سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / سرگذشت گورباچف؛ مزد «دیپلماسی لبخند» با آمریکا

سرگذشت گورباچف؛ مزد «دیپلماسی لبخند» با آمریکا

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کاخ آرزوهای گورباچف و همفکرانش برای گشایش اقتصادی به‌وسیله تعامل با غرب فروریخت و کاخ‌سفید پاداش کسانی را که به واشنگتن اعتماد کردند، داد.

 “میخائیل گورباچف” ​​آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و  پس از یک دوره درگیری طولانی با بیماری، در سن 91 سالگی درگذشت، اما عمر تفکرات او بعد از فروپاشی شوروی و استعفایش به پایان رسیده بود.

گورباچف رئیس جمهوری بود که به امید ایجاد تحول‌ها و بهترشدن اوضاع مردم شوروی به مذاکره با آمریکایی‌ها روی آورد و تلاش کرد تا اختلاف چهل ساله با آمریکا را حل و فصل کند  غافل از اینکه آغوش باز، چهره‌ى خندان، تجلیل و تشویق و احترام غربى‌ها جز سرابی برای فریب او نبود.

«ریچارد نیکسون»، سی و هفتمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده امریکا، اوخر دهه 90 میلادی، زمانی که جنگ سرد هنوز به پایان نرسیده بود در کتابی با عنوان “پیروزی بدون جنگ” به ترسیم نقشه‌راه آمریکا برای مقابله با کشورهای رقیب آمریکا از جمله اتحاد جماهیر شوروی پرداخت.  نیکسون در آن کتاب به صراحت درباره شوروی از ضرورت کشاندن جنگ به داخل خاک شوروی سخن می‌گفت و تأکید داشت که از طریق نفوذ فرهنگی می‌توان ساکنان کرملین را به زانو درآورد.

درست همان‌ روزها، اما سردمداران کرملین و کمونیست‌های مسکو، بی‌توجه به واقعیت‌هایی که نیکسون بر ملا کرده بود نظاره‌گر روند جدیدی در شوروی بودند که در پوشش اصلاحات سیاسی و اقتصادی صورت می‌گرفت. 11 مارس سال 1985، میخائیل گورباچف 54 ساله به صدرات هیئت رئیسه اتحاد شوروی رسید و نوید اصلاحات سیاسی و اقتصادی برای عبور از چالش‌های مزمن پیش روی حکومت کمونیستی به جامعه را داد.

گورباچف در سیاست و اقتصاد سعی کرد خود را به غرب نزدیک کند. در کنار گورباچف، وزیر امور خارجه شوروی یعنی “ادوارد شوادنادزه” نیز اعتماد کامل به آمریکا پیدا کرد و تمرکز خود را بر آنچه “تنش‌زدایی با آمریکا”خوانده می‌شد، گذاشت.

همتای آمریکایی شوادنادزه یک اقتصاددان و سیاستمدار به نام “جورج شولتز” بود. “فرانسیس فوکویاما” در کتاب “دموکراسی و راهبرد امنیتی آمریکا: از ترویج تا حمایت” می‌نویسد در ابتدای ریاست‌جمهوری رونالد ریگان” بسیاری از مشاوران او نمی‌خواستند که هیچ تماسی با شوروی برقرار شود، اما بعد از انکه جورج شولتز به عنوان وزیر خارجه به تیم پیوست سیاست عدم تماس را به چالش کشید و استدلال کرد ایالات متحده نیاز دارد تا نه فقط با سران شوروی بلکه با جامعه شوروی نیز وارد تماس و ارتباط شود.

در طرف مقابل استراتژیست‌های کاخ‌سفید فرصت ذی‌قیمتی را که در امید و التماس گورباچف وجود داشت به‌خوبی درک می‌کردند و آن را فرصت مغتنمی برای پیروزی بدون جنگ بر بلوک شرق می‌دیدند. مذاکرات به بهانه خلع سلاح آغاز شد و گورباچف که چاره‌ای جز اعتماد و اتکا به غرب نمی‌دید با شتاب حداکثری به دنبال امتیازدهی به غرب بود.کار به‌جایی رسید که شوروی بخشی از فرایند خلع سلاح را به‌صورت یکجانبه و داوطلبانه انجام داد، بی‌آنکه منتظر اقدام متقابل غرب باشد.  در مقابل هر انعطافی که در حاکمان جدید کرملین رخ می‌داد، ساکنان کاخ‌سفید به‌جای انعطاف و امتیازدهی متقابل، به پیشبرد سناریوی خود مطمئن‌تر شده و طبیعتاً مطالبات جدیدی روی میز مذاکرات قرار می‌دادند. مذاکرات چند سال تداوم یافت و گورباچف که بزرگ‌ترین قمار سیاسی عمر خود و شوروی را انجام داده بود، چاره‌ای جز تداوم راهی را که شروع کرده بود نمی‌پذیرفت.

