سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / خاطره دردناک دفاع مقدس

خاطره دردناک دفاع مقدس

جسمی که ذوب شد:
مسئولین، محتکران، گرانفروشها، وطن فروشها و… روزی چند بار بخوانند.

آرپی جی زن بود، کوله پشتیش پر از گلوله های آر پی جی بود، در حین عملیات گلوله ائی خورد به کوله اش و کوله پشتیش آتش گرفت داش علی نوجوان ما و دوستانش نتوانستند کوله آتش گرفته را از او جدا کنند خودش با کوله آتیش گرفته اش تنها شده بود و در حال  سوختن و آب شدن بود وسط عملیات بود و هیچ کاری نمی شد کرد.

توی آتش در دل شب با بدن زخمی و سوخته که دیگه توانی نداشت فکری به سرش زد؛ با چفیه دهانش را بست تا بی اختیار فریادی نزند تا عملیات لو نره با اصرار فراوان و در میان گریه های همرزمانش از بچه ها خواست به راه خودشان ادامه بدهند…

بعد از عملیات دوستانش رفتند سراغ پیکر پاکش تا با خود بیاورند عقب ولی از “علی” داستان ما تنها کف پوتین هاش که نسوخته بود باقی مانده بود”علی پودر شده بود”

“پلاڪش” را
براے ما جا گذاشت،
تا روزے بدانیـم،
از جنس ما بود…
“هـویتـش” خاڪے بود !
اما “دلش” را بہ “آسمـان” زد
گمنــامے راز عجیبے است…

📚 خاطرات دردناک: ناصر کاوه
🌷برشی از زندگی شهید علی عرب🌹

🕊نثار ارواح شهداء بویژه شهید والامقام علی عرب، صلوات.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مادر شهیدی که از دنیا رفت و بعداز چند ساعت…

ويدئو/معجزه سه شهید در زنده کردن مادر شهیدان پالیزوانی

رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «دختر قالی‌باف»

فضل و صلوات خداوند بر بانوی صبور و مقاوم..

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.