حکایت؛ شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است! دکتر محمدرضا رمضانی ۰۷ آبان ۱۳۹۹ متون جوانی حکایت می کرد: روزی با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت، از هم جدا شدیم. شب به تخت خوابم رفتم. اندوه بسیار قلب و فکرم را فرا گرفته بود… مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها … ادامه نوشته »