فوکویاما در کتابش نوشته که شولتز هیچگاه اجازه نداد که مذاکرات تنها به مسائل کنترل تسلیحاتی محدود شود، بلکه به دنبال دستورکار وسیع‌تری بود که همواره شامل “حقوق بشر” و “دموکراسی” نیز می‌شد.

شولتز در سال 1982 در یادداشتی در خصوص هدف از گسترش روابط با شوروی نوشت: “معتقدم گام بعدی از سوی ما باید یک توافقنامه فرهنگی جدید میان آمریکا و شوروی و بازگشایی کنسولگری‌های دو کشور در کی‌یف و نیویورک باشد. هر دوی این پیشنهادات از نقطه نظر شوروی مناسب است اما وقتی از منظر واقع‌بینانه نگریسته شود به نفع ماست.”

انتخاب گورباچف به عنوان مرد سال توسط مجله تایم

مقام معظم رهبری در یک سخنرانی در سال 1379 در تحلیلی درباره وقایع آن دوران شوروی می‌فرمایند: «گورباچف وقتى در سال 1985 حدود سالهاى 64 و 65 سرِ کار آمد، یک عنصر جوان در قبال دبیرکل‌هاى پیر قدیمى بود. روشن‌فکر و خوش‌برخورد بود؛ شعارى که او مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجه‌ى اوّل و گلاسنوست در درجه‌ى دوم بود. تعبیر فارسى پروستریکا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است؛ و گلاسنوست یعنى اصلاحات در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، آزادى بیان و امثال این‌ها. در یکى، دو سال اوّل، به وسیله‌ى رسانه‌ها، آوارى از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهت‌دهى و پیشنهاد بر سر گورباچف فروریخت و کار به‌جایى رسید که توسط مراکز آمریکایى، گورباچف به عنوان مرد سال معرفى شد! این در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ یعنى در دورانى که آمریکاییها شبح هر موفّقیتى را در شوروى با تیر مى‌زدند!»

ایشان در ادامه می‌فرمایند: «قبل از گورباچف، اگر واقعیت‌هاى خوبى هم در شوروى وجود داشت، به شدّت آن را انکار مى‌کردند و علیه آن تهاجم تبلیغاتى راه مى‌انداختند، اما ناگهان نسبت به گورباچف چنین وضعی را پیش گرفتند. این آغوش باز غرب، به‌عنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد! من نمى‌توانم ادّعا کنم که گورباچف کسى بود که غربى‌ها یا دستگاه‌هاى سیا او را سر کار آورده بودند آن‌چنان که بعضى کسان در دنیا ادّعا مى‌کردند من نشانه‌هاى این را واقعاً نمى‌بینم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم؛ اما آنچه که مسلّم است، آغوش باز، چهره‌ى باز، چهره‌ى خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربى‌ها، گورباچف را فریب داد. او به غربى‌ها و آمریکاییها اعتماد کرد؛ اما فریب خورد. گورباچف کتابى به نام پروستریکا انقلاب دوم نوشته که انسان نشانه‌هاى این فریب‌خوردگى را در آن مشاهده مى‌کند.»

شولتز ارتباط با شوادنادزه را نه تنها در سطح روابط دیپلماتیک بلکه حتی برای جلب اعتماد بیشتر در سطح روابط خانوادگی ادامه داد. در واقع، این نسخه نفوذ دولت ریگان برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات شوروی با آمریکا است. نشانه‌های نفوذ در مذاکرات خود را به خوبی نشان داد و شوروی‌ها عقب‌نشینی‌های عجیبی را در بخش هسته‌ای پذیرفتند. جورج بوش و میخائیل گورباچف، 31 جولای 1991 بزرگترین توافق کنترل تسلیحات هسته‌ای، موسوم به “استارت1” را امضا کردند.

همان‌ موقع که شوروی حس می‌کرد از خصومت آمریکا کاسته شده است و این کشور با تلطیف روابط به دنبال برقراری روابط فرهنگی، ورزشی و اجتماعی میان دو کشور است هدف برنامه‌های سری و دیپلماسی غیررسمی آمریکا قرار گرفته بود. شوادنادزه بعدها متهم شد که منافع شوروی را فدای زد و بند با آمریکایی‌ها کرده است. او مجبور به استعفا شد و به آمریکا رفت و سرانجام در دسامبر 1991 شوروی دچار فروپاشی شد.

با فروپاشی شوروی، کاخ آرزوهای گورباچف و همفکرانش برای گشایش اقتصادی به‌وسیله تعامل با غرب فروریخت و کاخ‌سفید پاداش کسانی را که به واشنگتن اعتماد کردند داد. تجربه روسیه پس از فروپاشی در دوران یلتسین نیز نشان داد باز هم اتکا به غرب آورده‌ای برای اقتصاد این بزرگ‌ترین کشور دنیا ندارد و در واقع غربی‌ها هوای مهره‌های دست‌آموز خود را نیز ندارند.

