شاید باور کردنش سخت باشد که بلیتهای کنسرت گروه «شیلر» در ایران از ۱۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان به فروش رسیده و با احتساب میانگین قیمت ۲۵۰ هزار تومانی برای محاسبه ۹ هزار بلیت فروخته شده، این گروه از رده خارج با درآمدی حدود ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان ایران را ترک کرد!
«شیلر با این آهنگ تالار وزارت کشور را منفجر کرد!» «بلیت ۴۰۰ هزارتومانی کنسرت موسیقیدان ژاپنی در ایران!» «اجرایی مطابق استانداردهای جهانی در پایتخت،گروه شیلر میزبان نُه هزار ایرانی شد»، «جیپسی کینگ قلابی؟!» «علت اصلی لغو کنسرت کیتارو مشخص شد» «حمله صداوسیما به برگزاری کنسرت کلایدرمن در ایران» «طلسم برگزاری کنسرت ریچارد کلایدرمن در ایران شکست؛ شبی با ۳ غافلگیری آقای پیانیست» «(برای اسرائیل) در تلآویو و (ای ایران) در تهران» اینها عناوین برخی از تیترهایی است که در موضع مخالف و موافق درباره کنسرتهای هنرمندان خارجی در ایران، توسط رسانهها منتشر شد. اما به راستی لزوم اصلی حضور هنرمندان خارجی در ایران چیست و انتخاب افراد و گروههای خارجی با چه موازینی صورت میگیرد؟
این روزها مساله حضور هنرمندان خارجی و برگزاری کنسرتهایشان در حوزه موسیقی ایران داغ داغ است. با نگاهی به سوابق عمده هنرمندانی که برای برگزاری کنسرت به ایران میآیند به راحتی میتوان به این مهم پی برد که همانها که دوران اوج خود را در کشورهای بعضا پیشرفته خود در دهههای گذشته طی کرده و در حال حاضر دوران افول هنری خود را تجربه میکنند به ایران و کشورهای عمدتا آسیایی علاقمند میشوند که این علاقه نه از سرِ احترام که از روی ناچاریست چرا که بازاری بهتر از این کشورها برای عرضه هنری که دیگر چندان خریداری در فرنگ ندارد، نمییابند.
سال ١٣٨٧ گمانهزنیها درباره سفر «کریس دیبرگ» خواننده ایرلندی در نهایت به سفر او به ایران انجامید و قرار بود کنسرتی نیز برگزار کند اما این سفر نهایتا به ضبط کلیپی با گروه پاپ «آرین» ختم شد و ماجرا اینگونه تمام شد.
در بحبوحه جریان برجام نیز دولت تدبیر و امید به انگیزه ایجاد ارتباط فرهنگی در لوای گشایش سیاسی ایران با غرب، طرح «دیپلماسی فرهنگی» را در دستور کار خود قرار داد. دولتمردان پیگیر این طرح شدند و امیدوار از بهتر شدن اوضاع سیاسی و به دنبال آن اقتصادی و فرهنگی و… . بنابراین همه نهادها و وزارتخانهها در مسیر این تعامل قرار گرفتند و وزارت ارشاد نیز با جدیت همین دیپلماسی فرهنگی را دنبال کرد.
«یانی» هنرمند معروف یونانی که کنسرت آکروپولیسش در دو دهه پیش در جهان سر و صدای زیادی به پا کرده بود از اولین هنرمندانی بود که برای کنسرت در ایران ابراز تمایل کرد که این امر محقق نشد و تلاش او برای برگزاری کنسرت در ایران بینتیجه ماند و قرعه به نام «کیتارو» هنرمند ژاپنی افتاد که توانست کنسرت خود را در ایران به اجرا بگذارد. پس از او هنرمندان دیگری از سراسر جهان برای برگزاری کنسرت در بازار جدیدی به نام ایران صف کشیدند بازاری که بهشت هنرمندان از رده خارج بود.
