سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / یکی از آن حرف های نگو

یکی از آن حرف های نگو

سرکشی از جانبازان و مجروحان و خیمه شهدا خیلی طول کشید. هر کدام از رزمندگان را که میدیدی، از لباس و سر و وضع و سلاحش گرد و خاک و خون میچکید. پیروز که چه عرض کنم، شکست نخوردیم. عرصه سختی بود. جوری تن به تن شدیم که گاهی فضا برای چرخاندن سلاح نداشتیم و هر کس هر جور بلد بود به جان طرف مقابلش افتاده بود.

کم کم اعلام کردند که رسول خدا صل الله علیه واله وسلم  فرموده همه جمع شوند. رسم حضرت بر این بود که بعد از هر نبرد، همه را جمع میکردند و ابتدا حاضر غیاب میکردند و سپس خطبه کوتاهی میخواندند.

شروع به خواندن اسم ها کردند. پیامبر(ص) روی جهاز مختصری نشسته بود و همه رزمندگان گرد ایشان بودند.

فلانی ، حاضر
فلانی ، حاضر
فلانی ، شهید شد
فلانی ، زنده است اما مجروح شده
فلانی ، شهید شد
و …

تا اینکه پیامبر(ص) نگاهی به جمعیت کردند و فرموند: علی (ع)کجاست؟

سکوت، جمعیت را فرا گرفت. هیچ کس حرفی نزد. پیامبر دو مرتبه فرمودند علی کجاست؟ باز هم همه ساکت و هاج و واج به اطرافشان نگاه میکردند!

پیامبر از سر جا برخواستند تا همه جمعیت را دقیق تر ببینند. شرق و غرب یاران و لشکر را دیدند. نگاهی به زمین و نگاهی به زمان کردند. با همان حالت خاص خودشان فرمودند: بروید … همه بروند دنبال علی … هر کس خبر سلامتیش را بیاورد، هر چه بخواهد به او میدهم! هر چه بخواهد!

تاکید پیامبر بر «هر چه بخواهد به او میدهم» خیلی وسوسه انگیز بود. چه برای طالبان معرفت و آخرت و چه برای طالبان دنیا و زر و سیم روزگار و چه برای پیاده هایی مثل من که عقلم نمیرسید پیامبر چه وعده نابی داده. فقط سه چهار نفر از اقوام و آشناها را صدا کردم و همین طور که همه جمعیت پراکنده شدند تا علی را بیابند، ما هم دنبالش رفتیم.

سه چهار نفری که دور هم جمع شدیم، هر کدام برای خودشان اعجوبه ای بودند.

یک نفرشان از بوی هوا میتوانست مسیر پرواز پرنده را پیدا کند!

یک نفر دیگر چشمش را اگر میبستیم، از شتر و جَک و جانورها دقیق تر مسیرش را پیدا میکرد.

یک نفر دیگر اصلا در همین صحرا به دنیا آمده بود و از وقتی یادش بود با دانه های شن و سوز بیابان روزگار گذرانده بود. من هم که … نه به اندازه آنها … اما داشتم یک چیزهایی در خودم.

مثل بقیه شروع به دویدن به این ور و آن ور نکردیم. دقایقی دور هم ایستادیم و فکر کردیم.

دیدیم علی مرد فرار و رو به عقب که نیست. مرد رفتن به طرف کوه و دامنه و پناه گرفتن و از بالا بلندی به دشمن زخم زدن هم نیست.

یک طرف دیگر هم که لشکر خودمان بود و در این جمعیت انبوه و خیمه های شهدا و مجروحان هم نیست. پس از سه جهت فقط یک جهت میماند و آن هم جهتی است که دشمن قرار داشت!

برای لحظاتی هر چهار نفرمان به همان جهت چشم دوختیم. دروغ چرا؟ هیچ کداممان دلمان نمیخواست پیشنهاد بدهیم که به مسیر فرار و عقب نشینی دشمن برویم. چون هنوز آن مسیر امن نبود و گوشه به گوشه اش امکان تله و تیرانداز و هزار چیز خطرناک وجود داشت.

هر چهار نفرمان برگشتیم و به هم نگاه کردیم. گفتیم نزدیک ترین رزمنده به صف اول دشمن علی بوده. خودمان را گول نزنیم. باید به همان مسیری میرفتیم که از آن میترسیدیم. راهی نبودا. شاید همه اش دو سه کیلومتر نبود.

ولی فقط جبهه رفته ها میدانند دو سه کیلومتر در عمق دشمن رفتن بعنی چه؟

بسم الله گفتیم و رفتیم. از اینکه قدم به قدم که از وسط کشته های دوست و دشمن رد میشدیم و چه حالی داشتیم بگذریم. تا اینکه از جایی به بعد، دیگر جنازه خودی نمیدیدم. تکه پاره های دشمن بود که مشخص نبود به آنها صاعقه خورده یا تیر غیب به سر و گردن آنها فرود آمده که نَبُریده … کاش بریده بود … ریز ریزشان کرده! وقتی جلوتر رفتیم، یک نفرمان گفت «ابوالحسن اینجا بوده! شک نکنید.»

