کارگردانی که بدون اجازه، اثر سیمافیلم را به جشنوارههای خارجی برده و با توهین به ملت ایران و هشتسال دفاع جانانه مردم غیور کشور، کاسبی جایزه کرده است امروز به راحتی آب خوردن دارد دوباره بدون کمترین هزینهای مطرح میشود و هیچ بعید نیست که جایزه بهترین فیلم اول را هم به او هدیه بدهند!
چیزی تا شروع جشنواره فیلم فجر، مهمترین اتفاق سینمایی کشور نمانده است. جشنوارهای که سال به سال به تعداد فیلمهای خوب و ارزشی آن افزوده میشود و از کیفیت مدیریت آن کاسته! در این بین اما سهم داوران در اعمال سلیقه و کج کردن مسیر اصلی جشنواره به یک جشنواره ضدارزشی از همه بیشتر است. داورانی که ماجرای نیمروز را بایکوت میکنند و به ساختهی دوم یک کارگردان معلومالحال اجازه ورود به بخش فیلم اولیها را میدهند.
«آرش مرد جوانیست که بعد از 22 سال از پاریس به ایران برای تدریس در دانشگاه شیراز آمده، اما از دست حراست و نیروهای لباس شخصی زجر میکشد و حتی کتاب سادهاش دربارهی فردوسی مجوز نگرفته است و مجبور است به دانشجویانش در خانه درس بدهد. وضعیت به قدری تنگ است که در کلاسش دوربین مخفی کار گذاشتهاند و جزوات تکثیر شده از درسش توسط لباس شخصیها جمع میشود.آرش از خفقان موجود به تنگ آمده و تصمیم میگیرد به کشور فرانسه بازگردد، اما به علت نداشتن پایان خدمت مجبور است در ایران بماند. آرش برادر شهیدی به نام امیر دارد. این نسبت میتواند برایش معافی بیاورد. نکتهای که برادر زادهاش به او میگوید. برادر زادهی آرش از تهران به دیدنش آمده. او پسر برادر ناتنی آرش است و آمده است تا او را به دیدن پدربزرگ(پدر آرش) ببرد. پدربزرگ(پدر آرش) در بستر بیماری است. همین اتفاق کلید فلاشبکهایی است که گذشتهی آرش را باز میکند. آرش و امیر فرزندان مردی هستند که دائماً پای سخنرانیهای امام است. همهجا عکس امام زده، حتی جلوی در بقالی و همواره آهنگهای انقلابی پخش میکند، اما محتکری است کثیف. فرزندانش را کتک میزند و همسرش را به عنوان دیوانه به بیمارستان میسپرد. امیر نوجوان (برادر بزرگتر آرش) از این فشار پدر میگریزد. اما به جای آنکه بنا به سفارش مادر به شیراز برود سر از جبهه درآورده و شهید میشود. پدر زن دیگری اختیار میکند و آرش صاحب یک برادر ناتنیِ لنگ میشود. برادری که در همان سنین نوجوانی به دوست و عشق کودکیِ آرش تجاوز میکند و تصاحبش مینماید. بعد از این اتفاق آرش راهی فرانسه شده و مقیم میشود و مادر نیز با مرخصی از تیمارستان پدر را ترک میکند و به شیراز میرود.در آینده و با بازگشت آرش از فرانسه میبینیم که برادر ناتنیِ لنگ خودش را جانباز معرفی کرده و از همین طریق و همچنین با سوءاستفاده از برادر شهیدش(امیر) صاحب سرمایهی هنگفتی شده و زهره(دختری که در کودکی مورد تعارض قرار گرفت) نیز زن برادر ناتنی شده است. در خانهی برادرنانتی و زهره نیز پر است از عکس امام و رهبری و کعبه! و از ظواهر امر پیداست که زهره به شدت به شرعیات و اصول دینی پایبند است. اما مریض است و مبتلا به وسواس و دائما به شکل حقارتباری مشغول شستن خانه (به نجسی و پاکی خیلی معتقد است!)