راهنمای دانلود
.
علامه شهید مرتضی مطهری :
خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر
بحار ، ج / 13 ص 431
الان این داستان یادم آمد ، خوب است برایتان عرض کنم . من هشت سال نزد مرحوم آقای بروجردی ( اعلی الله مقامه ) درس خوانده بودم و حقیقتا به شخص ایشان اعتقاد داشتم ، یعنی خیلی اعتقاد داشتم ، واقعا او را یک مرد روحانی میدانستم .
حالا افرادی به دستگاه ایشان انتقاد داشتند که خود من هم داشتم به جای خود ، اما من به شخص این مرد معتقد بودم ، یعنی او را یک مرد روحانی واقعی میدیدم و مرد کاملا مؤمن و معتقد و خداترس .
در همین کسالت قلبی که ایشان پیدا کرده بودند که منتهی به فوت ایشان شد ظاهرا سه چهار روز هم بیشتر طول نکشید گفتند یک روزی ایشان در همان حال ، خیلی متأثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکردهام و میروم .
آنهایی که دور و بری هستند خیال میکنند در این مسائل هم تملق گفتن خیلی خوب است [ میگویند ] ای آقا ، شما چه میفرمایید ؟
شما الحمدلله اینهمه توفیق پیدا کردید ، اینهمه خدمتها که شما کردید کی [ کرده ] ؟ !
ای کاش ما هم مثل شما بودیم . شما که الحمدلله کارهایی که کردید خیلی درخشان است .
ایشان اعتنا نکرد به این حرفها و در جواب آنها این جمله را که حدیث است گفت : ” « خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر» ” یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقدمیکند [1] ، صرافی میکند و عمل را در محک میگذارد ، او خیلی آگاه و بیناست ، از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمیرود ، یعنی چه میگویید ما کار کردیم ؟ ! از کجا که این عمل های ما عملی باشد که واقعا خلوص داشته باشد ؟
برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تأمین میکنید ؟ تعبیر قرآن همین مطلب است : ” « یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد »” باز دو مرتبه ” « و اتقوا الله »” ، در دو نوبت در پس و پیش این جمله ، که در آنچه پیش میفرستید خوب دقت کنید . خدا را جلوی چشم ما حاضر میکند به عنوان یک ناقد ، به عنوان یک بررسی کن ، به عنوان یک محک زن بسیار بصیر و دقیق . ” « ان الله خبیر بما تعملون » ” . بعد میفرماید : ” « و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون »” [2] . از آن کسان نباشید که خدا را فراموش کردند ، خدا هم خودشان را از خودشان فراموشاند
[1] ناقد یعنی انتقاد کن ، از اصل کلمه اصطلاح صرافی است . صراف که سکه را به محک میزند برای اینکه عیارش را به دست بیاورد ، این عملش را میگویند ” نقد ” . اصلا نقد یعنی همین عمل ، بعد این کلمه را در جاهای دیگر به کار بردهاند که حافظ هم خوب میگوید :
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
[2] حشر / . 19 [ یعنی ] تا بفهمند که همه کارهایشان غلط است .