سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اخبار / سالروز طوفان شن‌هایی که مامور خدا بودند

سالروز طوفان شن‌هایی که مامور خدا بودند

پاک کردن قلب از هوی و هوس و انجام با اخلاص کارها برای جلب رضای پروردگار برای رهبر فقید انقلاب اسلامی خیرات و برکات بسیاری داشت از آن جمله حفظ عصاره و نتیجه خون دل خوردن‌های ایشان – انقلاب اسلامی – از انواع توطئه‌ها و گزندهای سیاسی، امنیتی و نظامی به خصوص از گزند حمله اسکادران هوایی ایالات متحده آمریکا به ایران و زمین‌گیر شدن آنها با طوفان شن در صحرای طبس.

 پنجم اردیبهشت چهل و چهارمین سالروز شکست عملیات پنجه عقاب آمریکا در صحرای طبس در سال ۱۳۵۹ است.

در آیات قرآن کریم و فرمایشات ائمه معصومین به کرات به رعایت اخلاص نیت و خلوص عمل توصیه شده است. اهمیت این صفت پسندیده انسانی به حدی است که در این کتاب آسمانی و کتب روایی اهل بیت، اصلی‌ترین عامل جذب خیرات و نیل به پیروزی‌ها و موفقیت‌های مادی و معنوی اخلاص بندهِ مومن عنوان و هر عملی بدون آن، بی‌اعتبار و بی‌ارزش دانسته شده است.

آیات متعدد قرآن کریم، اخلاص را اساس و رکن دین و دینداری می‌دانند. مشهورترین این آیات آیه ۴۶ سوره سباست که خداوند تبارک و تعالی در این آیه فرمودند: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنی وَ فُرادی … بگو که من به یک سخن شما را پند می‌دهم و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها قیام کنید …» و آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی همانطور که در کلامش مردم را به قیام برای خدا دعوت کرد در سیره، زندگی و رفتار فردی و سیاسیش نیز به این اعتقاد، باور عملی داشت.

حمله سپاه ابرهه از یمن به مکه

مشابه این حادثه تاریخی در صدر اسلام و نزول عذاب الهی بر سپاه ابرهه اتفاق افتاد.
فیل‌های عظیم‌الجثه سپاه ابرهه برای تخریب خانه کعبه حرکت کردند اما عذاب الهی ناگهان سر رسید و میلیون‌ها پرنده کوچک آسمان شهر مکه را سیاه کردند و سنگ‌ریزه‌های داغ به منقارشان را روی سپاه یاغی ریختند و آنان و فیل‌های‌شان را به کلی نابود کردند و مانع تخریب خانه کعبه شدند.

هزاران سال بعد، تاریخ بار دیگر تکرار شد. تابستان سال ۱۳۵۹ هواپیماهای غول‌پیکر لاکهید و هرکول سی ۱۳۰ و هلی‌کوپترهای فوق‌پیشرفته آمریکایی به قصد بمباران محل سکونت رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در جماران تهران، در آستانه ترک آسمان طبس بودند که ناگهان شن‌های صحرا بی‌مقدمه توفانی سهمگینی به پا کردند و کماندوهای زبده و جنگ‌افزارهای پیشرفته آمریکایی را در حمله به مراکز سیاسی و تاسیسات حساس اقتصادی و نظامی ایران ناکام گذاشتند.

بهانه آنان اشغال سفارت آمریکا و گروگان گرفتن ۵۲ دیپلمات این کشور توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران بود که از تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در اختیار نیروهای انقلاب بودند.

سیاستمداران و استراتژیست‌های آمریکایی با همکاری و همراهی تکاورها و کماندوهای کارآزموده و متبحرشان بعد از صدها ساعت کار کارشناسی اولین عملیات برون مرزی تفنگداران نیروی دلتای ارتش آمریکا را در قالب عملیات پنجه عقاب طراحی و پیاده کردند اما این بار شن‌های صحرای طبس تیر غیب الهی بر دشمن متجاوز آمریکایی شدند.

