سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / خاطره‌ای از شهید مصطفی چمران به روایت همسر

خاطره‌ای از شهید مصطفی چمران به روایت همسر

یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد.
مادرم می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند. بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنونم که از مادرت مراقبت کردی.
با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود، نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی؟! او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مثل چمران زندگی کنید و مثل چمران بمیرید

شهید مصطفی چمران یکی از دلداگان امام بود که عاشقانه پای آرمان‌های انقلاب ایستاد

مردی که از 700 میلیارد تومان گذشت

نیکوکار گیلانی اسدالله رضا زاده رودسری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.