سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / شب های پیشاور (4)/ پیغمبر (ص) نماز ظهرین و مغربین را به جمع و تفریق ادا می‌فرمود

شب های پیشاور (4)/ پیغمبر (ص) نماز ظهرین و مغربین را به جمع و تفریق ادا می‌فرمود

مقدمه

در این مجموعه سعی شده است که مناظره ی سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین که از علمای شیعه ی قرن چهاردهم بوده است با دو نفر از عالمان حنفی مذهب افغانستان بیان شود.

در مناظره از سلطان الواعظین با عنوان (داعی) و از عالم اهل تسنن با عنوان (حافظ) یاد شده است. طرف صحبت در این ده شب رسما حافظ محمد رشید بوده و گاهی هم دیگران با اجازه  وارد صحبت شده اند.

هر کدام از این مطالب مربوط به یک پرسش و پاسخ از حافظ و داعی است.

 

قسمت چهارم: پیغمبر نماز ظهرین و مغربین را به جمع و تفریق ادا می‌فرمود

 

در این موقع صدای مؤذّن در مسجد برخاست که اعلام نماز عشاء را می‌نمود. – چون برادران اهل تسنّن به طور وجوب نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را از هم جدا و در موقع فضیلت آن به جا می‌آورند بر خلاف شیعه که تبعاً لرسول الله و ائمه ی از آل اطهارعلیه السّلام در جمع و تفریق مختارند.

آقایان آماده شدند برای رفتن [به] مسجد و ادای فریضه. بعضی از آقایان گفتند اگر بنای برگشتن و ادامه دادن به مذاکرات است، چون [با] رفتن به مسجد و برگشتن خیلی از وقت مجلس گرفته می‌شود، خوب است تا این مجلس برقرار است نماز عشاء همین جا ادا شود. فقط آقای سید عبد الحی (امام جماعت مسجد) بروند در مسجد با مردم نماز بگزارندو برگردند.

پیشنهاد مورد قبول آقایان قرار گرفت. فلذا در تمام مدت مناظره که ده شب طول کشید، موقع نماز عشاء در همان مجلس ادای وظیفه می‌نمودند. در این موقع آقایان به اتاق بزرگ دیگر رفتند [و] بعد از ادای وظیفه به اتاق محل مناظره مراجعت نمودند.

نواب عبدالقیوم خان – که یکی از اشراف و ملاّکین اهل تسنن و مرد کنجکاو و جوینده ای بودند – گفتند: قبله صاحب! اجازه فرمایید تا آقایان چای میل می‌نمایند خارج از موضوع بحث مجلس سؤالی دارم به عرض برسانم.

داعی: بفرمایید حاضرم برای استماع.

نواب: سؤال بنده خیلی مختصر است، چون مدتهاست در دلم بوده که از آقایان با اطلاع شیعیان سؤال نمایم، فرصتی به دستم نیامده، اینک مقتضی موجود گردیده، خواستم عرض نمایم چرا آقایان شیعیان بر خلاف سنت رسول خداصلی الله علیه وآله نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع می‌خوانند.

داعی: اولاً آقایان (اشاره به علمای مجلس) می‌دانند که در مسائل فرعیه مابین علماء اختلاف بسیار است، چنانچه ائمه ی اربعه ی شما هم بسیار اختلاف دارند.

ثانیاً اینکه فرمودید عمل شیعیان بر خلاف سنّت رسول الله صلی الله علیه وآله می‌باشد، امر را بر شما اشتباه نمودند؛ زیرا که آن حضرت نمازها را گاهی جمع و گاهی به تفریق ادا می‌نمودند.

نواب: رو به علمای خودشان – آیا چنین است، رسول خداصلی الله علیه وآله به نحو جمع و تفریق ادا می‌نمودند؟

حافظ: فقط در سفر و مواقع عذر از قبیل باران و غیره این نوع عمل می‌نمودند، برای آنکه امت در تعب و مشقت نباشند و الا در حضر، پیوسته به نحو تفریق ادا می‌نمودند. گمان می‌کنم قبله صاحب اشتباه نمودند [و] سفر را تصور حضر نمودند.

داعی: خیر اشتباه ننمودیم، بلکه یقین دارم، حتی در روایات خودتان وارد است که گاهی در حضر و بدون عذر هم به نحو جمع ادا می‌نمودند.

حافظ: گمان می‌کنم روایات شیعه را با روایات ما اشتباه نمودید.

داعی: روات شیعه که اتفاق بر این معنی دارند، گفت وگو در روات شما می‌باشد. روایات صحیح چندی در صحاح و کتب معتبره ی شما در این باب وارد است.

حافظ: ممکن است اگر در نظر دارید محل آنها را معین فرمایید.

داعی: مسلم بن حجاج در باب الجمع بین الصلوتین فی الحضر در «صحیح» [۱] خود با نقل سلسله ی روات از ابن عباس نقل نموده که گفت: «صلّی رسول الله صلی الله علیه وآله الظهر و العصر جمعاً والمغرب والعشاء جمعاً فی غیر خوف ولا سفر. » رسول خداصلی الله علیه وآله نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بدون خوف و ترس و سفر جمعاً ادا می‌نمود. و نیز [۲] از ابن عباس نقل نموده که گفت: «صلّیت مع النبی ثمانیاً جمعاً و سبعاً جمعاً. » با رسول خدا هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشاء را با هم ادا می‌نمودیم. و همین حدیث را امام احمد بن حنبل درصفحه ۲۲۱ جزء اول «مسند» [۳] نقل نموده به علاوه [۴] حدیث دیگر که ابن عباس گفت: «صلّی رسول الله فی المدینة مقیماً غیر مسافر سبعاً وثمانیاً. » نماز گزارد رسول خدا در مدینه در حال اقامت نه مسافرت هفت رکعت و هشت رکعت (یعنی مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم).

