رسایی قبلاً با توهین آشکار به قهرمان ملی ایرانیان و مقایسه او با ابوموسی اشعری و کمتر دانستن این شهید بزرگوار از فریب خوردگان صدر اسلام، دقیقاً همان رفتار وحدتگرایانه حاج قاسم را که خود اکنون خلاف آن عمل میکند، زیرسؤال برده بود.
روزنامه جوان در یادداشتی راجع به حمید رسایی نوشت: “حمید رسایی” در نخستین واکنشی که به انتخاب خود در مجلس داشت، با نوعی حاشیهسازی مکروه و ضدمردمی و در جملاتی متوهمانه که نشان میدهد خود را یک جریان یا چیزی بیش از یک منتخب، تصور کرده است، از همینحالا برای انتخاب رئیس مجلس خط و نشان کشید تا نشان دهد نه دغدغه مردم را دارد و نه درکی از خواستههای رهبریمعظم از نمایندگان را و نه چارچوب فکریاش کار و انجام وظایف نمایندگی است و بیشاز هرچیز درگیر توهم قدرت و ریاست شده است.
از آنجا که برخی چهرههای دیگر نیز در همین رویکرد و توهم غوطه میخورند، باید گفت این حرفها نه نیاز کشور و نه نیاز مردم است، اینها فقط هوای نفس سیاسی است که مردم با آن خوب آشنا هستند و برای همین تا نیمی از نمایندگان هر دوره را کنار میریزند، چون میدانند که از این هواگردیها چیزی برای مردم درنمیآید.
انتظار از یک نماینده متعهد و متخصص که رسایی و برخی همفکران او از هر دو بیبهره هستند، آن است که درک درستی از وظیفه نمایندگی و فلسفه سیاسی اسلام و فهم حکومتداری داشته باشند. اینکه اولین پیام یک نماینده به جای عرضه برنامهها و راهکارهای برونرفت از مشکلات و تبیین چرایی انواعی از مشکلات اقتصادی و ساختاری، این باشد که با جملاتی بهواقع خارج از ادب و عرف سیاسی و مشی اسلامی که بهنوعی هم توهین به شمار دیگری از منتخبان و هم توهین به مردم است، حاشیهسازی کند، یک فاجعه تمامعیار است.
رسایی –ردصلاحیتشده چند دوره پیش – اینبار با تکرار واژههایی که شبکههای صهیونیستی اینترنشنال و منوتو در دهان معاندان انداختند، مثل «کیفکشی» و «روابط فامیلی» برخی افراد را «رشدیافته بدون صلاحیت در عرصه سیاست» نامیده است.
این حرف، گزاره بسیار دقیق و درستی است اما مصداق عینی و اول آن، خود اوست و باید نشان دهد که مراحل رشد سیاسی خودش چه بوده و از کجا آغاز کرده تا به اینجا رسیده است که در نخستین سخنان پس از انتخاب، همه دغدغههای دلسوزان نظام و رهبری معظم برای وحدت و انجام وظایف نمایندگی بدون ورود به حاشیهها را به کنار زده و با یک فرمان تفرقهافکن و توهم قدرت و ریاست مجلس به جلو آمده است.
رسایی قبلاً با توهین آشکار به قهرمان ملی ایرانیان و مقایسه او با ابوموسی اشعری و کمتر دانستن این شهید بزرگوار از فریبخوردگان صدر اسلام، دقیقاً همان رفتار وحدتگرایانه حاج قاسم را که خود اکنون خلاف آن عمل میکند، زیرسؤال برده بود. شخصاً در جلساتی حضور داشتم که برخی از همین خودپسندان هنگام انتشار عکسهای حاجقاسم در سوریه بر سر تپهها، شهید بزرگوار را به ریاکاری متهم میکردند.
رسایی حتی عنوان «مجلس انقلابی» را که رهبر معظم انقلاب به مجلس یازدهم دادند، تحقیر و تخریب کرده و راه عبور از این مجلس را هم تغییر رئیس مجلس دانسته است: «مردم خواستار این هستند که مجلس دوازدهم، تصمیمات غلط مجلس انقلابی یازدهم در مجلس دوازدهم تکرار نشود. خب این امر چگونه و با چه ابزاری محقق میشود؟ یکی از راههای این مسئله تغییر ویترین مجلس دوازدهم از جمله هیئت رئیسه مجلس و کمیسیونها و مراکز اصلی قوه مقننه مثل مرکز پژوهشهای مجلس است.»
این حد از جسارت و تیکهپرانی به عنوان «مجلس انقلابی» که شخصی پس از انتخاب در یک فرآیند، گمان کند مردم او را انتخاب کردهاند که رئیس شود و مثلاً جایی از قبیل مرکز پژوهشها را جولانگاه خود قرار دهد، بدون اینکه حتی یک پژوهش علمی و تحقیقاتی در پرونده خود داشته باشد، نباید با سکوت نهادهای انقلاب همراه باشد.
کیست که نداند عنوان «مجلس انقلابی» عنوان مؤکد رهبری معظم به مجلس یازدهم بود که چند بار آن را تکرار و تأکید کردند که بر این عنوان اصرار دارند. حالا یک تازه منتخب با این جسارت بگوید که مردم به من رأی دادند تا تصمیمات غلط مجلس انقلابی تکرار نشود!