شبِ چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹، شش فروند هواپیمای نظامی سی ۱۳۰ در یکی از پایگاه‌های سابق نظامی آمریکا در بیابانی در شرق صحرای طبس فرود آمد. قرار بود هواپیماها پس از سوختگیری و رسیدن هشت فروند هلی‌کوپتر عملیاتی و نفربر دیگر به سمت تهران پرواز کنند و با همکاری عوامل نفوذی، بیت امام و سایر مراکز حساس کشور را بمباران کنند اما طوفان سهمگین شن، ماهها برنامه‌ریزی استراتژیت‌های آمریکایی را نقش بر آب کرد.

توده‌های چند ده کلیومتری شن به آسمان بلند شد. یک فروند هلی‌کوپتر با یک فروند هواپیما برخورد کرد و هر دو منفجر شدند. تعدادی از هلیکوپترها به پرواز درآمدند و با ترک آسمان ایران خود را به ناو نیمیتس در دریای عمان رساندند. چند فروند هلی‌کوپتر آمریکایی هم در بیابان‌های منطقه فرود اضطراری کردند.

در این فضاحت تاریخی هشت نفر از متجاوزین نظامی آمریکایی کشته شدند و جیمی کارتر، رییس‌جمهور وقت این کشور دستور توقف عملیات و اعلام شکست، تنها چند ساعت بعد از شروع عملیات را صادر کرد.

بعد از رسیدن گزارش شکست عملیات آمریکایی‌ها به امام امت، ایشان دستور دادند: «عجب، این آقایان می‌خواستند این‌طور ایران را فتح کنند حال که آن‌ها قصد دارند گروگان‌ها را بگیرند، آنان را در سراسر کشور پخش کنید که اگر برای بار دوم تصمیم گرفتند حمله کنند همه ایران را بگیرند.»

آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی درباره این حادثه در کتاب خاطراتش نوشت: «پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم.

به نظر می‌رسد در رده‌های بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بوده‌اند. من‌جمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار شادمهر رییس وقت ستاد ارتش، اعمال مشکوکی چون دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکایی جا مانده در طبس و جمع کردن‌ ضد هوایی‌های فرودگاه تهران را انجام دادند.»

سرتیپ باقری، فرمانده وقت هوانیروز ایران در سال ۱۳۵۹

بعد از شکست تاریخی عملیات پنجه عقاب در ایران سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۵۹ استعفا داد و تیمسار محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۹ برکنار شد. محمد منتظرقائم فرمانده وقت سپاه یزد نیز در حمله جنگده‌های خودی به هواپیماها و هلی‌کوپترهای به جا مانده در کویر به شهادت رسید.

سردار یوسف فروتن مسؤول وقت روابط عمومی از نگاه دیگری عملیات شکست خورده آمریکا در صحرای طبس را در کتاب خاطراتش ثبت کرد.

او نوشت: «گروه ضربتی که در طبس گرفتار طوفان شن شدند، حدود ۱۰۰ نفر و مجهز به وسایل مختلف از جمله؛ طناب و نردبان‌های تاشو بودند. آن‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند که از کویر وارد ایران شوند، سپس از بیراهه به ورامین رفته و از آنجا با کامیون وارد تهران شوند و با عملیات خاص ضد گروگان‌گیری گروگان‌ها را از ایران خارج کنند.

این عملیات با دقت و هزینه بالا انجام شد و ستادهای هدایت‌کننده از چند نقطه و با مهارت عملیات را هدایت کردند… د. یکی از خیانت‌های بزرگ آقای بنی‌صدر به عنوان اولین رییس‌جمهور ایران با ۱۱ میلیون رای، در این عملیات نهفته است.

 از ستاد مرکزی سپاه خبر حمله از طریق کویر طبس رسید. نماز دوم که تمام شد به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان امام جمعه تهران بود، عرض کردم. ایشان فرمودند: «مردم را مطلع کنید.» هنوز همه‌ مردم پراکنده نشده بودند که واقعه طوفان شن طبس را با اطلاعیه‌ای تند و داغ به مردم اعلام کردم و از آن‌ها خواستم که دسته‌جمعی سوره فیل و شکست ابرهه زمان را بخوانند و صحنه بسیار زیبایی به وجود آمد. فردای آن روز خود را به محل حادثه رساندم. اثر هیچ نیرویی الا شن‌های نرم کویر نبود.