شوادنادزه به عنوان یکی از همفکران گورباچف بعدها به گرجستان بازگشت و سال 1995 به ریاست‌جمهوری این کشور رسید، اما در سال 2003 آمریکایی‌ها تاریخ مصرف او را تمام‌شده دانستند و یک انقلاب مخملی علیه دولت او برنامه‌ریزی کردند تا شوادنادزه مزد اعتماد به آمریکا را یکبار دیگر دریافت کند.

ارتباط بحران اوکراین و خوش باوری گورباچف به آمریکا

بخش زیادی از بحران‌هایی که امروز در جنگ اوکراین شاهد آن هستیم نیز حاصل اعتمادی است که گورباچف به وعده طرف‌های غربی در خصوص عدم گسترش ناتو به شرق انجام داد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه قبل از  آغاز عملیات اوکراین گفت که “در سال 1990 وقتی مذاکرات اتحاد دو آلمان مطرح بود ایالات متحده به گورباچف قول داده که قلمرو ناتو یا حضور نظامی‌اش یک اینچ به سمت شرق حرکت نخواهد کرد و اتحاد آلمان به گسترش نظامی ناتو به سمت شرق منجر نمی‌شود.”

ماجرا همان‌طور که پوتین در سخنرانی‌اش اشاره کرد به مذاکرات اتحاد دو آلمان مربوط می‌شود. بعد از فروپاشی دیوار برلین، نظم منطقه‌ای اروپا به این پرسش بستگی داشت که آلمانِ متحد با ایالات متحده (و ناتو) در یک صف قرار خواهد گرفت یا با شوروی (و پیمان ورشو) یا با هیچ‌کدام. در واشنگتن، خواسته سیاست‌گذارانِ دولت “جورج دبلیو اچ بوش” در اوایل سال 1990 این بود که جمهوری آلمان بایستی عضو ناتو شود.

بر همین اساس، اوایل فوریه سال 1990 آمریکایی‌ها پیشنهادی برای مصالحه به مقام‌های شوروی پیشنهاد کردند. متن نوشته‌شده از جلسات این رایزنی‌ها نشان می‌دهد که در روز 9 فوریه همان سال، “جیمز بیکر”، وزیر خارجه وقت آمریکا به سران شوروی پیشنهاد کرده که واشنگتن در ازای همکاری مسکو در موضوع آلمان می‌تواند به این کشور «ضمانت‌های مستحکمی» خواهد داد مبنی بر اینکه ناتو “یک اینچ به سمت شرق توسعه پیدا نخواهد کرد.”

تنها یک هفته بعدتر «میخائیل گورباچوف»، رئیس‌جمهور وقت شوروی با آغاز مذاکرات اتحاد دوباره آلمان موافقت کرد. هیچ توافق رسمی میان دو طرف در این خصوص امضا نشد، اما روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز چندی پیش گزارش داد همه شواهد گواهی می‌دهند که معادله بین دو طرف از چه قرار بوده است: گورباچف با متمایل شدن آلمان به سمت غرب موافقت کرد و قرار بود آمریکا جلوی توسعه ناتو را بگیرد.

بررسی اسناد داخلی و یادداشت‌های دولت آمریکا نشان می‌دهد تصمیم‌گیران سیاسی در آمریکا اندکی بعدتر به این نتیجه می‌رسند که منتفی کردن گسترش ناتو به نفع ایالات متحده نیست؛ لذا، اواخر فوریه همان سال رئیس‌جمهور وقت آمریکا و مشاورانش تصمیم تصمیم می‌گیرند که این احتمال را باز بگذارند.

اعتراف به اشتباه

گورباچف سرانجام سال 2005 در اظهاراتی که نشان می‌داد متوجه اشتباهش شده گفت: «ما آماده بودیم معماری امنیتی جدیدی برای اروپا ایجاد کنیم اما بعد از فروپاشی شوروی و پایان پیمای ورشو ناتو همه وعده‌هایش را فراموش کرد. ناتو بیشتر به یک سازمان سیاسی تبدیل شد تا نظامی. ناتو تصمیم گرفت که سازمانی باشد که در همه جا به بهانه مسائل “انسان‌دوستانه” دخالت می‌کند.”

البته گورباچف، همانند بسیاری دیگر از مردم روسیه در سال 2014 از انضمام کریمه به روسیه حمایت کرد و گفت: ” کاملاً اطمینان دارم که پوتین منافع روسیه را بهتر از هر فرد دیگر محافظت می‌کند.”

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

حرکت خودروها با پرچم فلسطین در آمریکا

ويدئو/به آمریکای جدید خوش آمدید

حمایت از نمازگزاران در تحصن های دانشجویی آمریکا

ويدئو/ بگذارید نماز بخوانند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.