در ادامه متوجه میشویم که پدر آرش برایش پنجاه میلیارد ارث گذاشته است. برادر ناتنی و پسرش، آرش را دزدیده و زندانی میکنند. از ظاهر زندان هم پیداست که جایی دولتیست و از وضعیت آرش هم چنین به نظر میرسد که مورد تجاوز قرارگرفته. در نهایت آرش مجبور میشود وکالت داده و از خیر ارثیه بگذرد تا زنده بماند اما در مسیر فرودگاه از خیر پاسپورت جمهوری اسلامی میگذرد و به اجتماع مردمی میپیوندد که گویا به اعتراض آمدهاند. اعتراضی که به شدت خلاف اعتقاد برادر ناتنی ریش دارد است.»و اما چند نکته:1. در سکانسهای فیلم بدون استثناء مردم ایران در حال دعوا هستند. غیر از چند دانشجوی شیفتهی آقای روشنفکر پاریسنشین هیچکس انسان نرمالی نیست. خصوصاً مذهبیها یا کلاهبردار و دزد و محتکرند، یا بیمارند و وسواس دارند و مورد تجاوز بودهاند، یا مشکلات جدی روحی دارند. در همه سکانسها درگیریهای خیابانی در جریان است. در بخشی از این فیلم در حالی که آقای روشنفکر در ماشین نشسته است، در پس زمینه مردم به جان هم افتاده و به قصد کشت هم را میزنند و در رادیو احمدینژاد شعری میخواند: «من از این دایره جن و ملک بیرونم» و تصویر نمای بسته صورت روشنفکر است با پس زمینه دعوا، سوال: «منظور از جن و ملک چه کسانی هستند؟ »الف) مردم مظلوم ایرانب) جامعه مدیران فاسد کشوری2. وقتی زهره (همسر برادرناتنی آرش که در کودکی مورد تجاوز وی واقع شده و حالا به وسواس گرفتار است و عشق سابق آرش است) قرآن میخواند، این آیات پخش میشود: ومن الناس من یقول آمنا و اذا خلوء الا شیاطینهم. سپس معلوم میشود تنها زن قصه که قران میخواند هم مشکل روانی دارد و قرص میخورد! منظور فیلم چه کسی است؟الف) مذهبیون ایرانب) یک زن صرف داستان3. پدر(پدرشهید) که نماد مرد مذهبی است به شدت ریاکار است و محتکر. وی کودکانش را تا سرحد جنون میزند. در یکی از پلانها وقتی چندین دقیقه بچههایش را میزند یکباره تصویر به صورت امام کات میخورد. امام میگوید: «تاریخ اسلام به یاد ندارد که ملتی اینطور عاشق جنگ باشند!» کات میخورد به صورت مرد که محو تماشای امام است! منظور از جنگطلبهای بیمنطق نشان داده شده در داستان چه کسانی هستند؟الف) پیروان امامب) مرد قصه4. تمامی پلانهای منفی فیلم منقوش به تصویر امام است. در یکی از این پلانها روشنفکر داستان ربوده میشود و به جایی برده میشود شبیه زندان که برادرزادهی آرش بر آن حکم میراند. اینجا نمیتواند یک انبار باشد زیرا دو مامور نیروی انتظامی مقابل آن نگهبانی داده و به حرف این پسرک گوش میدهند اینجا کجاست:الف) یک انبارب) زندان اوینج)کهریزکآتشی که از آرم «الله» جمهوری اسلامی و تمثال حضرت امام(ره) زبانه میکشد نشانهی چیست؟5. همسر مرد مذهبی محتکر(مادرشهید) که شهادت پسرش را قتلی توسط پدر میداند به تیمارستان آورده شده و شک درمانی میشود. عمهاش به دیدارش آمده و وعده میدهد او را با خود به شیراز میبرد و زن از قید مرد محتکر آزاد میشود. در همین لحظه که چادر مشکی را مقابل دوربین میکشند تا زن لباس آزادی بپوشد روی تصویر این صدا پخش میشود: شنوندگان عزیز توجه فرمائید:خرمشهر شهر خون آزاد شد. منظور از این عبارات روی این صحنه چیست:الف) اتفاقی است و ربطی ندارد و صرفاً صدای رادیو است مثل الباقی فیلمب) منظور از خرمشهر زن داستان استج) تمسخر اتفاق خرمشهر6. در تمامی پلانها پلیس و نیروهای امنیتی حضور دارند. در انتهای فیلم روشنفکر قید پاسپورت منقش به آرم جمهوری اسلامی را میزند و به دامن جماعت معترض میدان انقلاب میپیوندد. این جماعت شدیداً مورد اهانت از سوی برادر ناتنی ریشدار مذهبی وزارت اطلاعاتی قرار میگیرند. این جماعت چه کسانی هستند؟