انصافا طراحی دشمن خوب بود جای ویژه‌ای را انتخاب کرده بودند، دقت کردم دیدم چرخ‌های هواپیمای غول پیکر سی ۱۳۰ فقط به اندازه ۲ سانتی‌متر در زمین فرورفته بود. گویی این فرودگاه را آمریکا از قبل درست کرده بود. ما با ماشین آهو مثل اینکه روی سطحی از سنگ رانندگی می‌کنیم. داخل هواپیمای نیمه سوخته و هلی‌کوپتر حدودا یک چهارم سوخته، هنوز هیچ چیز دست خورده نبود فقط آقای خلخالی قبل از ما رسیده بود. جنازه‌های نیم‌سوخته را برده بودند جای جنازه سوخته شده روی شن‌ها بود.

حدود ۵۰۰ متر دورتر ۳ هلی‌کوپتر سالم روی زمین نشسته بودند از داخل این هلی‌کوپتر نیم‌سوخته بیرون آمدم و قصد رفتن به سوی آن ۳ فروند دیگر را داشتم که ناگهان فانتوم‌ها سر رسیدند و با سرعت همه‌ اسناد و مدارک را از بین بردند. و در همین لحظه ۲ فروند هواپیمای جنگنده با بمباران منطقه همه‌ آثار جنایت و مدارک را از بین بردند. علاوه بر آن فرمانده سپاه یزد شهید منتظرقائم نیز شهید شد. بعدها معلوم شد که این عملیات طرح خیانت رییس‌جمهور بنی‌صدر بود.

با یکی از روستاییان آنجا صحبت کرده و ماجرا را از او پرسیدم. گفت: «ساعت حدود ۱۰ شب بود. از مشهد عازم کرمان بودیم. عده‌ای جلوی ما را گرفتند و پیاده کردند. دیدیم طوفان شن شدیدی به چشم می‌خورد، سابقه نداشت در چنین فصل و زمانی چنین طوفانی بیاید. دوباره ما را سوار اتوبوس کرده و جای دیگر پیاده کردند، مدتی نشستیم و دست‌هایمان را روی سرمان گذاشتیم، دیدیم هلی‌کوپترها آتش گرفتند. بعد از آن سوار اتوبوس شدیم و به مشهد برگشتیم.»

بعد از اینکه گزارش خدمت امام (ره) داده شد و شرح ماوقع به ایشان ارائه گردید، ایشان خیلی آرام و متین و کاملا با وقار همیشگی خود فرمودند: «عجب، این آقایان می‌خواستند این‌طور ایران را فتح کنند حال که آن‌ها قصد دارند گروگان‌ها را بگیرند، آنان را در سراسر کشور پخش کنید که اگر برای بار دوم تصمیم گرفتند حمله کنند همه ایران را بگیرند.» ما نیز به دستور امام و به کمک بچه‌های اطلاعات، گروگانها را در مشهد، تبریز، اصفهان و سایر شهرها پخش کردیم.»

اما کامل‌ترین روایت از این افتضاح بزرگ، گزارش غلامحسین افشردی ملقب به حسن باقری خبرنگار اعزامی روزنامه جمهوری اسلامی به طبس بود که چند ساعت بعد از شکست فضاحت‌بار عملیات پنجه عقاب در شماره ۲۶۱ این روزنامه منتشر شد.

او که به همراه بهرام محمدی‌فرد جز اولین خبرنگاران و عکاسان کشور در منطقه فرود هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکایی در صحرای طبس حاضر بود، گزارش‌های خبری و تصویری دست اولی رسوایی آمریکایی‌ها در خاورمیانه منتشر کرد.

گزارش باقری که در شماره مورخ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، آمد: «محل نشستن هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکایی در ایران، محلی است در فاصله حدود ۲۷۰ کیلومتری یزد و ۱۶۰ کیلومتری طبس و پاسگاه رباط‌خان در حوزه ژاندارمری بیرجند در ۴۰ کیلومتری این منطقه قرار دارد.

