صراط عشق؛ مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری
کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، دربردارنده خاطرات کونیکو یامامورا، از جمله آثاری است که رهبر انقلاب اخیراً مطالعه کرده و تقریظی بر آن نوشته‌اند که منتشر می‌شود.
کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» از متفاوت‌ترین خاطرات دفاع مقدس طی سال‌های اخیر است که به قلم حمید حسام و با همکاری مسعود امیرخانی نوشته و با همکاری انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این اثر داستان زندگی کونیکو یامامورا، تنها مادر شهید ژاپنی جنگ تحمیلی را از دوران کودکی تا پس از شهادت فرزندش، محمد بابایی، را روایت می‌کند.
کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» پس از انتشار به دلیل سوژه جذاب و جدید و سبک نوشتاری نویسنده که خاطرات راوی را فارغ از شاخ و برگ دادن‌های اضافی روایت کرده است، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است؛ به طوری که انتشارات سوره مهر به تازگی چاپ هجدهم از این اثر را روانه بازار نشر کرده است.
خانم یامامورا که پس از تشرف به دین اسلام و ازدواج با آقای بابایی، نام سبا بابایی را برای خود انتخاب کرده، از نمونه زنانی است که انقلاب اسلامی در شخصیت آنها تحول و دگرگونی عمیقی ایجاد کرد. او که شیفته شخصیت امام(ره) بود، فرزندش، محمد را راهی جبهه می‌کند و خود نیز نقش پررنگی در جریان‌های خودجوش مردمی در طول هشت سال جنگ تحمیلی و پس از آن دارد.
خانم بابایی چند روز پیش به دلیل کسالت در بیمارستان بستری شد. معاون دفتر مقام معظّم رهبری و نمایندگان دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای عصر روز چهارشنبه، 25 خردادماه، با حضور در بیمارستان خاتم‌الانبیاء(ص) تهران ضمن عیادت از خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس، سلام و دعای رهبر انقلاب را به ایشان ابلاغ کردند.
در این ملاقات، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد محمدیان معاون دفتر مقام معظم رهبری ضمن اهدای چفیه معظّم‌له به این بانوی فداکار و انقلابی و ابلاغ سلام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وی اظهار داشت: «حضرت آقا به شما سلام رساندند و برای سلامتی شما که عمر خود را در مسیر اسلام و انقلاب صرف نموده‌اید، دعا کردند.»
وی همچنین با بیان اینکه اخیراً رهبر انقلاب کتاب خاطرات خانم بابایی را مطالعه کرده و ضمن تحسین کتاب، تقریظی هم بر آن نوشته‌اند، از انتشار این تقریظ توسط موسسه حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب خبر داد.
انتشارات سوره مهر به تازگی چاپ هجدهم از این اثر را در دسترس علاقه‌مندان به خاطرات دفاع مقدس قرار داده است.
روزی تصمیم گرفتم سرگذشت این مادر را مستند سازی کنم تصمیم گرفتم با یکی از کاگردانان خوش ذوقمون بنام اقای ابوالفضل جلیلی درمیان بگذارم تا دست بکار بشیم
زنگ زدم به ایشان و سرگذشت این مادر را پشت تلفن گفتم و وقتی صحبت به فرزند شهیدش رسید ناگهان دیدم انگار ارتباطم با ایشان قطع شده باشد ولی نشده بود هرچه صدا زدم اقای جلیلی صدای محیط میامد اما ازایشان صدایی نمیامد با خود گفتم شاید میخواد ازاین کار سرباز بزنه ولی نمیدونه چطوری بهم بگه .اما زمان بیش از حدانتظارم طولانی شد بطوری که احساس کردم داره بهم بی احترامی میشه خواستم ارتباطم راقطع کنم که ناگهان از اون طرف گوشی صدای هق هق گریه اقای جلیلی بگوشم رسید .
گویا با شنیدن احوال این مادر بزرگوار وسرگذشت فرزند شهیدش و مضلومیت شهدای دفاع مقدسمان انچنان تحت تاثیر قرار گرفته بود که توان سخن گفتن ازدست داده بود و برای لحظاتی فقط با دیدگان بارانی داشت پاسخم را میداد اما من هم کور بودم و هم ناشنوا
سلام. بالاخره کار ساخته شد؟ همه که مشتاق بودید، چه شد؟