الف) مردم عادی در خیابان آزادیب) جریان فتنه 88به هر حال شرح همین چند سکانس اثبات این است که اولاً مسعود بخشی با علم به آنچه کرده است فیلمی در تمسخر محض نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران ساخته و به هیچ وجه نمیتوان پذیرفت که اینهمه نشانه که بسیاری از آن گفته نشد اتفاقی بوده است.نقش سیمافیلم در ساخت یک خانواده چه بود؟ماجرا ازین قرار بود که سیما فیلم قرارداد ساخت یک فیلم سینمایی را با محمد آفریده به عنوان تهیه کننده و مسعود بخشی به عنوان کارگردان امضا کرده بود. فیلم با بودجه صداوسیما ساخته شد اما خروجی کار به قدری سیاه و مفتضح شده بود که مدیران صداوسیما تصمیم گرفتند که این فیلم منتشر نشود. در این بین اما مسعود بخشی بدون اجازه از سیمافیلم، یک خانواده محترم را به جشنواره فیلم کن فرستاد. اتفاقی که باعث آبروریزی کشور شد. فیلم سیاهِ بخشی در کن به نمایش درآمد و مورد تشویق منتقدان خارجی قرار گرفت. روزنامه «لوموند»، ازجمله مشهورترین روزنامههای فرانسه در چند نوبت به این فیلم پرداخت و نوشت:«این فیلم پیش از همه فیلمی مافیایی است و جز آثار متعدد سینمای ایران طی این سالها به حساب میآید که در آنها به بازسازی چهره ایران نسبت به آنچه ما همواره از تاریخ بزرگ آنها شنیدهایم، تمایل وجود دارد.»البته چهرههای سینمایی و منتقدان داخلی دربرابر این اثر به شدت موضع گرفتند.هاشم میرزاخانی مدیر انجمن سینمای جوان هم همان زمان در رابطه با فیلم گفته بود:«زمانی كه این فیلم در جشنوارهی كن به نمایش درآمد، من از شدت خجالت هر دقیقه بیشتر در صندلی فرو میرفتم و به عنوان یك ایرانی پیش از آنكه چراغها روشن شود از سالن خارج شدم تا بیش از این مورد توهین قرار نگیرم. متاسفم كه بگویم در پی نمایش «یك خانوادهی محترم» در جشنوارهی کن، كشور عزیزمان ایران هو شد.»محمدرضا عباسیان مدیر موسسه رسانههای تصویری و دبیر جشنوارهی سیویکم فجر دربارهی فیلم گفته است:«بنده همه فيلمهايي كه بر عليه ايران توسط فيلمسازان ساخته شده را رصد كردم. با كمال تاسف بايد بگويم فيلمي به بدي «يك خانواده محترم» با سراسر توهين بر عليه همه اعتقادات ما چه به لحاظ ملي چه به لحاظ مذهبي تا كنون نديدم. اصرار و خواهش كردم از آقاي شمقدري حتما نسخهاي كه در كن نمايش داده شد يك نمايش ازش در داخل ايران بگذارند، هر كسي از هر جناح و سليقه كه تهيهكننده محترم فيلم خواست دعوت كند. من نگران سلامت تهيهكننده بعد از پايان نمايش فيلم هستم! عزيزان ايراني كه به لحاظ فكري خيلي با ما اختلاف دارند و در جشنواره كن فيلم را ديدند نيمهی فيلم با تشنج سالن را ترك كردند. بند بند اين فيلم توهين هست به هر آنچه ما اعتقاد داريم و من متعجب هستم از كسي كه با وجود سالها سابقه مديريتي اين فيلم را ساخته و هنوز مصاحبه ميكند و دفاع ميكند. فيلم «يك خانواده محترم» بسيار فيلم بدي است. كسي اين حرف را ميزند كه در مورد بسياري از فيلمهايي كه ما به خارج كشور فرستاديم و خيليها مخالف بوند دفاع كرده. از «جدايي نادر از سيمين» تا خيلي فيلمهاي ديگر. اما به جديت ميگويم «يك خانواده محترم» آبروي هر آنچه بهش اعتقاد داريم زير سوال برده. فقط بحث نظام و انقلاب نيست اين فيلم بحث خانواده و اعتقاد ديني ما را زير سوال برده است.»