سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / یک رویای صادقه

یک رویای صادقه

 

شهید جواهری در زمان رحلتِ مادر در کنارش بود

از یک هفته پیش ناراحتی قلبی و احساس ضعف و بیحالی مادر تشدید شده بود، همه نگران حالشان بودیم . در تماس تلفنی آخر با وجود نامساعد بودن شرایط جسمی، مثل همیشه مهربان بود ولی چون شرایط سختی را می گذراند، گفت: دعا کن راحت بشم، یا این طرفی یا اون طرفی…..

دو روز بعد حدود ساعت ۳ نیمه شب، مادر در حالی که خواب بودند، در حالت احتضار قرار می گیرند. یکی از نوه های دختری ایشان که در این لحظه در منزل خودش در خواب بود و بی خبر از وخامت حال ایشان ؛ خواب می بیند که “دائی شهیدش در حالی که یک تسبیح به دست دارد، برای دیدن مادر و به قصد دادن تسبیح به وی، وارد منزل مادرش می شود”… ایشان در این لحظه از خواب بیدار شده ساعت را نگاه می کند، حدود سه نیمه شب بود، چند دقیقه بعد تلفن زنگ می زند و ناباورانه خبر فوت مادر بزرگ را می شنود..‌‌‌..

البته همین شب حدود ساعت ۲ نیمه شب دخترم زهرا (فرزند شهید جواهری) بی خواب شده بود ، نزد من آمد و گفت از دلشوره و نگرانی برای حال مادر خوابم نمی بَرَد، با او صحبت کردم تقریباً حدود یک ساعت طول کشید تا این که کمی آرام شد و خوابید.

صبح ساعت ۸ صبح بود که از مشهد زنگ زدند و خبر ناگوار را دادند…. حیف واقعاً حیف.

بدا به حال ما که از دستش دادیم و خوشا به حالِ سبکبالِ او که برای عروج به عالم باقی، فرزند شهید و شفیعش به استقبالش آمد.

راوی:  همسر بزرگوار  شهید جواهری

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مولانا علی(علیه السلام) شیعه جاهل نمی‌خواهد!

شهید مرتضی مطهری

یادی از شهید لشکر فاطمیون

بزرگداشت شهدای لشکر فاطمیون در امامزاده بی بی سکینه ماهدشت

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.