به طوری که پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه بارها در کلام گهربار خود به منزلت آن حضرت در نزد خدای متعال اشاره فرمودند و همچنین حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ایشان را الگوی کاملی برای مردم جهان معرفی میکردند.
و یا ائمه اطهار علیهم السلام هر بار نام مادر گرامی خود را میبردند، به قدری تواضع و خشوع از خود نشان میدادند که مشخص میکرد حتی نام مبارک آن حضرت منزلتی دارد که باید در برابر آن تواضع و فروتنی نشان دهیم.
شیطان به عنوان دشمن قسم خورده انسان همواره در تلاش است تا اعمال بد را بیاراید و زمینه گمراهی افراد را فراهم کند چنان که قرآن کریم میفرماید: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ؛ و شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت.» در این مواقع خطرناک داشتن الگوی مناسب و برتر میتواند ما را از مرتکب شدن به اعمال زشت بازدارد.
.
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان به دلایل این که چرا مردم مدینه حضرت فاطمه(س) را یاری نکردند پرداخته است و میفرماید: یکی از زشتترین انواع ترسها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطهگران بهکار میگیرند.
مردم کوفه از سرِ چه ترسی امامحسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکهتکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکهتکه میکند؟
وقتی امامحسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک میکرد، کشته میشد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک میکرد، کشته نمیشد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند.
در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانتکارانه بود.
یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچکسی به ایشان کمک نمیکرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند!
حجتالاسلام حسین انصاریان اظهارداشت: «فاذا بلغت الی باب قصرها» وقتی به در ورودی کاخ میرسد «وَجدَت الحسن قائم» میبیند جیگر گوشهاش امام حسن ایستاده و «و الحسین قائما مقطوع الرأس» اما حسین با سری جدا روی زمین افتاده است «فتقول للحسن من هذا؟» دخترم زهرا به پسرش حضرت مجتبی میگوید که این بدی روی زمین افتاده سربریده کیست؟ «فیقول هذا اخی» مادر این برادر من است «ان أمه ابیک قتلوه» این مردمی که ادعای امت کردن میکردند، او را کشتند «و قطعوا رأفه» و سرش را هم از بدن جدا کرد «فیأتیها النداء من عند اللّه» اینجا دیگر مقام زهرا آشکار میشود، خداوند خودش به زهرا خطاب میکند «یا بنت حبیب اللّه انی أریتک ما فعلت به امه ابیک» من حسین تو را به این شکل به تو ارائه دادم که اولاً بدانی امت با او چه کردند، ثانیاً «لانی ذخرت لک عندی تعزیته بمصیبتک فیه» من یک آرامشِ دائمیِ همیشگی را به خاطر این مصیبت در این عالم آخرت برای تو ذخیره و اندوخته کرده بودم که حالا میخواهم این آرامش را به تو بدهم، این پیش من ذخیره بود. «اِنی جعلت لَتعزیتک بمصیبتک انی لا انظر فی محاسبه العباد» این آرامشی که میخواهد به تو بدهم این است که من حساب احدی را محاسبه نمیکنم، «حتی تدخلی الجنه انت و ذُریتک و شیعتک و من اولادکم معروفا ممن لیس هو من شیعتک» تا اینکه تو، نسل تو، شیعه تو و هر کسی که به شما یک خوبی کرده که شیعه شما هم نبوده، وارد بهشت شود.
محورهای اصلی که باید در عزاداری فاطمی به آن توجه شود
باید به این نکات توجه کنیم که دچار آسیبهای عزاداری نشویم؛ پیامبر (ص) برای همه جوامع اسلامی مورد توجه است و حضرت زهرا (س) به عنوان تنها فرزند ایشان جایگاه خاصی در جوامع اسلامی شیعه و سنی دارد. ما باید در هنگام عزاداری برای حضرت زهرا (س) مراقب رفتار و صحبتهای خود باشیم و به گونهای رفتار نشود که زمینه و بستر تفرقه و اختلاف به وجود بیاید.
ما حق نداریم از اشعار فاش و بی پرده در روضهها استفاده کنیم. باید در بیان اشعار و روضه خوانیها شأن و منزلت حضرت فاطمه (س) حفظ شود. اگر به این موضوع توجه نشود، شاهد یک آسیب بزرگ خواهیم بود. هنگام عزاداری و روضه خوانی باید فضای فرهنگی و بومی در مناطق مختلف کشور در نظرگرفته شود و با توجه به عقاید مردم آن منطقه برای حضرت زهرا (س) عزاداری شود تا بستر تفرقه و اختلاف ایجاد نشود.
نقل است روزی امام علی علیهالسلام فرمود: فاطمه جان آیا غذایی موجود است که بیاوری؟ پاسخ شنید: سوگند به خداوندی که حق و قدر تو را بزرگ شمرد، سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و همان مقدار ناچیز خوراکی را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم؛ وَ اَلَّذِی عَظَّمَ حَقَّكَ مَا كَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلاَثٍ إِلاَّ شَیْءٌ آثَرْتُكَ به».امام علی علیهالسلام فرمود: چرا اطلاع ندادی؟ پاسخ داد: رسول خدا(ص) مرا نهی فرمود که چیزی از تو درخواست کنم و به من سفارش فرمود: چیزی از پسر عمویت درخواست مکن، اگر چیزی برای تو آورد بپذیر و الا تو درخواست چیزی نداشته باش؛ نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَكَ شَیْئاً فَقَالَ لاَ تَسْأَلِی اِبْنَ عَمِّكِ شَیْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَیْءٍ عَفْواً وَ إِلاَّ فَلاَ تَسْأَلِیهِ» پس از شنیدن سخنان و مشاهدۀ ایثارگری فاطمه علیهاالسلام امام از منزل خارج شد و با وام گرفتن از دوستان، مشکلات خانواده را برطرف کرد. (دلائلالإمامۀ ص 3 و 4 و مناقب ص 380)