی بود. و برای این کشورها صادرات نفت خلیج‌فارس هنوز حیاتی است.

تحولات سیاسی یک سال اخیر در ایران هم متغیر دیگری بر سر دشواری بازگشت به برجام می باشد.
بی‌اعتمادی معروف ایران به آمریکا و واکنش آنها به تحریم‌های آمریکا همچنان یک عامل مهم است اما رهبر این کشور، سپاه پاسداران، نهادهای امنیتی و تندروهای درون این کشور حالا بسیار قوی‌تر شده‌اند به طوری که توانستند در جریان آخرین انتخابات مجلس همه نامزدهای معتدل را حذف (رد صلاحیت) کنند و باقی‌مانده نیروهای معتدل (و اصلاح‌طلب) را هم سرکوب کنند. تحولی که از استیلای آنها بر حکومت حکایت دارد و ممکن است اجازه ورود و نامزد شدن هیچ عنصر میانه‌رویی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده را ندهند.
حکومت همچنین با مهارت تمام توانسته از ترور مقام‌های خود چون قاسم سلیمانی برای برآشفتن خشم و احساسات ضدآمریکایی استفاده کند.

بایدن دقیقا چه میراثی را تحویل می‌گیرد؟

با کنار هم گذاشتن همه این تحولات و تغییرات که ظرف چهار سال گذشته در خاورمیانه و همچنین در سیاست‌کاخ سفید نسبت به این منطقه پدید آمده می‌توان نتیجه گرفت که آنچه جو بایدن در روز ۲۰ ژانویه آتی تحویل خواهد گرفت، تنها یک برجام کنار گذاشته شده نیست که با زدودن گرد و خاک روی آن دوباره احیاء شود.
در این که آمریکا در خلیج فارس عرصه را به ا

یران باخته بحثی باقی نمانده. این درست است که بسیاری از توانایی‌های نظامی متحدان آمریکا در منطقه بهبود یافته؛ تحریم‌ها حکومت ایران را با مشکلات فراوان روبرو کرده؛ اسرائیل همچنان قدرتمند مانده و برخی از کشورهای عرب اگر بتوانند تسلیحات جدید (چون اف ۳۵) به دست آورند به لحاظ قدرت هوایی بسیار اوج خواهند گرفت، اما همزمان هشدارهای جدی وجود دارد. اول این که بایدن قادر نخواهد بود که برجام را به نقطه قبلی آن (پیش از خروج آمریکا) بازگرداند و دوم این که، ظرف چهار سال گذشته، بسیاری از مواضع آمریکا در منطقه رو به زوال رفته. و وقتی همه اینها را کنار هم می‌گذارید متوجه می‌شوید اهمیت وقایعی چون ترور محسن فخری‌زاده، ممکن است به جهاتی بسیار مهم باشد اما تنها بخش کوچکی از قاب بزرگ تحولات است.

به حامیان احیای فوری برجام توصیه می کنم: “اگر لحظه شماری می‌کنید که موعد بیرون‌آوردن بطری شامپاین از یخچال زودتر فرا برسد، شاید بهتر باشد عجله نکنید! قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

طنز/ بابا نداشت!

جو بایدن، رئیس‌جمهور خُل و چِل آمریکا

طنز/ بعدش چی؟!

جماعت غربگدای مدعی اصلاحات ،میوه‌های برجام را بچینیم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.