دیروز صبح – پنج اردیبهشت – در دو کیلومتری محل فرود هواپیما به اولین گروه سربازان ژاندارمری برخوردیم که محافظت منطقه را برعهده داشتند.

در کنار تانکری که توسط مزدوران کثیف آمریکایی به آتش کشیده شده بود به نگهبانی مشغول بودند. افسر فرمانده این گروه به ما گفت که مزدوران آمریکایی سوار بر یک موتور تِرِل جلوی این تانکر، مواد سوختی را گرفتند و حتی به راننده اجازه برگشت هم ندادند و در عوض تانکر او را به گلوله بستند که در نتیجه تانکر منفجر و به آتش کشیده شد و راننده هم از ناحیه سر آسیب دیده است که برای مداوا به یزد اعزام گردیده و باقیمانده سوخت تانکر حاکی از شعله و حرارت بیش از حد و اندازه آن می‌باشد.

تنها چیز سالمی که ما از این تانکر دیدیم، نمره جلوی آن بود و دیگر هیچ چیز سالمی دیده نمی‌شد. حادثه به اندازه‌ای بود که فنرهای عقب ماشین و حتی شاسی اصلی ماشین را نیز کج کرده و در این بین فرمانده حفاظت منطقه که یک سرگرد نیروی زمینی لشگر خراسان بود، برای بازدید به این محل آمد و وقتی که فهمید ما خبرنگار هستیم و از تهران آمدیم، متذکر شد که این منطقه توسط مزدوران آمریکایی مین‌گذاری شده و رفتن برای تهیه عکس و گزارش خطرناک است اما وقتی با اصرار ما روبرو شد، قبول کرد که خود نیز همراه ما بیاید و راهنمایی کند.

ما نیز متوجه شدیم که اولین گروه خبرنگار و عکاس هستیم که برای تهیه گزارش از این جنایت فضاحت‌بار کارتر به منطقه آمده‌ایم.

فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود. از دور فقط ۲ هلی‌کوپتر به چشم می‌خورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلوتر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشه‌ای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشه‌ها توسط همین آمریکایی‌ها طرح‌ریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشته‌اند و قبلا هم از این محل برای صدور اورانیوم‌های استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده می‌کردند.

باید متذکر شد که منطقه فرود هلی‌کوپترها منطقه‌ای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلی‌کوپترهای زیادی را داراست. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکایی‌ها حساب همه چیز را کرده بودند اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشه‌های آن‌ها را برهم ریخت.

چهار هلی کوپتر نیروی دریایی آمریکا در منطقه بود که هنوز منفجر یا منهدم نشده بود و فقط بعضی از چرخ‌هایش در شن فرو رفته بودند. دو هلی‌کوپتر یکی در سمت راست جاده و دیگری در سمت چپ قرار داشت. علاوه بر این هلی‌کوپترهای سالم یک هلی‌کوپتر هم با هواپیما سی ۱۳۰ آمریکایی تصادف کرده بود و هر دو آتش گرفته بودند و خود این حادثه باعث عقیم ماندن تلاش‌های کارتر دیوانه شده بود. البته راجع به علت تصادف هواپیمای سی ۱۳۰ و هلی‌کوپتر، سخنان گوناگونی نقل می‌شود.

از هواپیمای سی ۱۳۰ که چهار موتوره است، جز تل خاکستر، آلومینیوم‌های ذوب شده که در سطح کویر روان شده بود چیزی باقی نمانده بود. پنج جسد سوخته خلبانان آمریکایی را در لابلای لاشه هواپیما مشاهده کردیم که عبارت بودند از خلبان و خدمه هواپیمای سی ۱۳۰.

هلی‌کوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده بود متلاشی شده بود که مسلما خلبانانش به درک واصل شدند. آمریکایی‌ها حتی وقت نکردند فشنگ‌ها را بردارند. نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی ۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز جهت و مسیر پرواز بوده در محل بین سوخته‌های لاشه هواپیما موجود بود و از این جعبه می‌توان کاملا مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاه‌های کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده است.