البته رحیمزاده مسئول گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی سیمافیلم، اعلام کرده بود که این فیلم به علت عدم تطابق با فیلمنامه اصلی دیگر محصول سیما فیلم نیست. رحیمزاده البته به دلیل اعتراضات گسترده به یک خانواده محترم، از سمت خود استعفا داد.بعد از مدتی سروصدای یک خانواده محترم خوابید و کارگردان این اثرسیاه به راحتی به ساخت دومین فیلم خود مشغول شد. فیلم یک خانواده محترم توقیف شد اما هیچگاه عوامل آن مورد بازخواست قرار نگرفتند. سرمایهی سیما فیلم خرج اثری شده بود که هدفی جز تخریب چهره انقلاب اسلامی نداشت اما بخشی و آفریده متحمل کمترین هزینه نیز دراین مورد نشدند.پروژهی تطهیر!اینک و بعد از گذشت چندسال، خبر جدیدی از مسعود بخشی و محمد آفریده بر سر زبانها افتاد. فیلم دوم بخشی «لیلا» به لیست فیلم اولیها ورود پیدا کرد و محمدآفریده یکی از داوران بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر شد.این اقدامات که زیر نظر ابراهیم داروغهزاده دبیر جشنواره فیلم فجر اتفاق میافتد یک علت مهم دارد. داروغه زاده از کسانی است که حمایت سفت و سختی از فیلم عصبانی نیستم کرده بود. عصبانی نیستم فیلمیست که در حمایت از فتنه در جمهوری اسلامی ساخته شده است. حالا او و دوستان روشنفکرش در جشنواره فیلم فجر با حضور بخشی و آفریده میخواهند حساسیتهای ایجاد شده بر روی این دونفر را کم کرده و باز هم آنان را به بدنه سینمایی کشور متصل کنند. لازم به ذکر است مجوز ساخت فیلم جدید بخشی نیز از زیر امضای شخص داروغهزاده معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی رد شده است. شنیدهها حاکی از آن است که مسعود بخشی در دوران معاونت ایل بیگی بر نظارت و ارزشیابی بارها اقدام به گرفتن مجوز برای ساخت جدیدترین اثر خود کرده بوده که هر بار با مخالفت حبیب ایل بیگی معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی وقت مواجه میشده؛ گویا شرط ایل بیگی عذرخواهی کتبی بخشی به خاطر ساخت اثر موهون یک خانواده محترم بوده است. با همهی این اوصاف اما با آمدن داروغهزاده گویا وضعیت عوض شده و بدون عذرخواهی مجوز فیلم بخشی صادر میشود. او به راحتی به لیست فیلم اولیها وارد شده و تهیه کننده فیلم موهون یک خانواده میشود داور همان بخش نگاه نو!با این اوصاف احتمالا پروژهی فجریها جایزهای بوده که قرار است به بخشی نیز داده شود تا پرونده حساسیتزدایی و تطهیر کارگردان و تهیه کننده یک خانواده، با یک حماسه به پایان برسد. باید منتظر بود و دید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اما لزوم ورود نهادهای نظارتی ذیربط به این مسئله اظهرمن الشمس است. کارگردانی که بدون اجازه اثر سیمافیلم را به جشنوارههای خارجی برده و با توهین به ملت ایران و هشتسال دفاع جانانه مردم غیور کشور، کاسبی جایزه کرده است امروز به راحتی آب خوردن دارد دوباره بدون کمترین هزینهای مطرح میشود و هیچ بعید نیست که جایزه بهترین فیلم اول را هم به او هدیه بدهند!همچنین ببینید
دعای کمیل با نوای دلنشین مداحان اهل بیت علیهم السلام+تصویر و متن
خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده حرمتم میدرد، خدایا! بیامرز