حتی گروه جیپسیکینگ که سالهاست از آن شهرت و محبوبیت جهانیاش فاصله گرفته نیز برای کنسرت به ایران آمد و با کمال تاسف مشخص شد که تیم موسیقی که به این نام وارد ایران شدند، هیچ ربطی به اعضای گروه جیبسیکینگ ندارند و گروه تقلبی از آب درآمد!
عمق فاجعه اینجاست که حتی گروه واقعی جیپسی کینگ هم دیگر محبوبیت آنچنانی نداشتند اما با این حال از گروه «تقلبی جیپسیها» هم در تهران استقبال شد، قسمت تاسف برانگیزتر ماجرا این بود که اتفاقا همین کنسرت با استقبالی کمنظیر مواجه شد و بلیتهایش با قیمتهای سرسامآور نیز تماما به فروش رسید. البته تبلیغات رسانهایی که روی حس نوستالژیک مردم دست گذاشته بود بیشترین تاثیر را برای کشاندن مردم به سالن کنسرت جیپسی تقلبی داشت.
با موفقیت کنسرت کیتارو در ایران سیل تهیهکنندگانی که به دنبال آوردن هنرمندان خارجی به ایران بودند به راه افتاد. این عده نه ارزش هنری برایشان ملاک بود که به جامعه هنری و مخاطبین برمیگردد و نه دیپلماسی فرهنگی که خط و مشی مورد تاکید دولتمردان بود، اینها تنها بخاطر اینکه راه جدیدی برای درآمدزایی یافته بودند سراغ دعوت از این هنرمندان میرفتند. شاید در بهترین و خوشبینانهترین حالت بتوان گفت که لااقل این دو فاکتور به هیچ وجه در اولویت کاری این تهیهکنندهها نبود.
بلیتهای این کنسرت از کف ۱۵۰ هزار تومان تا سقف ۴۰۰ هزار تومان قیمت گذاری شده بود. در کنسرت قبلی این هنرمند که در مهرماه سال ۹۳ طی چهار شب برگزار شده بود بلیتها از ۸۰ تا ۱۹۵ هزار تومان قیمتگذاری شده بودند. تا آن زمان، کنسرت «آنپلاگ» رضا یزدانی که سقف قیمت بلیتش به ۳۵۰ هزار تومان رسید، رکورددار گرانترین اجرای موسیقی در ایران به حساب میآمد. اما طی مدت اخیر نیز برخی اجراهای خارجی از جمله کنسرتهای شیلر و لودویکیو ایونادی تا سقف ۳۰۰ هزار تومان هم قیمتگذاری شدهاند.
گاهی قیمتگذاری بلیتهای کنسرت در ایران از ضابطه خاصی تبعیت نمیکند و تهیهکنندگان کنسرتها، به تشخیص خودشان و بدون هیچ ضابطه قانونی، قیمت بلیت کنسرتها را بالا و پایین میکنند. قیمتگذاری بلیت کنسرت باید یکی از وظایف تشکل صنفی خانه موسیقی باشد که با توجه به شرایط روز این مهم را انجام دهند و باید قانونی مشخص برای انجام این کار، تعریف شود از اینرو طی سالیان گذشته به دلیل انفعال ساختاری این نهاد، تهیهکنندگان کنسرتها، به تشخیص خودشان و بدون هیچ ضابطه قانونی، قیمت بلیت کنسرتها را تعیین کرده و بالا میبرند.
چرا قیمت بلیتهای کنسرتهای گروههای خارجی در ایران تا این اندازه گران است؟ و سود حاصل از برگزاری کنسرتهای خارجی در ایران، به جیب چه کسی میرود؟
جدیدترین کنسرت خارجی که در ایران برگزار شد، کنسرت گروه «شیلر» از آلمان بوده که در سالن وزارت کشور برگزار شد. حال با چند حساب سرانگشتی ساده به درآمدهایی که از قِبَل این کنسرتها بدست میآید و به جیب کنسرتگزاران و هنرمندان خارجی سرازیر میشود، اشاره میکنیم.