مقدار زیادی پوکه‌های شلیک شده ۱۶ ـ ۸۸ را مشاهده کردیم و فانوسقه‌های زیادی روی زمین پخش بود که در هر کدام از این‌ها فانوسقه‌ها، بمب و دو جافشنگی ام ۱۶ که در هر کدام سه خشاب ۲۰ تیری ام ۱۶ وجود داشته است و آمریکایی‌ها حتی وقت نکرده بودند که این فشنگ‌ها را همراه خود ببرند و در محل‌ رها کرده و فرار کردند.

گفته می‌شد که کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشتند و ما دوربین اسلحه‌های زاویه سنج سنگین را دیدم که کنار آن‌ها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود.»

رسوایی داخلی
ویلیام هامیلتون مک اورتر جردن از تیم انتخاباتی جیمی کارتر در سی و نهمین کارزار انتخاباتی آمریکا و مشاورِ امین و رییس ستاد کاخ سفید خاطرات روزانه عملیات پنجه عقاب را در دفترچه خاطراتش ثبت و در قالب کتابی به اسم «بحران» چاپ کرد.

جردن همان مقام رسمی آمریکا بود که قبل از فرار پهلوی پسر از ایران، آخرین دیدار را با محمدرضا شاه داشت.

او در کتابش نوشت: «پنجشنبه ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ (۴ اردیبهشت ۱۳۵۹). از صبح امروز نمی‌توانستم هیجان خود را پنهان کنم. مرتبا به ساعت خود نگاه می‌کردم و پیش خود مجسم می‌کردم چارلی و افراد او الان در چه وضعی هستند. هیجان و نگرانی من بالاخره توجه الئانور، منشی دفتر رییس ستاد کاخ سفید را هم به خود جلب کرد و گفت: «امروز شما را چه می‌شود؟ حالتان عادی نیست.»

ماجرای ماموریت نجات از موارد نادری بود که الئانور در جریان کار من از آن خبر نداشت. کارتر به همه ما سپرده بود که در این مورد با هیچ کس حتی منشی‌های محرم و رازدارش هم صحبت نکنیم. نزدیک ظهر رییس‌جمهور مرا احضار کرد. وقتی وارد دفترش شدم او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از اینکه من سخن بگویم خود او شروع به صحبت کرد و گفت:

«الان خبر بدی به من دادند. دو هلی‌کوپتر ما در شروع عملیات سقوط کرده است.» و بلافاصله اضافه کرد: «اما من برای دادن این خبر شما را احضار نکرده‌ام. ونس، وزیر امور خارجه آمریکا می‌خواهد استعفا بدهد.

از شنیدن این خبرها گیج و مبهوت شدم. سقوط هلی‌کوپترها و احتمال شکست عملیات نجات و استعفای ونس ضربه سنگینی بود. کارتر که متوجه بهت و ناراحتی من شده بود، گفت: «راجع به این موضوع فعلا با هیچ کس صحبت نکن، من فقط ماندیل را در جریان گذاشته‌ام. فکر کن چه باید بکنیم.»

کارتر سپس بلند شد و به اتفاق به طرف اتاق کابینه رفتیم. ماندیل معاون رییس‌جمهور، ونس وزیر امور خارجه آمریکا، برژینسکی مشاور امنیت ملی و جودی پاول سخنگوی مطبوعاتی رییس‌جمهور دور میز نشسته بودند و براون، وزیر دفاع هم چند دقیقه بعد وارد شد. براون خبر داد که «شش هلی‌کوپتر به منطقه معروف به «بیابان ۱» رسیده‌اند ولی دو هلی‌کوپتر در بین راه سقوط کرده یا در جایی فرود آمده و نتوانسته‌اند به مقصد برسند.» او ادامه داد: «اگر اشکال دیگری پیش نیاید و در موقع ورود هواپیماها و هلی‌کوپترها به فضای ایران متوجه آن‌ها نشده باشند برنامه پیش‌بینی شده را با شش هلی‌کوپتر هم می‌توان انجام داد.»