چند حدیث از این قبیل مسلم نقل می‌نماید، تا آنجا که می‌نویسد [5]: عبدالله ابن شقیق گفت: روزی بعد العصر ابن عباس برای ما خطبه می‌خواند و صحبت می‌نمود تا آنکه آفتاب غروب کرد، ستاره‌ها ظاهر شد، صدای مردم برخاست: الصلاهْ الصلاهْ. ابن عباس گفت: «أتعلّمنی بالسنّة لا أمّ لک، رأیت رسول الله جمع بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء. » بی مادر تو مرا سنّت یاد می‌دهی. خودم دیدم رسول خدا جمع کرد بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء.

عبدالله گوید: از این کلام در دل من خدشه ای پیدا شد، رفتم از ابو هریره سؤال نمودم، تصدیق نمود و گفت همان قسم است که ابن عباس گفته. و نیز به طریق دیگر از عبدالله بن شقیق عقیلی نقل می‌نماید که [6] وقتی منبر عبدالله ابن عباس طول کشید تا هوا تاریک شد، مردی سه مرتبه پی در پی ندا در داد: الصلاهْ.

ابن عباس متغیر شد، گفت: «لا أمّ لک، أتعلّمنا بالصلاة وکنّا نجمع بین الصلاتین علی عهد رسول الله. » بی مادر تو ما را نماز یاد می‌دهی وحال آنکه ما در زمان رسول خدا جمع بین دو نماز می‌نمودیم (یعنی ظهر را با عصر و مغرب را با عشاء).

و نیز زرقانی که از اکابر علمای شماست در صفحه ۲۶۳ جزء اول شرح «الموطأ» [7] مالک در باب جمع بین الصلاتین از نسائی از طریق عمرو بن هرم از أبی الشعثاء نقل می‌نماید که در بصره ابن عباس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع می‌خواند بدون آنکه بین آنها فاصله و چیزی بوده باشد و می‌گفت رسول خدا این قسم نماز ادا می‌نمود (یعنی ظهر را با عصر و مغرب را با عشاء جمع می‌نمود).

و نیز مسلم در «صحیح» [8] و مالک در باب جمع بین الصلاتین «الموطأ» [9] و امام احمد بن حنبل در «مسند» [10] با نقل سلسله ی روات از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت نموده اند که گفت: «صلّی رسول الله الظهر والعصر جمعاً بالمدینة فی غیر خوف ولا سفر. » نماز گزارد رسول خداصلی الله علیه وآله ظهر و عصر را با هم در مدینه بدون ترس و سفر.

ابو زبیر گوید: از سعید سؤال نمودم برای چه پیغمبر جمع می‌نمود نماز را؟ سعید گفت: همین سؤال را من از ابن عباس نمودم، گفت: «أراد أن لا یحرج أحداً من أمته»؛ یعنی برای آن جمع می‌نمود که احدی از امتش در سختی و مشقت نباشد.

و نیز در چند خبر نقل می‌نمایند که ابن عباس گفت [11]: «جمع رسول الله بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء فی غیر خوف ولا مطر. » جمع نمود رسول خداصلی الله علیه وآله بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء بدون این که ترسی باشد و بارانی بیاید.

اخبار در این باب بسیار نقل نموده اند، ولی واضح ترین دلیل بر جواز جمع، همین تعیین ابواب است به نام «جمع بین الصلاتین» و نقل نمودن احادیث جمع را در همین باب تا از ادله جواز جمع باشد مطلقاً؛ و اگر غیر از این بود باب مخصوصی برای جمع در حضر و بابی در سفر باز می‌نمودند. پس این روایات منقوله ی در صحاح و سایر کتب معتبره ی شما مربوط به جواز در سفر و حضر است.

حافظ: چنین بابی و نقل روایاتی در صحیح بخاری نمی باشد.

داعی: اولاً وقتی سایر ارباب صحاح از قبیل: مسلم و نسایی و احمد بن حنبل و شارحین صحیحین (مسلم و بخاری) و دیگران از اکابر علمای خودتان نقل نموده اند، کفایت می‌نماید هدف و مقصد ما را.

ثانیاً آقای بخاری هم همین روایات را – که دیگران نقل نموده اند – در صحیح خود آورده، منتهی با زرنگی تمام از محل خود که جمع بین الصلاتین است به محل دیگر انتقال داده. چنانچه «باب تأخیر الظهر إلی العصر من کتاب مواقیت الصلاهْ» [12] و «باب ذکر العشاء والعتمه» [13] و «باب وقت المغرب» [14]  را مطالعه کنید و مورد دقت قرار دهید، تمام این احادیث جمع را مشاهده می‌فرمایید.

پس نقل این احادیث به عنوان اجازه و رخصت در جمع بین الصلاتین عقیده ی جمهور علمای فریقین است در حالتی که اقرار به صحت این احادیث در صحاح خود نموده اند؛ چنانچه علامه نووی در «شرح صحیح مسلم» [15] و عسقلانی [16] و قسطلانی [17] و زکریای انصاری در شروحی که بر «صحیح» بخاری نوشته اند و زُرقانی در شرح بر «الموطأ» مالک [18] و دیگران از اکابر علمای خودتان بعد از نقل احادیث – مخصوصاً حدیث ابن عباس – اعتراف به صحت آن – و اینکه این احادیث، دلیل اجازه و رخصت است در حضر برای آنکه امت در حرج و مشقت نباشند – نموده اند.

نواب: چگونه ممکن است احادیثی از زمان رسول خداصلی الله علیه وآله بر عمل به جمع رسیده باشد، ولی علماء در حکم و عمل بر خلاف آن رفتار نمایند!