ما به جهت تازگی این رویداد و این نکته که کنسرت شیلر یکی از بالاترین قیمتهای بلیت را به خود اختصاص داده میزان دقیق بلیت فروشی این رویداد را محاسبه کرده سپس همین قیمت را برای دیگر سالنهای مطرح برگزاری کنسرت در تهران محاسبه و ارائه میکنیم تا بیشتر با جوانب مادی این قضیه آشنا شویم.
شیلر در سبک موسیقی الکترونیک کار میکند و اجرای کنسرت در آبانماه امسال، سومین حضور این گروه در تهران برای اجرای کنسرت بود.
کنسرت گروه «شیلر» بنابر اعلام برگزارکنندگانش در آبانماه نود و هشت، ۹ هزار بلیت فروخته شده است. قیمت بلیتهای این کنسرت از ۱۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان اعلام شد. حال ما میانگین قیمت ۲۵۰ هزار تومانی را برای محاسبه ۹ هزار بلیت فروخته شده کنسرت شیلر در نظر میگیریم که درآمد حاصله دقیقا رقم ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان میشود.
نمیخواهیم بیشتر وارد جزئیات شویم و اینکه ریز هزینهها به چه شکل بوده و چنانچه هزینههای بلیت هواپیما و هتل تیم آلمانی را ۱۰ نفر در نظر بگیریم آن را میتوان در کنار اجاره سالن و هزینه اماکن، دستمزد مجموع عوامل فنی یک کنسرت اعم از صدابرداری، تنظیم صدا و نورپردازی، نوازندگان و سهم ۱۰ درصدی دولت از فروش کنسرتها را میتوان عمدهترین هزینههای پرداختی این کنسرت قلمداد کرد، اما باقیمانده پول کلانیست که به کنسرتگزار و موزیسین اصلی و سلبریتی خارجی میرسد. و البته بیشک سهم عمدهای از این پول را که به میلیارد میرسد در چمدان هنرمند خارجی رفته و از مملکت خارج میشود.
با در نظر گرفتن این نکته که کنسرتهای خارجی از رونق خوبی در کشور ما برخوردار هستند همین میانگین ۲۵۰ هزار تومانی برای هر صندلی را برای دیگر سالنهای اصلی شهر تهران میتوان اینچنین محاسبه کرد:
درآمد حاصل از بلیت فروشی در مرکز همایشهای برج میلاد با ظرفیت ۱۷۰۰ نفری، ۴۲۵ میلیون تومان برای هر سانس
درآمد حاصل از بلیت فروشی در تالار وحدت با ظرفیت ۹۰۰ نفری، ۲۲۵ میلیون تومان برای هر سانس
درآمد حاصل از بلیت فروشی در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی با ظرفیت ۲۱۰۰ نفری، ۵۲۵ میلیون تومان برای هر سانس
درآمد حاصل از بلیت فروشی در سالن اریکه ایرانیان با ظرفیت ۸۰۰ نفری، ۲۰۰ میلیون تومان برای هر سانس
و درآمد حاصل از بلیت فروشی در تالار وزارت کشور با ظرفیت ۳۵۰۰ نفری، ۸۷۵ میلیون تومان برای هر سانس
باید توجه داشت که قیمتهای اعلام شده تنها برای یک سانس است این درحالی است که معمولا هنرمندان خارجی دو سانس در یک شب برنامه دارند و اغلب اجراهای آنها طی دو روز و چهار سانس یا اگر به صورت تک سانس اجرا شود طی چهار روز برگزار میشود.
اما کنسرتگزاران هم در این میان کم بیتقصیر نیستند. کنسرت گزارانی که غالبا اهل تجارت و کاسبی هستند و علاقهای به هنر ندارند. البته این ماجرا را نمیشود به همه کنسرتگزاران تعمیم داد و کنسرتگزارانی هم هستند که دغدغه اصلیشان هنر موسیقی است.
