در زمان روی کار آمدن صدام یکی از جمله احزاب مخالف ایشان حزبی بنام سوسیالیسم بود که صدام دستور قلع و قمع آن حزب را به برادر نانتنیش بنام “برزان تکریتی ” سپرد و از جمله دستگیر شدن آن حزب ّزن و شوهری جوان بودند که همسر خانمی بنام *”میاده و ۲۲ سال سن داشت و در ماه ۹ نزدیک وضع حمل بودند”* قبل از اعدام “میاده” نامه ای شخصی به برزان می نویسند و از ایشان درخواست می نماید که اجازه دهد تا اعدامش به تاخیر بیفتد تا وضع حمل کنند ولی برزان اصلاً قبول نکردند و در جواب نوشته اند که جنین داخل شکمت بمیرد و با شما دفن گردد و “میاده حامله ۹ ماهه” در روز موعود بالای چوبه ی دار آوردند ولی بخواست خدا هنگام اعدام و بالای چوبه ی دار ایشان وضع حمل کردند و فرزند پسری با بند ناف بر تخته دار می افتند که خانم “رضیه ” زندانبان سریعاً آن پسر را در لباسهای مادرش قرار داد و در گوشه ای از صحنه اعدام نهاد رئیس زندان طی تماسی با برزان تکریتی تکلیف جنین را جویا شدند برزان گفتند که جنین بر چوبه دار بماند تا بمیرد.
ولی رئیس زندان و پزشک زندان و “رضیه “زندانبان خانمها با هم قسم خوردند که همدیگر را به برزان نفروشند و توافق کردند که “رضیه ” جنین را به خانه اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه ای جهت جنین بنام خودشان صادر کردند و اسمش را گذاشتند” ولید” خوب سالها گذشت تا ولید بزرگ شد ودر سال ۲۰۰۳ میلادی سن ولید ۲۲ سال شد در ان هنگام دایی ولید و برادر “میاده” در آلمان زندگی می کرد و به عراق برگشت تا پسر خواهرش را بیابد و ایشان را با خودش به آلمان ببرد تا تنها نشانه خواهرش پیشش زندگی کند ولی ولید قبول نکرد و گفت “رضیه ” مثل مادرم هست ایشان مرا نجات داد رضیه هم بازنشست می شوند و “ولید “را بجای خودش بعنوان زندانبان استخدام می کند و ملت وحشد الشعبی عراق افراد حزب بعث یکی بعد از دیگری دستگیر می کنند و از جمله دستگیر شدگان “برزان تکریتی “بود و از قضا و قدر ولید پسر میاده اعدامی توسط برزان مسوول مستقیم سلول برزان تکریتی شد و با دست خودش طناب دار را بر گردن منحوس برزان نهاد و به جزای اعمالش رسید، این است معنای حدیث: *الله یمهل و لا یهمل*
*یعنی خداوند به گردنکشان و ظالمان مهلت می دهد تا شاید برگردند ولی فراموشی در کار خداوند در جزا و کیفر اعمال ظالمان هرگز وجود نخواهد داشت*
لطفاً این داستان عبرت آموز را برای دیگران تعریف کنیم.
چرا برزان های داخلی عبرت نمیگیرند