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شهادت مأمور پلیس مهرستان در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر

ستوان‌دوم شهید حسینعلی شیبک

شیراز میزبان بزرگترین اعتکاف جوانان جهان اسلام

بیست و سومین اعتکاف بزرگ جوانان کشور در شیراز

یک دیدگاه

  1. نورخدا هرلحظه درحال تام شدن هست
    و یهود ی ها و یهودی صفتان امت رسول خدا ص کورند
    ونورخدا را نمی بینند

    دست قدرت خدا
    مولاناامیرالمومنین صلوات الله علیه ازجانب خدا و رسولش
    از ازل الی الابد آفریده شد و حافظ بیت الله و بیت الحمد است

    آیه ۸ سوره صف
    يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ

    آنان مى‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را كامل مى‌كند هر‌چند كافران خوش نداشته باشند.

    ۱ -۱(صف/ ۸)
    ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- خَرَجَ عُتْبَهًُْ وَ شَیْبَهًُْ وَ الْوَلِیدُ لِلْبَرَازِ وَ خَرَجَ عُبَیْدُ‌اللَّهِ‌بْنُ‌رَوَاحَهًَْ مِنْ نَاحِیَهًٍْ أُخْرَی قَالَ فَکَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنْ یَکُونَ الْحَرْبُ أَوَّلَ مَا لَقِیَ بِالْأَنْصَارِ فَبَدَأَ بِأَهْلِ بَیْتِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله) مُرُوهُمْ أَنْ یَرْجِعُوا إِلَی مَصَافِّهِمْ إِنَّمَا یُرِیدُ الْقَوْمُ بَنِی عَمِّهِمْ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وَ حَمْزَهًَْ وَ عُبَیْدَهًَْ‌بْنَ‌الْحَارِثِ‌بْنِ‌عَبْدِ‌الْمُطَّلِبِ فَبَرَزُوا بَیْنَ یَدَیْهِ بِالسِّلَاحِ فَقَالَ اجْعَلَاهُ بَیْنَکُمَا وَ خَافَ عَلَیْهِ الْحَدَاثَهًَْ فَقَالَ اذْهَبُوا فَقَاتِلُوا عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِالدِّینِ الَّذِی بُعِثَ بِهِ نَبِیُّکُمْ إِذْ جَاءُوا بِبَاطِلِهِمْ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ اذْهَبُوا فِی حِفْظِ اللَّه.

    ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- [در جنگ بدر، از لشگر مشرکان] عتبه، شیبه و ولید برای مبارزه خارج شدند و از طرف دیگر [لشگر مسلمانان] عبیدالله‌بن‌رواحه خارج شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) نپسندید که [شروع و] اوّلین برخورد جنگ با انصار باشد؛ بنابراین، [جنگ را] با اهل بیتش آغاز کرد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به آن‌ها دستور بدهید که به صفشان برگردند؛ چون این گروه [مشرکان]، فرزندان عمویشان (مهاجرین) را [برای جنگیدن] می‌خواهند». در نتیجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام)، حمزه (رحمة الله علیه) و عبیدهًْ‌بن‌حارث بن‌عبدالمطلب را خواند؛ با شمشیر روبرویش حاضر شدند». فرمود: «او (علی (علیه السلام)) را وسط خودتان قرار دهید». و بر جوانی او ترسید. سپس فرمود: «بروید و از حقّتان و دینی که پیامبرتان به آن مبعوث شده است؛ دفاع کنید! چون باطلشان را آورده‌اند لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ. بروید در [امان و] حفظ خدا».

    تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۲۲۴ بحارالأنوار، ج۱۹، ص۳۱۳
    ولایت
    (صف/ ۸)
    الکاظم (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی‌الْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَهًَْ أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَهًِْ لِقَوْلِهِ عزّوجلّ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ (صلی الله علیه و آله) بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ قَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ رَسُولَهُ (صلی الله علیه و آله) بِالْوَلَایَهًِْ لِوَصِیِّهِ وَ الْوَلَایَهًُْ هِیَ دِینُ الْحَقِّ قُلْتُ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ قَالَ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لِقَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ بِوَلَایَهًِْ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لَوْ‌کَرِهَ الْکافِرُونَ بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذِهِ الْحُرُوفُ فَتَنْزِیلٌ وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَتَأْوِیلٌ.

