پای صحبت..
ادامه نوشته »کیمیای محبت، بزرگترین ثروت
با عجله ازمحل کارم بیرون آمدم که مادرم زنگ زد. _الو سلام سحر جون! هنوز که نیومدی؟ گفتم:” نه مامان کاری داری بگو!” کمی من و من کرد و گفت: ” امشب عزیزجون میاد خونمون یه زحمت بکش از اون شیرینیا که قند رژیمی دارن بگیر و برو دنبالش خونه …
ادامه نوشته »انفاق پیرزن
ويدئو/ انفاق مادر شهید
ادامه نوشته »حکایت تَفَضُّل مادر مهربان سلام الله علیها
حکایات شیرین ✍ تابستان ١٣۶٣ كه در شاهرود، هنگام آموزش سربازان در صحرا ، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه درحال درو كردن گندمهايشان بودند . ❄️ فرماندهی گروهان ، ستوان آسيایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندمهاي آن …
ادامه نوشته »