داعی: فقط اختصاص به این موضوع ندارد، بعدها خواهید فهمید که نظایر بسیار دارد. در این موضوعِ به خصوص، همه آقایان فقهای اهل تسنّن یا جهت قصور افکار و یا جهت دیگری که من نمی فهمم، آن احادیث معتبره را تاویلات بارده بر خلاف ظاهر آنها نموده اند؛ از قبیل آنکه گویند: شاید این احادیث ناظر به موقع عذر باشد؛ مانند ترس و خوف و نزول باران و گل که جماعتی از اکابر متقدمین شما مانند امام مالک [19] و امام شافعی [20] و عده ای از فقهای مدینه به آن تاویل فتوا داده اند؛ و حال آنکه این عقیده را ابن عباس با این حدیث صریحاً رد می‌نماید می‌گوید: «من غیر خوف ولا مطر»؛ یعنی بدون ترس و نزول باران، نماز را جمع می‌خواندند. بعضی دیگر پیش خود بافته اند که شاید هوا ابر بوده و وقت را نشناختند و همین که نماز ظهر را تمام نمودند، ابر برطرف گردید، دیدند وقت عصر است، نماز عصر را خواندند؛ لذا جمع شد بین الظهر والعصر! گمان نمی کنم باردتر از این تأویل یافت شود. گویا تأویل کنندگان فکر نکردند که نماز کننده، رسول الله صلی الله علیه وآله است و برای رسول خدابود و نبود ابر، اثری نداشته، چه آنکه علم آن حضرت مربوط به اسباب نبوده، بلکه محیط بر تمام اسباب و آثار بوده است. و گذشته از آنکه این دسته مردمان قصیر الفکر دلیلی در دست ندارند که چنین امری واقع شده باشد، بطلان این تاویل ثابت می‌گردد به جمع نماز مغرب و عشاء که در آنجا وجود ابر و برطرف شدن آن اثری ندارد، علاوه بر آنکه خلاف ظواهر احادیث است.

چنانچه عرض کردیم، حدیث ابن عباس (حبر امت) صراحت دارد که خطابه ی آن جناب به قدری طول کشید که مستمعین چندین مرتبه فریاد زدند: الصلاهْ؛ یعنی یادآوری نمودند که ستاره‌ها ظاهر و وقت نماز گردیده، مع ذلک عمداً نماز مغرب را به عقب انداخت تا وقت نماز عشاء هر دو را با هم ادا نمود، و ابو هریره هم تصدیق این عمل را نموده که رسول الله صلی الله علیه وآله بدین قسم عمل نموده است.

البته این نوع تاویلات در نزد ما مردود است، بلکه علمای بزرگ خودتان هم رد نموده و تاویلات را بر خلاف ظواهر احادیث دانسته اند، چنان که شیخ الاسلام انصاری از اکابر علمای خودتان در «تحفهْ الباری فی شرح صحیح البخاری»؛ در باب صلاهْ الظهر مع العصر والمغرب مع العشاء در آخر صفحه ۲۹۲ جزء دوم و همچنین علامه قسطلانی در صفحه ۲۹۳ جزء دوم «ارشاد الساری فی  شرح صحیح البخاری» [21] و دیگران از شارحین صحیح بخاری و جمّ غفیری از محققین علمای خودتان آورده که این نوع از تاویلات، خلاف ظواهر احادیث است و مقید بودن به آنکه حتماً باید تفریقاً ادا نمود، ترجیح بلامرجّح و تخصیص بلا مخصّص است.

نواب: پس این اختلاف از کجا آمده که دو دسته برادران مسلمان به جان هم افتاده وبا نظر عداوت به یکدیگر می‌نگرند و قدح در اعمال هم می‌نمایند؟

داعی: اولاً اینکه فرمودید: دو دسته از مسلمانان با نظر عداوت به هم می‌نگرند، مجبورم از طرف جماعت شیعیان اهل بیت طهارت و خاندان رسالت دفاع بنمایم که ما جماعت شیعیان به هیچ یک از علماء و عوام برادران اهل تسنن به چشم حقارت و یا عداوت نظر نمی نماییم، بلکه آنها را برادران مسلمان خود می‌دانیم و بسیار متأسفیم که چرا تبلیغات بیگانگان و خوارج و نواصب و امویها و تحریکات شیاطین جن و انس در قلوب برادران اهل تسنن مؤثر افتد، تا آنجا که برادران شیعی خود را که از جهت قبله و کتاب و نبوت و عمل به جمیع احکام و واجبات و مستحبات و ترک کبایر و معاصی با آنها شریک اند، رافضی و مشرک و کافر دانسته و از خود جدا نمایند و با نظر عداوت و دشمنی به آنها بنگرند.

ثانیاً فرمودید: این اختلاف از کجا آمده، از سوز دل عرض می‌نمایم: آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد. اینک وقت آن نیست که عرض نمایم این نوع اختلافات از کجا سرچشمه گرفته، شاید ان شاء الله در شبهای بعد به مناسباتی پرده برداشته شود و خود متوجه به اصل حقیقت گردید.

ثالثاً راجع به نماز جمع و تفریق، آقایان فقهای اهل تسنن اخبار معروضه را – که دلالت بر رخصت و جواز دارد مطلقاً، در جمع خواندن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء برای سهولت و راحتی و جلوگیری از سختی و مشقت و حرج امت – نقل نموده، ولی نمی دانم به چه جهت تاویلات بارده می‌نمایند و جمع خواندن نمازها را بدون عذر جایز نمی دانند! بلکه بعضی از آنها مانند ابی حنیفه [22] و تابعین او مطلقاً منع جمع می‌نمایند؛ با عذر، و بدون عذر، سفراً‌ام حضراً. و اما سایرین از شافعی‌ها [23] و مالکی‌ها [24] و حنبلی‌ها [25] با اختلافاتی که در جمیع اصول و فروع دارند، در سفر مباح مانند حج و عمره و جنگ و غیرهم اجازه داده اند.