    محمّدبن‌فضیل گوید: از امام کاظم (علیه السلام) درباره‌ی آیه: یُرِیدُونَ لیُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ پرسیدم. ایشان فرمود: «می‌خواهند ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با دهان خود خاموش سازند. گفتم: «و اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ معنایش چیست»؟ فرمود: «یعنی خداوند، امامت را تمام می‌کند، همان‌طور که فرمود: به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده‌ایم ایمان بیاورید. (تغابن/۸) نور، همان امام (علیه السلام) است. گفتم: «هُو الذِی أَرْسَل رَسُولهُ بِالهُدَی و دِینِ الحَقِّ به چه معناست»؟ فرمود: «او کسی است که رسولش را به ولایت وصی و جانشین خود دستور داد و ولایت، همان دین حق است». گفتم: «لیُظْهِرَهُ عَلی الدِّینِ کُلهِ؛ به چه معناست»؟ فرمود: «در زمان ظهور قائم (این دین را بر تمامی ادیان برتری میبخشد و غلبه میدهد. خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: به ولایت علی (علیه السلام) [خداوند، نورش را به‌وسیله‌ی ولایت قائم (تمام می‌کند، وَ لَوْ‌کَرِهَ الْکافِرُونَ». گفتم: «این کلام، قرآن است»؟ فرمود: «بله، این کلمات، جزء قرآن است، امّا غیر از آن تأویل است».

    تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۲۲۴ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۱۸/ الکافی، ج۱، ص۴۳۲/ الکافی، ج۱، ص۱۹۵؛ «بتفاوت»/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۳۶/ بحارالأنوار، ج۵۱، ص۶۰/ نورالثقلین/ البرهان

    به قول رهگذر که فرموده بود:

    یهود عنود هربار برعلیه اسلام نار وآتشی برپا کند خدا بواسطه نورش اطفاءاش می کند

    و خدا بادست قدرت و ولایتش توی دهان یهود فاسد و خونریز می زند. یدالله فوق ایدیهم
    .
    آیه ۶۴ سوره مائده

    وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ

    كفر بسيارى از آن‌ها مى‌افزايد. وما در ميان آن‌ها تا روز قيامت عداوت ودشمنى افكنديم. هر زمان آتش جنگى [در برابر شما] افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمين، تلاش مى‌كنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.

    دست خدا
    (مائده/ ۶۴)
    الباقر (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَ فَقَالَ الْیَدُ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْقُوَّهًُْ وَ النِّعْمَهًُْ قَالَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ وَ قَالَ وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ أَیْ بِقُوَّهًٍْ وَ قَالَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلَانٍ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَهًْ.

    محمّدبن‌مسلم گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم:
    «آیه: ای ابلیس! چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دستان قدرت خویش خلق‌کردم، سجده آوری؟. (ص/۷۵) یعنی چه»؟
    مولا فرمود: «دست در زبان عرب به‌ معنای قدرت و نعمت است، خداوند فرمود: و داود، بنده‌ی ما را که دارای امکانات [متعدد] بود به یادآور. (ص/۱۷).
    و نیز فرمود: و آسمان را به قدرت خویش برافراشتیم. (ذاریات/۴۷). یعنی با نیرو. و بی‌گمان، ما [آسمان] گستریم. (ذاریات/۴۷).
    و فرمود: با روحی عرشی از ناحیه‌ی خودش آن‌ها را تقویت فرموده. (مجادله/۲۲). یعنی به آن‌ها توان و نیرو داد.
    و در اصطلاح گفته می‌شود: فلانی در نزد من ید بیضاء دارد، یعنی نعمت دارد».

    تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۱۳۴ معانی الأخبار، ص۱۶/ البرهان

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.