شخصی به نام ثعلبه که خیلی زاهد و متقی و اهل تهجّد و نماز شب بود و همه نمازهای پیغمبر را شركت میكرد و نمیگذاشت یك ركعت نماز جماعت یا نافلهاش تعطیل شود، مرتب پیش پیغمبر میآمد و میگفت: یا رسولَاللّه! از خدا بخواه مرا ثروتمند كند. پیغمبر میفرمود: تو …
ادامه نوشته »بالادست رودخانه
میگویند دو دوست در کنار رودخانهای میرفتند. ناگاه فردی را دیدند که در آب افتاده و کمک میطلبد. یکی از دو دوست خود را به آب زد و نجاتش داد. هنوز نفس تازه نکرده بود که دومین فرد را دید که آب میبردش. باز به داخل رودخانه پرید و او …
ادامه نوشته »راحت آبرو نبرید…
حکایت عبرت آموز: راحت آبرو نبرید… یکی کار ناکرده را آبرو میبرد. یکی هم گنه کرده را آبرو میخرد. زمانی در بچگی باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن. اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، …
ادامه نوشته »