ولی فقهای شیعه تبعاً للائمهْ الطاهرین من آل محمدعلیه السّلام – که بنا به فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه وآله فارق بین حق و باطل و عدیل القرآن اند – حکم به جواز جمع می‌نمایندمبعث و بزرگ ترین اعیاد اسلامی بود، شربت و شیرینی مفصّلی به مجلس آمد و با مسرّت و شادی مجلس خاتمه پیدا نمود».

ولی فقهای شیعه تبعاً للائمهْ الطاهرین من آل محمدعلیه السّلام – که بنا به فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه وآله فارق بین حق و باطل و عدیل القرآن اند – حکم به جواز جمع می‌نمایندمطلقاً، خواه در سفر یا در حضر، با عذر و یا بی عذر، به جمع تقدیم و یا جمع تاخیر.

و این جواز با اختیار مصلّی است؛ یعنی نمازگزار اگر بخواهد نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را برای سهولت و راحتی در یک جلسه بخواند و یا ظهر و مغرب را در اول وقت فضیلت بخواند و نماز عصر و عشاء را هم در اول وقت فضیلت آنها ادا نماید، مختار است. و البته از هم جدا و هر یک را در وقت فضیلت خود به جا آوردن افضل از جمع است، چنانچه در کتب استدلالیه و رسائل عملیه فقهای شیعه کاملاً ذکر گردیده، و لکن چون مردم غالباً گرفتار مشاغل و هموم بسیاری هستند و ممکن است به مختصر غفلتی از آنها فوت گردد، لذا برای سهولت و رفع عسر و حرج – که هدف شارع مقدس بوده – شیعیان جمع می‌خوانند به تقدیم یا به تأخیر.

گمان می‌کنم برای روشن شدن ذهن آقایان محترم و سایر برادران اهل تسنن که با دیده غیظ و غضب به ما می‌نگرند همین مقدار جواب کافی باشد. چون مطالب مهم تری اصولاً در پیش است، خوب است برگردیم به اصل مذاکرات اولیه؛ زیرا وقتی مطالب مهمه ی اصولی حل گردید بالتبع فروعات حل خواهد شد.

حافظ: خیلی خوشوقتم که در جلسه ی اول پی بردم به معلومات قبله صاحب و دانستم طرف صحبت ما کسی است که خیلی جامد نیست و از کتب ما کاملاً با اطلاع اند. همان قسمی که فرمودند، بسیار بجاست که همان صحبت قبل را تعقیب نماییم.

با اجازه قبله صاحب می‌خواهم بفهمم که جناب عالی با این بیانات شیوا که ثابت نمودید حجازی و هاشمی و دارای چنین نسب پاکی هستید، چگونه شد که به ایران (مرکز مجوس) آمدید. چنانچه علت و تاریخ این مهاجرت را بیان فرمایید خیلی خوشوقت خواهیم شد…

 

پایان قسمت چهارم

 

 

…………………….

[۱]: صحیح مسلم، ۱/۴۸۹، ح ۴۹، کتاب صلاهْ المسافرین و قصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر. مسلم حدیث را اینگونه نقل می‌کند: «عن إبن عباس قال: صلّی رسول الله صلی الله علیه وآله الظهر و العصر جمیعاً والمغرب والعشاء جمیعاً فی غیر خوف و لا سفر». و نیز مالک بن انس در الموطأ، ۱/۱۴۴، ح ۴، کتاب قصر الصلاهْ فی السفر، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر؛ ابی داود در السنن، ۲/۶، ح ۱۲۱۰، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین؛ واحمد بن شعیب نسایی در السنن الکبری، ۱/۴۹۱، ح ۱۵۷۳، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر من غیر خوف، همین حدیث را با همین الفاظ نقل کرده اند.

[۲]: صحیح مسلم، ۱/۴۹۱، ح ۵۵، کتاب صلاهْ المسافرین وقصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر.

[۳]: مسند احمد بن حنبل، ۱/۲۲۱، مسند ابن عباس. احمد بن حنبل به جای کلمه «جمعا» کلمه «جمیعا» را آورده است.

[۴]: همان. و نیز مسلم در صحیح خود، ۱/۴۹۱، ح ۵۶، کتاب صلاهْ المسافرین و قصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر، این حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن ابن عباس: أن رسول الله صلی الله علیه وآله صلّی بالمدینة سبعاً، و ثانیاً. الظهر والعصر والمغرب والعشاء».

 

[5]: «عن عبد الله بن شقیق قال: خطبنا ابن عباس یوماً بعد العصر حتی غربت الشمس وبدت النجوم وجعل الناس یقولون: الصلاة الصلاة. قال: فجاءه رجل من بنی تمیم لا یفتر ولا ینثنی. الصلاة الصلاة. فقال ابن عباس: أتُعلّمنی بالسنة لا أمّ لک؟ ثم قال: رأیت رسول الله صلی الله علیه وآله جمع بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء. قال عبدالله بن شقیق: فحاک فی صدری من ذلک شیء، فأتیت أبا هریرة فسألته، فصدّق مقالته». صحیح مسلم، ۱/۴۹۱، ح ۵۷، کتاب صلاهْ المسافرین وقصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر. و نیز احمد بن حنبل در مسند، ۱/۳۵۱، مسند ابن عباس، این حدیث را به این الفاظ نقل کرده است: «عن عبدالله بن شقیق: قال: قام رجل الی ابن عباس فقال الصلاة، فسکت عنه، ثم قال الصلاة، فسکت عنه، ثم قال الصلاة. فقال: أنت تعلّمنا بالصلاة قد کنّا نجمع بین الصلاتین مع رسول الله صلی الله علیه وآله أو علی عهد رسول الله صلی الله علیه وآله». و بیهقی در السنن الکبری، ۳/۱۶۸، کتاب الصلاهْ، باب الجمع فی المطر بین الصلاتین، این حدیث را همانند مسلم نقل کرده است.