من گفتم «از اینکه ابوالحسن فقط میتواند اینجاها باشد شکی نیست اما تو چطور فهمیدی؟»

گفت «به جنازه ها نگاه کنید. همه از سینه به بالا لته پار شده اند و ندارند. معمولا ذوالفقار علی پایین نمی آید. از همان بالا که مثل صاعقه فرود می آید و مسیر را کوتاه کرده و همان سر و کول و گردن و سینه و اعضای رئیسه را میزند و از هم میپاشد و پیش میرود.»

یک نفرمان گفت «شیر مادر حلالش! نگاه کن … اصلا جنازه خودی اینجا نیست. همه جا … اِ … آنجا … نگا …»

همه ما از سرِ اسب ها بلند شدیم تا دقیق تر ببینیم. دیدیم یک نفر نشسته کنار آب باریکه ای و به کاری مشغول است. لباسش از خودمان بود. به خاطر همین جرات کردیم اما با احتیاط به همان طرف رفتیم.

خودش بود. جمال نورانی حیدر در آنجا نشسته بود و در آب باریک، آستین و ذوالفقارش را میشست و طاهر میکرد. دل و جانمان روشن شد. از اسب پیاده شدیم و به طرفش دویدیم. به ایشان که نزدیک شدیم، سلام کردیم و به تماشایش نشستیم.

-علیکم السلام. شما کجا و اینجا کجا؟
– خدا قوت. ما حتی از وسط کشته ها هم جرات رد شدن نداشتیم. چه برسد به اینکه کیلومترها پشت جبهه دشمن نفوذ کنیم!

– از ترس فرار نکنید. ترس مانند سگی است که اگر از او فرار کردی، دنبالت می آید.

کیف کردیم از لحظاتی که کنارش بودیم. وضویی ساخت و رکعتی نماز خواند. ما سه چهار نفر پشت سرشان ایستاده بودیم و پچ پچ میکردیم. مانده بودیم از پیامبر چه بخواهیم که بعدا پشیمان نشویم و نگوییم کاش چیز بیشتری خواسته بودیم.

تا اینکه حیدر برگشت و ما را دید. میخواست سوار اسبش بشود که علت همهمه ما را پرسید!

گفتیم: آقا جان، رسول الله وعده داده که هر کس خبر سلامتی شما را بیاورد، هر چه خواست بدهد! مانده ایم چه بخواهیم که هم در شان رسول خدا باشد و هم چیز بزرگی باشد.

علی چیزی فرمود که آن لحظه ندانستیم یعنی چه و مثل کودکان و مجانین به هم نگاه کردیم. فرمود «از رسول خدا بخواهید یکی از آن حرفهای نگو را به شما یاد بدهد

ما که نفهمیدیم یعنی چه؟ اما میدانستیم که قطعا چیز با ارزشی است و پشیمان نخواهیم شد.

خلاصه کنم. محضر رسول خدا (ص)رسیدیم. پیامبر به محض دیدن علی از جا برخواست و به استقبال آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند. خلائق جمع شده بودند و از خوشحالی پیامبر خوشحال بودند و تکبیر میگفتند.

رسول خدا رو به طرف ما کردند و فرمودند: الوعده وفا! هر چه میخواهید بگویید.

ما هم زمان گفتیم: لطفا یکی از جملات نگو را برای ما نقل کنید.

رسول خدا لبخندی زدند و یک «این هم از خودتان نیست و شکل این حرفها نیستید و عقلتان نمیرسد به این صحبت ها و این هم قطعا علی به شما آموخته!» خاصی در نگاهشان بود.

رسول خدا سوزنی را پیدا کردند و در آب زدند و رو به خورشید گرفتند و از جماعت پرسیدند «چه میبینید؟»

هر کسی چیزی گفت. 

پیامبر فرمودند «ذرات آبی را که روی تیزی این سوزن جمع شده میبینید؟»
خب دیدن آن ذرات کوچک آب روی نوک تیز یک سوزن باریک خیلی سخت بود. مخصوصا برای آنانی که دورتر ایستاده بودند و در جمعیت زیاد گرفتار شده بودند.

آن وقت، رسول الله(ص) جمله ای فرمودند آسمانی … جمله ای که بساط عیش دنیا و حُسن عاقبت و بساط بهشت آخرت را هم جور میکرد.

