سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار (صفحه 47)

اشعار

شعر/ غزل شهره‌ی‌ شهر امام خمینی(ره)

شهره‌ی‌ شهر به کمند سر زلف تو، گرفتار شدم شُهره‌ی‌ شهر، به هر کوچه و بازار شدم   گر برانی‌ ز درم از در دیگر آیم گر بُرون رانْدِیَم از خانه، ز دیوار شدم   مستیِ‌ علم و عمل، رخت ببست از سر من تا که از ساغر لبریز تو …

ادامه نوشته »

شعر/ روزه ام را با اذان نور تو وا می کنم

روزه ام را با اذان نور تو وا می کنم خویش را در نور زیبای تو پیدا می کنم   نیمه ی ماه خدا را شطّ نورت فتح کرد در عبور موج نورت میل بالا می کنم   چون هلال ماه می تابد ز سمت خانه تان راز و رمز …

ادامه نوشته »

شعر/ به سوی فاطمه (س)

أعوذ بالله من الشيطان الرجیم*بسم الله الرحمن الرحيم*الحمد لله رب العالمين * و توكلت على الله   بیاتا از همین حالا به سوی آسمان باشیم فلک را سقف بشکافیم و با او  بی‌کران باشیم   درون بیت او وارد شویم و سالهای سال به سوی فاطمه نوری فراتر از زمان …

ادامه نوشته »

شعر/ روی زهرا ز گل شکوفا شد

روی زهرا ز گل شکوفا شد چشم احمد پی تماشا شد شور و شادی دوباره بر پا شد بیت حیدر چقدر زیبا شد بیت حیدر عجیب غلغله ای است حسن یوسف رسیده ولوله ای است بانگ تکبیر و شور و همهمه ای است وقت جشن و سرور فاطمه ای است …

ادامه نوشته »

شعر/ یاد مادر

بسم الله الرحمن الرحیم روح من مادر گرفته رنگی از نور شما فجر و لیل روزگارم پر شد از یاد شما هر شبی راحت گرفت این جان و تن از اضطراب قبل آن یادم بیامد مهر و الطاف شما لحظه لحظه قلب من با هوشیاران نغمه کرد هر زمان راضی …

ادامه نوشته »

شعر/ فراقِ یار

امام خمینی(ره): از تو ای‌ می زده! در میکده نامی‌ نشنیدم نزد عُشّاق شدم، قامت سرو تو ندیدم از وطن رخت ببستم که تو را باز بیابم هر چه حیرتزده گشتم، به نوایی‌ نرسیدم گفتم از خود برهم تا رُخ ماه تو ببینم چه کنم من که از این قید …

ادامه نوشته »

شعر/ ماه رمضان شد، می و میخانه برافتاد

امام خمینی (ره): ماه رمضان شد، می و میخانه برافتاد عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد افطار به می، کرد برم پیر خرابات گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد با باده وضو گیر که در مذهب رندان در حضرت حق، این عملت بارور …

ادامه نوشته »

شعر/ جاده ها مستعد دلداری

جاده ها مستعد دلداری پاسخ اشتهای ما آری در تمام مسیر شد جاری هله بیکم هله یا زواری جاده هایی تمام نعمت گون پر شد از زائران ستون به ستون اشتیاق وصال دارد چون هله بیکم هله یا زواری شب قدری نوشته مادرمان آیه ای در کمال حسن و امان …

ادامه نوشته »

شعر/ نور آسمانی

ای نور عظیم آسمانی ای کوکب درّی سماوی ای ماه ترا نشان زنورت خورشید بُوَد زتو ضیائی تو زهرۀ هفت آسمانی زهرای زمین و هم زمانی لولاک لما خلقتکما حق است و روایت وجودی در روی زمین امّ ابیها هم همسر شاه اولیائی تو مام حسن(ع) صاحب قدرت هم امّ …

ادامه نوشته »

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از کودک کشی و جنگ نبود باید اینطور نوشت : چه شقایق باشد ، چه نباشد جای گل نرگس خالی است تا نیاید مهدی زندگی دشوار است. میلادش بر همگان از مستضعفان تا شیعیان مبارک ها باشد …

ادامه نوشته »

هفت قلعه

هفت قلعه ماه شعبان است و ماه پیغمبر ماه ابناء از همه بهتر   ماه آویختن به فلک نجات ماه حرکت به سوی بالاتر   باز صحبت حکایت از نور است نوری از جنس سوره قرآن   صحبت از یک فضای نورانی شرط و اذن ورود با سر و جان …

ادامه نوشته »

فدای سرت، سر که قابل ندارد

خوشا آن #مسافر که منزل ندارد که دل دارد و پای در گل ندارد   رسیدن، به عشق است آری، که گفته است؟ که عاشق شدن کار با دل ندارد   رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است و این راه جز #عشق ، حاصل ندارد   #شهیدان همان …

ادامه نوشته »

شعر/ تا شهیدان…

آنچه ما گفتیم از دریـــــا نمی ست خاطرات این شهیــــدان عالمیست   عالـــمی مـافوق این دنیای مــــــا عالـــمی کانجا نیــفتد پای مــــــــا   جای آنــــــــــــان ماورای آب هــــا جای ما گنداب هــا مرداب هــــــــا   مرگ آنــان زندگــــــی در زندگــی مرگ ما در بستــــر شرمندگـــــی   آری آری ما کــــــجا …

ادامه نوشته »

شعر/ سرّ خدا

شکافت سینه ی کعبه شگفت مهر خدا برون شد از دل هستی نسیم عطر خدا   چکید معنی اعلا میان لای فتی که لا فتی شود الا علی به ذکر خدا   چه ساخت صانع هستی میان خانه خود که خلق غرق طوافند چیست سرّ خدا   شاعر: محمد جواد …

ادامه نوشته »