حال این نکته به ذهن متبادر میشود که آوردهی مادی و معنوی هنری این هنرمندان خارجی برای کشور ما چقدر است؟ آیا برگزاری این کنسرتها به نفع صنعت موسیقی مملکت است یا در ارتقاء سطح موسیقایی کشور تاثیرگذار است؟ این کنسرتها تا چه حد میتوانند برای مردم خوراک فرهنگی- هنری مهیا کنند و اندوخته سلیقه موسیقاییشان را ارتقاء بخشند؟ در حالی که بخش اعظم درآمد بین کنسرتگزار و هنرمند خارجی تقسیم میشود؟
از طرفی ماجرای فرهنگی و ایدئولوژی این اتفاق نیز دردناک است. برای مثال هرگاه میشونیم «ریچارد کلایدرمن» پیانیستی که زمانی شهرتی جهانی داشت و اکنون در ممالک پیشرفته دنیا دیگر خریداری ندارد، پس از اینکه بارها در «تلآویو» سرود «برای اسرائیل» میخواند، آنگاه که به ایران میآید خواندن سرود «ای ایران» را نمیتوان بیش از توهینی به شعور جمعی مخاطبان کنسرتش تلقی کرد.
یا «کیتارو» هنرمند ژاپنی که زمانی معتبرترین جوایز دنیا از گرمی تا موزیک اواردز را به دست آورد و طی این سالها که در دوران افول هنری خود به سر میبرد دست روی کشوری به نام ایران میگذارد تا بلیتهایش با قیمت ۴۰۰ هزار تومانی رکورد گرانترین بلیتهای تاریخ کشور را به نام خود ثبت کند. البته کنسرت آخر او که سال گذشته قرار بود اجرا شود به دلیل عدم صدور روادید برای این هنرمند لغو شد.
در واقع مسیر علایق و عواطف و احساسات موسیقی مردم هنردوست و هنرشناس کشورمان باید با تدبیر دلسوزانه مسولان به سمت اجراها و کنسرتهای ارزشمند و فاخر داخلی هدایت شود آنجا که هنرمندان بااستعداد و توانمند داخلی از کمترین امکانات مادی برخوردار نیستند «کیتارو» در خانه ۷۳ هکتاری خود در کلورادو به همراه همسرش که از نوازندگان باسابقه گروهش بوده و پسری که از همسر اولش دارد، زندگی میکند. او استودیویی ۲۵۰۰ مترمکعبی به نام «خانه موچی» دارد که برای اجرای ارکستری ۷۰ نفره گنجایش کافی دارد.
البته مادامیکه اینچنین کنسرتهایی در ایران برگزار شده صداهای مخالف ازپای ننشسته و مراتب اعتراض خود را هرکدام از زاویه دید و مطالبات خود مطرح کردهاند. برای نمونه روزنامه کیهان و جمهوری اسلامی، صداوسیمای ایران در زمان برگزاری کنسرت ریچادر کلایدرمن، پیانیست شهیر فرانسوی، او را «حامی اسرائیل» نامیدند و به کنسرت او در تهران اعتراض کردند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در گزارشی ریچارد کلایدرمن را نوازنده «حامی اسرائیل» نامیده و میگوید: «(برای اسرائیل) در تلآویو و (ای ایران) در تهران.»
صدا و سیما با اشاره به قطعه «۵۰ سال برای اسرائیل» کلایدرمن در سال ۲۰۰۴ و اجراهای متعدد او در تلآویو و اورشلیم (بیت المقدس) میگوید: «او سوابق متعددی در اجرا به نفع رژیم اسرائیل داشته است.»
در آخر این پرسش مطرح میشود که گروههای دعوت شده خارجی براساس کدام متر و معیار و ملاک هنری انتخاب میشوند و اجرای آنها با توجه به چالشها و هزینههای هنگفت گروهها و بهای بلیت این کنسرتها چه ارزش هنری برای مردم و فرهنگ ما دارد؟
علیرضا سپهوند