سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر / فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم

شعر / فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم

فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم

که حرام است مِی آنجا که نه یار است ندیم

 

چاک خواهم زدن این دلقِ ریایی، چه کنم؟

روح را صحبتِ ناجنس عذابیست الیم

 

تا مگر جرعه فشانَد لبِ جانان بر من

سال‌ها شد که منم بر درِ میخانه مقیم

 

مگرش خدمتِ دیرین من از یاد برفت

ای نسیم سحری یاد دَهَش عهدِ قدیم

 

بعد صد سال اگر بر سرِ خاکم گذری

سر برآرد ز گِلم رقص کنان عَظمِ رَمیم

 

دلبر از ما به صد امّید سِتَد اول دل

ظاهراً عهد فرامُش نَکُنَد خَلقِ کریم

 

غنچه گو تنگدل از کارِ فروبسته مَباش

کز دم صبح مدد یابی و انفاسِ نسیم

 

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن

درد عاشق نشود به، به مداوایِ حکیم

 

گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری

که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم

 

دام سخت است مگر یار شود لطفِ خدا

ور نه آدم نَبَرد صرفه ز شیطانِ رجیم

 

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد؟ شاکر باش

چه به از دولتِ لطفِ سخن و طَبع سلیم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ جان در بدن چه باشد ، باشد فدای مادر

پرهای آسمانی در زیر پای مادر

نماهنگ خادم حرم _ دهه کرامت مبارک

با صدای حامد علیزاده و با سروده‌ای از قاسم صرافان

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.