ما را بلند می کند از سبزه زارها
این را بگو به قوم خمار و قمارها
بر قاصدک که لطمه زدی انقلاب شد
صد قاصدک روانه شد از جویبارها
گردن زدی تو گردنی از سرو آفرید
محسن چقدر می دمد از لاله زارها
قاسم اگر گرفتی و محسن اگر بدان
موجی است از خروش دراین هم قطارها
با لشکری ز نور خدا جنگ تا به کی
خاموش کی به فوت شما شد نهارها
ایران به پشت حیدر کرارصف زده است
نور خدا رسیده پس از انتظارها
چشم علی به قلعه ی خیبر فتاده است
یک یاعلی نمانده دگر تا حصارها
ما هیچ دم ز لشکرمان کم نمیشود
ماییم صدهزار و هزاران هزارها
محمد جواد عسکری باقرآبادی ۱۳۹۹/۹/۸