فرمود: «ای مردم! هر کس به اندازه همین ذرات کوچک و ناچیز آب، روی این تیزی سوزن، محبت و مهر و عشق علی را در دل داشته باشد اهل نجات است

نقل به مضمون از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام

نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

معجزات/حضرت رسول الله صل الله علیه واله وسلم  فرمود : نوشته ای است که خدا نوشته ، و در آن اهل سعادت و اهل شقاوت از امتم تا روز قیامت نامبرده شده است

السلام علیک ایها النبی و رحمت الله و برکاته،

معجزه/ امام مجتبی علیه السلام پاره تن رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم

اگر مايل باشى ، يكى از اعضاى بدن من، تو را به آنچه خواسته باشى خبر دهد

4 دیدگاه

  1. عن ابن عباس: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: حُبُّ عَلیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ یَأکُلُ الذُّنوبَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ؛
    از ابن عباس نقل شده که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:
    دوستی علی بن ابی‌طالب گناهان را می‌خورد چنانچه آتش، هیزم را.
    مناقب خوارزمی حنفی ص 72 ح 51

  2. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
    لِکلِّ شَيْءٍ جَوازٌ وَ جَوازُ الصِّراطِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أبِي طالِبٍ.

    براي (عبور از) هر چيزي، جوازي لازم است و جواز گذشتن از «صراط»، محبت و حب به علي بن أبي طالب است.
    بحار الأنوار، ج 39، ص 202

  3. رسول خدا صل الله علیه واله وسلم فرمودند:
    آگاه باشید که هرکس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا از او راضی است و هرکس که خدا از او راضی باشد او را به بهشت پاداش میدهد؛
    آگاه باشید هرکس علی را دوست بدارد ازدنیا نمی رود تا اینکه از کوثر بنوشد و از میوه درخت طوبی بخورد و مکان خود در بهشت را ببیند
    آکاه باشید که هرکه علی را دوست بدارد درهای هشتگانه بهشت بر او باز شده و از هر کدام که بخواهد بدون حساب داخل می شود
    آگاه باشید هرکس علی را دوست بدارد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان میکند و قبر او را باغی از باغ های بهشت قرار می دهد
    آگاه باشید هرکس علی را دوست بدارد خداوند به تعداد هر رگ در بدن او یک زن زیبا رو قرار می دهد و در هشتاد نفر از خاندانش شفاعت می کند و به تعداد هر موی در بدن یک زن زیبا روی و شهری در بهشت به او عطا میکند
    آگاه باشیدهرکس علی را دوست بدارد خداوند ملک الموت را آنگونه که به سوی پیامبران مبعوث میکند به سوی او می فرستد و ترس از منکر ونکیر را از او دور می کند و صورتش را روشن نموده همراه حمزه سید الشهدا خواهد بود
    آگاه باشید هر که علی را دوست بدارد در روز قیامت همچون ماه شب چهارده وارد می شود
    اگاه باشید هر کس علی را دوست بدارد بر سرش تاج پادشاهی قرار می گیردو لباش کرامت بر او پوشیده می شود
    آگاه باشید هر که علی رادوست بدارد همچون برق جهنده از صراط عبور می کند
    آگاه باشید هر که علی را دوست بدارد خداوند آزادی از آتش و عبور از صراط و امان از عذاب را برای او می نویسد و نامه اعمال او باز نمی شود ودر میزان فرار نمی گیرد و به او گفته می شود بی حساب داخل بهشت شو
    آکاه باشید هرکه خاندان پیامبر را دوست بدارد از حساب و میزان و صراط در امان خواهد بود
    آگاه باشید هرکه بر محبت خاندان پیامبر بمیرد من همراهی او با پیامبران را در بهشت ضمانت می کنم و هرکه بر دشمنی خاندان پیامبر بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
    .
    بحارالأنوار 7 221 باب 8- أحوال المتقين و المجرمين في رَجَاءٍ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْهُ كَافَأَهُ الْجَنَّةَ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ وَ يَأْكُلَ مِنْ طُوبَى وَ يَرَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةُ يَدْخُلُهَا مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَابٍ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ الْأَنْبِيَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ عِرْقٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءَ وَ شُفِّعَ فِي ثَمَانِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ فِي بَدَنِهِ حَوْرَاءُ وَ مَدِينَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكَ الْمَوْتِ كَمَا يَبْعَثُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ هَوْلَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ وَ بَيَّضَ وَجْهَهُ وَ كَانَ مَعَ حَمْزَةَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً وُضِعَ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْمُلْكِ وَ أُلْبِسَ حُلَّةَ الْكَرَامَةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً جَازَ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَمَاناً مِنَ الْعَذَابِ وَ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ وَ لَمْ يُنْصَبْ لَهُ مِيزَانٌ وَ قِيلَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَابٍ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ وَ الْمِيزَانِ وَ الصِّرَاطِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَنَا كَفِيلُهُ بِالْجَنَّةِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة

  4. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

    مَنْ ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحِمَّدٍ ماتَ مَغْفُوراً لَهُ.

    کسي که با حب آل محمد و محبت به آل محمد بميرد، مورد مغفرت و غفران الهي قرار مي گيرد.
    مستدرک سفينة البحار، ج 2، ص 161

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.