[6]: صحیح مسلم، ۱/۴۹۲، ح ۵۸، کتاب صلاهْ المسافرین و قصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر. مسلم حدیث را این گونه نقل کرده است: «عن عبدالله بن شقیق العقیلی قال: قال رجل لأبن عباس: الصلاة، فسکت ثم قال: الصلاة، فسکت ثم قال: الصلاة، فسکت، ثم قال: لا أمّ لک أتعلّمنا بالصلاة وکنّا نجمع بین الصلاتین علی عهد رسول الله صلی الله علیه وآله».

 

[7]: «وللنسائی من طریق عمرو بن هرم عن أبی الشعثاء أن ابن عباس صلّی بالبصرة الأولی والعصر لیس بینهما شیء والمغرب والعشاء لیس بینهما شیء فعل ذلک من شغل وفیه رفعه الی النبی صلی الله علیه وآله». شرح زرقانی بر موطأ، ۱/۴۱۸، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر. در حدیثی که زرقانی نقل می‌کند، عبارت «فعل ذلک من شغل» حدیث را از اطلاق خارج می‌کند؛ در نتیجه برای اثبات مطلب مناسب نخواهد بود. و با وجود احادیث صریح و صحیحی که در این باب وجود دارد – که به بعضی اشاره کرده و به بعضی نیز اشاره خواهیم کرد – تمسک به این گونه احادیث ضرورت نخواهد داشت. البته احتمال دارد نسخه ای که مؤلف از آن نقل کرده آن ذیل را نداشته است.

[8]: «عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال صلی الله علیه وآله: الظهر والعصر جمیعاً بالمدینة فی غیر خوف ولا سفر. قال أبو الزبیر: فسألت سعیداً: لِمَ فعل ذلک؟ فقال: سألت ابن عباس کما سألتنی. فقال: أراد أن لا یحرج أحداً من أمته. صحیح مسلم، ۱/۴۹۰، ح ۵۰، کتاب صلاة المسافرین وقصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر».

 

[9]: الموطأ، مالک بن انس، ۱/۱۴۴، ح ۴، کتاب الصلاهْ، قصر الصلاهْ فی السفر، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر. مالک حدیث را به این لفظ آورده است: «عن عبدالله بن عباس أنه قال: صلّی رسول الله صلی الله علیه وآله الظهر والعصر جمیعاً فی غیر خوف و لا سفر».

[10]: مسند احمد بن حنبل، ۱/۲۸۳، مسند ابن عباس. احمد بن حبل حدیث را این گونه نقل می‌کند. «عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: جمع النبی صلی الله علیه وآله بین الظهر والعصر بالمدینة فی غیر سفر ولا خوف. قال قلت یا أبا العباس ولم فعل ذلک؟ قال: ذلک أراد أن لا یحرج أحداً من أمته». و نیز أبی داود در سنن، ۲/۶ ح ۱۲۱۰، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین؛ احمد بن شعیب نسایی در السنن الکبری، ۱/۴۹۱، ح ۱۵۷۳، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر من غیر خوف؛ بیهقی در السنن الکبری، ۳/۱۶۶، کتاب الصلاهْ، باب الجمع فی المطر بین الصلاتین؛ ابن حبان در الصحیح، ۴/۴۷۱، کتاب الصلاهْ، ۳/۱۶۶، کتاب الصلاهْ، باب الجمع فی المطر بین الصلاتین؛ ابن حبان در الصحیح، ۴/۴۷۱، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین صلاتین فی السفر؛ ابن خزیمه در الصحیح، ۲/۸۵، باب الرخصهًْ فی الجمع فی الحضر للمطر؛ طبرانی در معجم الکبیر، ۱۲/۵۸، مسند سعید بن جبیر؛ صالحی شامی در سبل الهدی والرشاد، ۸/۲۳۶، جماع أبواب سیرته صلی الله علیه وآله فی صلاهْ الفرائض فی السفر، باب ۳؛ زیلعی در نصب الرایه، ۲/۲۰۱، کتاب الصلاهْ، باب صلاهْ المسافر، احادیث الجمع بین الصلاتین فی السفر واحمد بن محمد بن سلمه در شرح معانی الآثار، ۱/۱۶۰، کتاب صلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین کیف هو، همین حدیث را به الفاظ گوناگون نقل کرده اند.

 

[11]: صحیح مسلم، ۱/۴۹۰، ح ۵۴، کتاب صلاهْ المسافرین وقصرها، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر. مسلم حدیث را به این لفظ آورده است: «عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: جمع رسول الله صلی الله علیه وآله بین الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدینة فی غیر خوف ولا مطر (وفی حدیث وکیع) قال: قلت لابن عباس: لم فعل ذلک؟ قال: کی لا یحرج أمّته. وفی حدیث أبی معاویه قیل لابن عباس: ما أراد إلی ذلک؟ قال: أراد أن لا یحرج أمّته». و نیز احمد بن حنبل در مسند، ۱/۲۲۳، مسند ابن عباس؛ ترمذی در الجامع الصحیح، ص۶۱، ح ۱۸۷، ابواب الصلاهْ، باب ما جاء فی الجمع بین الصلاتین فی الحضر؛ ابی داود در سنن، ۲/۶، ح ۱۲۱۱، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین؛ احمد بن شعیب نسایی در السنن الکبری، ۱/۴۹۱، ح۱۵۷۴، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر من غیر خوف و لا مطر؛ و ابن ابی شیبه در المصنف، ۲/۳۴۴، ح۵، کتاب صلاهْ التطوع و الامامهْ، باب من قال یجمع المسافر بین الصلاتین، همین حدیث را با اختلاف اندکی در الفاظ نقل کرده اند.