رسایی در مغالطهای آشکار کاهش رأی پایین امثال قالیباف را نسبت به دوره قبل، نشانه اقبال به خود اعلام کرده است! درحالیکه رأی مردم در این دوره هم متکثر بود، هم متنوع و هم با میانگین پایینتر رأی نسبت به دوره قبل و همه اینها موجب پراکندگی رأی مردم شد که اتفاقاً گواهی بر نداشتن مرجعیت سیاسی و حیرت مردم و فقدان آمادگی برای انتخاب یک فهرست واحد بود که این هرچه باشد، از کاسه تفرقهافکنان بیرون میآید. کافی است بدانیم منتخب اول امسال که سال 94 با 692 هزار رأی نفر پنجاهودوم تهران شد و امسال با صدهزار رأی کمتر نفر اول شد تا معلوم شود آن مغالطه چقدر تأسفآور است.
رسایی در دورهای که نماینده مجلس بود هم در یک تقابل تفرقهافکنانه با حدادعادل، وارد ماجرای تغییر ریاست مجلس شد که بتواند رئیسجمهور وقت را راضی کند اما رئیس مجلس جدید او و همفکرانش را دور زد و کار به جایی رسید که او نتیجه کارش را نپذیرفت و یک بازی سیاسی ساده را هم نتوانست درک کند.
اکنون به همه نمایندگان ملت باید هشدار داد که در روزهای پیشرو، روش تفرقهافکنی و اختلافافکنی را کنار بگذارید و به جای حاشیهسازی و سیاسیبازی، اگر برنامه و ایدهای دارید، آن را اعلام کنید. در غیر اینصورت همین مردم پاسخ این کجرویها و حاشیهسازیها و تیکهپرانیها را خواهند داد.
تیر 1397 ، جایی که حسن روحانی رئیس جمهور وقت گفته بود: اگر نفت جمهوری اسلامی ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمیباشد.
حمید رسایی، قبلا هم به سردار شهید قاسم سلیمانی اهانت کرده است.
بعد از اظهارات رئیس جمهور سابق، سردار قاسم سلیمانی نامه ای در نامه ای به وی نوشت:
برادر بزرگوار جناب آقای روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
آن چه از فرمایشات حضرتعالی در رسانهها منعکس شد، مبنی بر این که اگر نفت جمهوری اسلامی ایران صادر نشود، تضمینی برای صدور نفت کل منطقه نمیباشد و بیانات بسیار ارزشمندی که در موضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به رژیم صهیونیستی فرمودید، مایه مباهات و افتخار است.
حقیر به عنوان سرباز ولایت و این ملت سرفراز و با همه جان به حضور جنابعالی عرض میکنم: این همان دکتر روحانی است که ما شناخت داشتیم و داریم و میبایست باشد. شما با سخنان حکیمانه ارزشمند و قدرتمندانه خودتان رهبر عزیز، ملت بزرگوار ایران اسلامی و مسلمانان جهان را سرافراز کردید.
دست شما را برای ایراد این سخنان به موقع، حکیمانه و صحیح میبوسم و برای هر سیاستی که مصلحت نظام اسلامی باشد در خدمت هستیم.
برادرتان قاسم سلیمانی
حمید رسایی که از مخالفان سرسخت روحانی بود، این نامه را برنتابید و نامه سردار سلیمانی را به دستبوسی ابوموسی اشعری تشبیه کرد.
او در توئیتی نوشت: «به تاریخ که نگاه میکنم امثال اشعث کندی و ابوموسی اشعری یک عمر به امام علی (ع) خون دل دادند. یکی، دو بار هم در حرف و نه در عمل، مواضع درست داشتند اما مالک اشتر برای دستبوسی از آنها دستپاچه نشد.»
و زیرش هشتگ #قاسم_سلیمانی زد.
این توئیت مورد انتقاد گسترده اصولگرایان قرار گرفت. از جمله حسین کنعانیمقدم، از فعالان اصولگرا، درباره توییت حمید رسایی گفت: «بصیرت انقلابی از مسائل مهمی است که افرادی که انقلابی واقعی هستند آن را دارند.
نامه فرمانده سپاه قدس به رئیسجمهوری حاکی از بصیرت انقلابی و خارج از حب و بغضهای سیاسی و جناحبندی بود که حقیقت را بیان و از اقدامی که روحانی انجام داد، حمایت کرد.
کسانی که تفکر دگماتیک داشته و متحجر دینی هستند، بصیرت انقلابی ندارند و سعی میکنند با الفاظی که در شأن خودشان است، موضوعات جامعه را تحلیل کنند.
به نظر میآید گرفتاری انقلاب همین آدمها هستند که درک صحیحی از انقلاب و شرایط آن ندارند و فقط مطامع سیاسی و رقابتهای گروهی خود را دنبال میکنند.»
گفتی است رسایی، پیش از این دو بار برای انتخابات مجلس رد صلاحیت شده بود ولی این دوره تایید شد.