شعر “سیر جریان نور” شعری است با موضوع جریان پیدا کردن نور اهل بیت(ع) در دنیا پس از انقلاب اسلامی و به گسترش این نور عظیم و وقایع پس از آن اشاره دارد.
در این شعر علاوه بر افتتاح نور پس از انقلاب اسلامی به سیلی های نورانی و وقایعی خدایی، از جمله: طوفان کاترینا، جنگ سی و سه روزه لبنان، جنبش های اسلامی خواه در جهان، اربعین های نورانی و در آخر نابودی اسرائیل اشاره شده است.
“سیر جریان نور”
گوش کن هم وطنم قصه ی پیروزی را
قصه ی خون دل و عزت امروزی را
گوش کن قصه ی نازل شدن باران را
قصه ی رویش و گل کردن سرمستان را
قصه این بود که در سردی یک سال سخت
و اندر آن سردی خون رگ پنجاه و هفت
نور او گشت عیان بر همه ی اهل زمین
شد منور وطنم، گشت نهان فتنه و کین
نور او در اثر روح خدا جاری شد
و ز مجرای خمینی (ره) همه جا جاری شد
نور آمد که بماند، نه فقط رد بشود
آمد از جان من و تو همه ظلمت ببرد
هر تپش نور شد افزون و وطن روشن شد
زیر این نور، وطن پر ز گل و گلشن شد
از همین نور، درختان همه پر بار شدند
و سپس تک تکشان، طعمه ی کفتار شدند
طعمه ها یک به یک و پشت سر هم رفتند
مثل باریدن باران همه نم نم رفتند
«ابر میبارد و من میشوم از یار جدا»
روی لبهای علی بود، خدایا تو گواه
بعد هر دوری ما از خط آن یار نکو
زوزه ی گرگ شد از دور عیان خود، تو بگو
ای تو که سلطه بر این میز و ریاست داری
تو بگو پشت نقابت چه سیاست داری
پشت هر کرنش و لبخند هزاران رنگ است
پشت این آینه ی صاف هزاران سنگ است
شیشه را در بغل سنگ نگه داشت خدا
شیشه را از نظر تنگ نگه داشت خدا
سالها از پس هم رفت و خمینی (ره) هم رفت
از پَسش شادی و اقبال و خوشی نم نم رفت
او سفر کرد ولی سیدعلی با ما بود
خلف صالح او همچو علی (ع) با ما بود
نور هم هر نفس افزونتر و افزونتر شد
دشت هم پشت سرش قرمز و گلگونتر شد
هر تپش قاصدکی قصد سفر میکرد و…
از دم تیغ عدو باز گذر میکرد و…
تیغ هم تیزتر و حیله شان افزونتر
جن و شیطان و عدو هر نفس هم پیمانتر
و خداوند همان نور که در آن دوران
مرحمت کرد بر این مردم ایران و جهان
تام تر کرد، که تا حیله ی دشمن ببرد
ظلمت و تیرگی از جان تو و من ببرد
آن زمانی که عدو قصد تهاجم را داشت
نور او خیمه دشمن ز سر ما برداشت
کرد طوفان و همه حیله ی او ساخت خراب
گشت چون آب روان نقشه ی او نقشه بر آب
آری آن نور همه دم بخدا با ما بود
از دعاهای همان سید و آن آقا بود
سال و هشتاد و شش و جنگ سی و سه روزه
قصه ی خاک و زمین خوردن گرگ و پوزه
سال هشتاد و نه و جنبش اسلامی خواه
در جهان گشت به پا جوشش زهرایی ها
یک به یک همدم و همراه و همه یار شدند
همه آمادهی برچیدن اشرار شدند
نور می آمد و این ترس کم و کم میشد
پشت اهریمن بد ذات خم و خم میشد
اربعین گشت و همان نور جهان را پر کرد
و درون دل هر پیر و جوان را پر کرد
نور می آمد و از دست من و تو میریخت
مثل یک شمع، که از دست من و تو میریخت
نور آن شمع شد اکنون چه بسا افزون تر
میشود نور، خدایا بشود جیحون تر؟
آنقدر نور فزون میشود و گسترده
همچو شمشیر به دست من و تو بی پرده
با همان نور، شود خانه دشمن نابود
رو به این نور شوند کل نصارا و یهود
نور او تام شود تا که فراگیر شود
تا که دیّار دخانی، غل و زنجیر شود
آری آن قصه ی پیروزی ما این باشد
قصه ی عزت امروزی ما این باشد
و همین قصه ی نابودی اسرائیل است
این چنین سوره ی اسراء، بدین تاویل است
قصه ی فتح و ظفر، قصه ی پیروزی و نور
زیر چشمان محمد (ص) سپری شد در نور
قصه اینجا نشود ختم که آغاز شود
قصه ی نور و نزولش همه ابراز شود
آید آن روز که در جبهه ی حزب اللهیم
مثل رعدیم و اشداء علی الکفاریم
در چهل بیت سرودیم و نشد قصه تمام
قصه آغاز شد و لیک نباشد فرجام
شاعر:خانم ولی زاده
شعر زیبای “سیر جریان نور” ضمن حفظ حال و هوای لطیف شاعری،
مروری آگاهانه و قدرتمندانه دارد بر سیرِ تحول و تطور انقلاب اسلامی در پهنه تاریخ از منظر تاثیر شگرف و بی بدیل نور الله،
که این نکته سنجی ایمانی را در کمتر سروده های بخصوص معاصر، می توان یافت!
که شاعره ی محترم، با اشراف بر تاریخ معاصر و توان شاعری، محصولی زیبا پدید آورده است؛
و اندشمندانه اثرش، هم در زمانی خاص، یعنی مصادف با آزاد سازی خرمشهر و روز مقاومت، ایثار و پیروزی، است!
و هم، در پایان به وقایع آینده، یعنی نابودی اسراییل پرداخته! که جداً بسیار ستودنی است، چون ایشان فقط، در گذشته نمانده، بلکه متفکرانه و آگانه، بر اساس ایمانیات صحیح قرآنی، گذشته را به آینده ربط داده است!
یعنی: در یک کلام، جهان سیر تکاملی خود را می پیماید و عبث آفریده نشده!
مهم اینست که ما در کجای این سیر هستیم؟ و در فتنه ها و امتحانات الهی چگونه عمل کرده و خواهیم کرد…