 

[12]: صحیح بخاری، ۱/۲۸۶، ح ۵۱۰، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب تأخیر الظهر الی العصر. این حدیث را نقل می‌کند: عن ابن عباس: ان النبی صلی الله علیه وآله صلّی بالمدینهْ سبعاً وثمانیاً الظهر والعصر والمغرب والعشاء.

[13]: همان، ۱/۲۹۴، ح ۵۳۰، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب ذکر العشاء والعتمهْ. این حدیث را نقل می‌کند: «وقال ابن عمر و أبو أیوب و ابن عباس رضی الله عنه: صلّی النبی المغرب والعشاء»

[14]: همان، ۱/۲۹۳، ح ۵۲۹، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب وقت المغرب. این حدیث را نقل می‌کند: «عن إبن عباس قال: صلّی النبی صلی الله علیه وآله سبعاً جمیعاً ثمانیاً جمیعاً». و نیز بخاری در جای دیگر از صحیح خود (۱/۲۸۸، ح ۵۱۶ کتاب مواقیت الصلاهْ، باب وقت العصر) این حدیث را نقل می‌کند: «عن ابی بکر بن عثمان بن سهل بن حنیف قال: سمعت أبا أمامة یقول صلّینا مع عمر بن عبد العزیز الظهر ثم خرجنا حتی دخلنا علی أنس بن مالک فوجدناه یصلّی العصر فقلت: یا عمّ ما هذه الصلاة التی صلّیت؟ قال: العصر وهذه صلاة رسول الله صلی الله علیه وآله التی کنّا نصلّی معه». گرچه بخاری در صحیح خود، احادیثی که در این باب با الفاظ مختلف، از کتب معتبر اهل تسنّن نقل کردیم، ذکر نکرده است، ولی این چهار روایتی که از صحیح بخاری نقل کردیم به طور صریح، جواز جمع بین صلاتین را اثبات می‌کند. البته جای تعجب نیست، زیرا روش بخاری این است که هر حدیثی را که بتوان به نفع مذهب شیعه از آن بهره برداری کرد، نقل نمی کند؛ هر چند بزرگان اهل تسنّن آن حدیث را با اسناد صحیح، در سایر کتب صحاح اهل تسنّن نقل کرده باشند. و از بعضی بزرگان اهل تسنّن حتی در عصر حاضر جای بسی تعجب است که ملاک صحت و سقم حدیث را وجود آن در صحیحین می‌دانند. به این معنی که اگر حدیثی در صحیحین باشد صحیح است وگرنه صحیح نخواهد بود و به این نکته توجه ندارند که اگر بخواهند بر احادیثی که در صحیحین نیست ایراد وارد کنند و آنها را به همین جهت معتبر ندانند، باید از بسیاری از اعتقادات و اعمال خود دست بر دارند؛ زیرا بسیاری از معتقدات و اعمال اهل تسنن دلیلی از صحیحین ندارد.

 

[15]: صحیح مسلم بشرح نووی، ۵/۲۱۹، کتاب صلاهْ المسافرین و قصرها، باب جواز الجمع بین الصلاتین فی السفر. نووی می‌نویسد: «وذهب جماعة من الأئمة إلی جواز الجمع فی الحضر… وهو قول ابن سیرین و أشهب من أصحاب مالک و حکاه الخطابی عن القفال و الشاشی الکبیر من أصحاب الشافعی عن أبی إسحاق المروزی عن جماعة من أصحاب الحدیث واختاره ابن المنذر ویؤیده ظاهر قول إبن عباس أراد أن لا یحرج أمته، فلم یعلّله بمرض ولاغیره». نووی پس از آنکه تأویلات و توجیهاتی را که علمای اهل تسنن دربارة احادیث جمع بین صلاتین مطرح کرده اند بیان می‌کند و بعضی از آنها را باطل می‌داند، سپس توجیهی را پسندیده، احادیث جمع بین صلاتین را به آن وسیله توجیه و تاویل می‌کند – که با مراجعه به اطلاق احادیث این باب، بطلان مختار نووی نیز روشن است – در پایان، قول عده ای از اهل تسنن را نقل می‌کند که می‌گویند در وطن می‌شود نماز را به جمع خواند و آن گاه برای این قول، مؤیدی از کلام ابن عباس ذکر می‌کند. نکته قابل توجه این است که عبارت نووی: (فلم یعلّله بمرض ولا غیره) نه تنها توجیهات احادیث جمع را باطل می‌کند، بلکه آنچه را که پیشتر خود نووی به عنوان مختار قبول کرده و به آن ملتزم شده است نیز باطل می‌کند؛ زیرا کلام ابن عباس مطلق است و هیچ توجیهی نمی تواند آن را مقید کند.

[16]: فتح الباری، عسقلانی، ۲/۲۳ – ۲۴، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب تأخیر الظهر الی العصر. ابن حجر نیز همانند نووی تأویلات و توجیهات دربارة احادیث جمع را به تفصیل بیان کرده و به دقت از همه آنها جواب داده است و در پایان می‌نویسد: «وما ذکره ابن عباس من التعلیل بنفی الحرج ظاهر فی مطلق الجمع».

[17]: ارشاد الساری، قسطلانی، ۲/۱۹۷، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب تأخیر الظهر الی العصر. قسطلانی نیز با نقل بعضی از تأویلات، به پاسخ آنها پرداخته است.

[18]: شرح زرقانی بر موطأ، ۱/۴۱۸، کتاب الصلاهْ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر. زرقانی بعد از نقل حدیث ابن عباس می‌نویسد: «وما ذکره ابن عباس من التعلیل بنفی الحرج ظاهر فی مطلق الجمع».

 

[19]: الموطأ، مالک بن انس، ۱/۱۴۴، ح ۴، کتاب قصر الصلاهْ فی السفر، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر. مالک پس از نقل حدیث می‌گوید: أری ذلک کان فی مطر.

