سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/ دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

شعر/ دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست

چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست

 

گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی

او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست

 

رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک

لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست

 

خال مُشکین که بدان عارض گندمگون است

سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست

 

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

 

با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌ دل

کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست

 

حافظ از معتقدان است گرامی دارش

زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست

بذر گل شب بو پاکوتاه الوان وانیاسید

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ جان در بدن چه باشد ، باشد فدای مادر

پرهای آسمانی در زیر پای مادر

سرود ،بهار جان‌ها

گروه سرود میثم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.