سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / فضائل امیرالمومنین علیه السلام به روایت تاریخ

فضائل امیرالمومنین علیه السلام به روایت تاریخ

روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.

پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند (ابوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد “خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟”
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند، راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم “عتیق” است.
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم “صدیق” است، راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت “نه هرگز”

پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او می بخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.

ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید بمن امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس.

راهب مسیحی سوالاتش را مطرح کرد:

1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیز است که از آن خدا نیست؟

2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیز است که در نزد خدا نیست؟

3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را ندارد؟

پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند این چه سوالی است که میپرسید؟              خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.

راهب خطاب به آن سه نفر (ابوبکر، عمر و عثمان) گفت این ها شیخ ها و مردان بزرگی هستند اما متأسفانه به خود مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد.

حضرت سلمان فارسی (سلام الله علیها) که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام رسانده و داستان را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی علیه السلام بهمراه پسرانش امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت مواجه شدند.

ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جستجویش هستی آمد، پس هر سوالی داری از علی (علیه السلام) بپرس!

راهب رو به امام علی (علیه السلام) کرده و پرسید نامت چیست؟

امام علی (علیه السلام) فرمودند: نامم نزد یهودیان “الیا” نزد مسیحیان “ایلیا” نزد پدرم “علی” و نزد مادرم “حیدر” است.

پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (صلی الله علیه و آله) چیست؟

امام علیه السلام فرمود: او برادر و پسر عموى من است و نیز داماد او هستم.

پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی، پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.

امام علی علیه السلام پاسخ فرمودند:

_آنچه خداوند ندارد، زن و فرزند است.                                              فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولد

_آنچه نزد خدا نیست، ظلم است.                                               فلیس من الله ظلم لأحد

_و آنچه خدا ندارد، شریک و همتا برای خود است.                              و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک

پس راهب با شنیدن این پاسخها کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت ، امام علی علیه السلام را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:

“أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة”

به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری (ص) ، پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی علیه السلام تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.

پیامبر اعظم صلوات الله علیه فرموده اند:

هر کس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)را در میان مردم نشر دهد، (گناهان غیرحق الناس) او بخشیده می شود./د

نثار امیرالمومنین علی علیه السلام صلوات خالصانه هدیه فرمایید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

 ناگفته‌هایی از زندگی ابوبکر بغدادی به روایت دخترش

«أمیمه» دختر ابوبکر البغدادی

ابوبکر بغدادی 4 همسر و 10 کنیز داشت

أسماء محمد همسر اول «ابوبکر البغدادی» ، اسراری از زندگی شخصی او را فاش کرد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.