[20]: الأم.

 

[21]: ارشاد الساری، قسطلانی، ۲/۱۹۷، کتاب مواقیت الصلاهْ، باب تاخیر الظهر الی العصر. قسطلانی می‌نویسد: «… وحمله بعضهم علی الجمع للمرض، وقوّاه النووی، لان المشقة فیه أشد من المطر وتعقّب بأنه مخالف لظاهر الحدیث وتقییده به ترجیح بلا مرجّح وتخصیص بلا مخصّص».

 

[22]: المبسوط، سرخسی، ۱/۱۴۹، باب مواقیت الصلاهْ. سرخسی می‌نویسد: «ولا یجمع بین صلاتین فی وقت احداهما فی حضر ولا فی سفر… ».

[23]: المجموع، نووی، ۴/۳۷۰، کتاب الصلاهْ، باب موقف الامام والمأموم السنهْ… فرع مذاهب العلماء إذا فاتته صلاهْ فی الحضر. نووی می‌نویسد: «یجوز الجمع بین الظهر والعصر وبین المغرب والعشاء فی السفر… ».

[24]: استذکار، ابن عبد البر، ۲/۱۹۵، کتاب قصد الصلاهْ فی السفر، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر والسفر.

[25]: المغنی، ابن قدامه، ۲/۱۱۲، کتاب الصلاهْ، باب صلاهْ المسافر و صلاهْ اهل الاعذار، الجمع بین الصلاتین فی السفر، ابن قدامه می‌نویسد: «ان الجمع بین الصلاتین فی السفر فی وقت احداهما جایز». در پایان این بحث توجه به این نکته ضروری است که جمع بین صلاتین صورت‌های مختلفی دارد: یک – جمع بین صلاتین در مزدلفه و عرفه؛ دو – جمع بین صلاتین در سفر؛ سه – جمع بین صلاتین در حضر به خاطر عذرهایی مانند باران و گل و امثال آن؛ چهار – جمع بین صلاتین در حضر با اختیار و بدون هیچ عذری. در جواز جمع بین صلاتین در مزدلفه و عرفه اختلافی نیست. بلکه اختلاف در سایر اقسام است. و ما به طور اختصار دربارۀ قسم چهارم نکاتی را بیان می‌کنیم: برای جواز جمع بین صلاتین در وطن، بدون هیچ عذری به دو دلیل تمسک می‌شود: کتاب خدا و سنّت رسول الله. اما قرآن: خداوند متعال در سوره اسراء آیه ۷۸ می‌فرماید: ﴿أَقِمِ الصّلاَةَ لِدُلُوکِ الشّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾. نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب «نیمه شب» بر پا دار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را، چرا که قرآن فجر مورد مشاهده «فرشتگان شب و روز» است. خداوند متعال در این آیه شریفه به اقامه نماز از دلوک خورشید تا غسق شب و همچنین به نماز صبح امر می‌کند. این آیه اوقات نمازهای پنج گانه را به طور کلی بیان فرموده است. «دلوک الشمس» به معنای زوال آفتاب از دائره نصف النهار است که وقت ظهر می‌باشد، چنان که ابن اثیر در النهایه، ۲/۱۳۰، ذیل لغت «دلک» و ابن منظور در لسان العرب ۴/۳۹۲، ذیل همین لغت به آن اشاره دارند. البته بعضی، احتمالات دیگری در معنای دلوک داده اند که قابل ملاحظه نیست. «غسق اللیل» به معنای شدت ظلمت است، همچنان که راغب اصفهانی در مفردات ذیل این لغت به آن اشاره کرده است و از آنجا که تاریکی شب در نیمه آن از هر وقت بیشتر است، در نتیجه غسق اللیل نیمه شب را می‌رساند. «قرآن الفجر» قرآن به معنای چیزی است که قرائت می‌شود و این جمله روی هم رفته اشاره به نماز صبح دارد. اکنون با روشن شدن معنای دلوک و غسق و قرآن الفجر در می‌یابیم که خداوند متعال در آیه مورد بحث به پنج نماز امر فرموده و اوقات آن را نیز ذکر کرده است، چون می‌فرماید: از ابتدای ظهر نماز را اقامه کنید تا نیمه شب و نماز فجر را نیز به پا دارید. بدین سان از آیه شریفه استفاده می‌شود که از اول ظهر تا نیمه شب، وقت برای گزاردن نمازهای چهارگانه است. اگر دلیل قطعی نداشتیم که باید ظهر و عصر را پیش از غروب و نماز مغرب و عشاء را بعد از غروب بخوانیم، می‌توانستیم با تمسک به اطلاق آیه شریفه بگوییم: از اول ظهر تا نیمه شب وقت مشترک برای این چهار نماز است، ولی چون دلیل قطعی داریم که نماز ظهر و عصر باید قبل از غروب و نماز مغرب و عشاء باید بعد از غروب خوانده شود به این مقدار، اطلاق آیه را تقیید می‌کنیم و در موارد باقی مانده می‌توانیم به اطلاق آیه شریفه تمسک نموده بگوییم: از ابتدای ظهر تا غروب وقت مشترک برای ظهر و عصر است – البته ترتیب در ظهر و عصر باید حفظ شود – و از مغرب تا نیمه شب – یا ثلث یا فجر بنا به اختلاف – وقت مشترک برای مغرب و عشاء می‌باشد.

و از اینجاست که فخر رازی از مفسران بزرگ اهل تسنن در تفسیر الکبیر، ۲۱/۲۷، ذیل همین آیه مسأله ۴، اعتراف می‌کند که از این آیه شریفه اوقات مشترکه استفاده می‌شود.

فخر رازی می‌نویسد: «فإن فسّرنا الغسق بظهور أول الظلمة کان الغسق عبارة عن أول المغرب وعلی هذا التقدیر یکون المذکور فی الآیة ثلاثة أوقات: وقت الزوال، ووقت أول المغرب ووقت الفجر و هذا یقتضی أن یکون الزوال وقتاً للظهر والعصر، فیکون هذا الوقت مشترکاً بین هاتین الصلاتین. وأن یکون أول المغرب وقتاً للمغرب والعشاء، فیکون هذا الوقت مشترکاً ایضاً بین هاتین الصلاتین. فهذا یقتضی جواز الجمع بین الظهر والعصر وبین المغرب والعشاء مطلقاً».

(اگر غسق را به ظاهر شدن آغاز تاریکی تفسیر کنیم، به اول مغرب غسق گفته می‌شود؛ بنابراین، آیه در مقام بیان سه وقت است: وقت زوال، اول وقت مغرب و وقت صبح؛ در نتیجه وقت زوال، مشترک است بین نماز ظهر و عصر. و اول مغرب نیز وقت مشترک بین نماز مغرب و عشاء است. این مستلزم جواز جمع بین ظهر و عصر و مغرب و عشاء است مطلقاً).

آنچه تا اینجا فخر رازی به آن اعتراف کرده، سخن حقی است که شکی در آن راه ندارد و مقتضای ادله و قواعد نیز همین است، ولی تعصّب و تبعیت از گذشتگان، او را واداشته که از سخنش عدول کرده، مطلبی را ادعا کند که هر محقق منصفی در باطل بودن آن شک ندارد.

او می‌نویسد: «الا أنه دلّ الدلیل علی أن الجمع فی الحضر من غیر عذر ولا یجوز، فوجب أن یکون الجمع جائزاً بعذر السفر وعذر المطر وغیره».

(همانا ادله دلالت می‌کند که جمع بین دو نماز بدون عذر در وطن جایز نیست. پس لازم است جمع بین دو نماز را در صورت مسافرت یا باران یا عذرهای دیگر جایز بدانیم).

یک مسلمان محقق و منصف اگر بخواهد بر مطلبی استدلال کند، یا باید از قرآن کریم دلیلی بیاورد، یا از سنت و روایات صحیح رسول اکرم صلی الله علیه وآله.

اما از قرآن، خود فخر رازی بر حسب تحقیقش اثبات کرد که از آیه شریفه جواز جمع به طور مطلق استفاده می‌شود.

و اما از سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله، بر هر کسی که اندک تفحّصی در روایات باب داشته باشد پوشیده نیست که اخبار فراوانی در کتب معتبر فریقین وجود دارد که به طرق مختلف و به طور مطلق جواز جمع بین صلاتین را می‌فهماند، چنان که مؤلف به مقداری از آن احادیث و ما نیز به بخشی دیگر اشاره کردیم. و مجموع روایات، حاکی از این است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله گاهی در مدینه بدون هیچ خوف و عذری، بین دو نماز جمع می‌کردند تا کسی فکر نکند که جدا خواندن نمازها واجب است.

حتی اجماع اهل تسنن هم بر جایز نبودن جمع محقق نشده است؛ چه اینکه عده ای از اهل تسنن مطلقاً جمع بین صلاتین را روا می‌شمارند.

ابن رشد در بدایهْ المجتهد، ۱/۱۷۷، کتاب الصلاهْ، صلاهْ السفر، الفصل الثانی فی الجمع، مسأله سوم می‌نویسد: «واما الجمع فی الحضر لغیر عذر… واجاز ذلک جماعة من اهل الظاهر وأشهب من اصحاب مالک».

(اما جمع خواندن نماز در وطن بدون هیچ عذری را گروهی از اهل ظاهر و اشهب از اصحاب مالک اجازه داده اند. )

و نیز نووی، در المجموع، ۴/۳۸۴، کتاب الصلاهْ، فرع فی مذاهبهم فی الجمع فی الحضر بلا خوف ولا سفر ولا مرض می‌نویسد: «و حکی ابن المنذر عن طائفة جوازه بلا سبب… » (ابن منذر از گروهی نقل کرده است که جمع بین صلاتین جائز است بدون سبب. )

بدین سان روشن می‌شود که عدول فخر رازی از سخن خود، نه با قرآن موافق است نه با سنت و نه با اجماع.

البته در بی انصافی و فتوای بی دلیل دادن، فخر رازی تنها نیست، بلکه برخی از محدثان و فقهای اهل تسنن به جای آنکه روایات صحیح و صریح رسول اکرم صلی الله علیه وآله را در این باب، مقیاس حق و باطل قرار دهند، این روایات صحیح را در حد فتوای بزرگان خود پایین آورده، بسیاری از آنها به این روایات عمل نمی کنند. گرچه عده ای نیز به این احادیث عمل کرده و بر طبق آن فتوا داده اند، چنان که بیان کردیم.

طبیعی است کسانی که غبار تعصّب چهره ی آنها را پوشانده، به حدّی که اگر در مقابل ادله صحیح و صریح قرار بگیرند باز هم به حق اعتراف نمی کنند و از آنجایی که مضمون روایات باب، با فقه رایج اهل تسنن مخالفت دارد، دست به توجیه و تأویل احادیث صریح این باب زده اند، تا شاید بتوانند عقیده باطل خود را همواره ترویج کنند و پر واضح است آنچه در این مقام اهمیت دارد دلیل و مدرک و برهان است و نظرات بزرگان زمانی پذیرفتنی است که با دلیل و برهان مخالف نباشد؛ در نتیجه، عمل نکردن به روایات در این باب، نمی تواند ملاک بطلان احادیث گردد.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

تصویر/ هیچ چیز جای کتاب را پر نمی کند

اسلام پرچمدار کتابخوانی است

علم الهی حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) برگرفته از ائمه اطهار (علیهم السلام) است

معرفت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام)

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.