۱۷ مهر خبری بر روی خبرگزاری های کشور قرار گرفت مبنی براینکه بالاخره بنیصدر از این دنیا رفت تا در آن دنیا پاسخگوی اعمال و خیانت های بسیارش به اسلام و امام و انقلاب باشد.
به مناسبت این خبر مسرت بخش، باهم چند تا از بیشمار خیانتهای این منافق هزار چهره، در ماههای ابتدایی انقلاب و قبل از شروع جنگ تحمیلی، از زبان خودش و دیگران را مرور میکنیم.
ان شاءالله که در جوار هم مسلکانش مشهور میشود.
یکی از زوایای تاریک جنگ ایران و عراق، عملکرد دولت بنیصدر در پیشگیری از حملهی عراق است. #بنی صدر بعدها با اعتراف به آگاهی از احتمال حملهی عراق در کتاب خود مینویسد: «نزدیک به دو ماه قبل از حمله، گزارش اداره ی اطلاعات ارتش، حمله را قریبالوقوع میکرد.» در دوران ریاستجمهوری، بنیصدر، اگرچه اذعان کرد که فرصت مناسبی برای کاربست سیاست صحیح و منطقی جهت پیشگیری از حملهی عراق، از دست رفته، اما باز اشتباه دولت موقت را تکرار کرد.
در نیمهی نخست سال ۱۳۵۹ کانون توجه ها معطوف به مسائل داخلی و رقابتهای سیاسی شد و تلاشها برای بازدارندگی عراق نیز با غفلت مواجه گردید حتی در زمانهایی که درگیریهای شدید مرزی میان دو طرف به وقوع میپیوست، دعواها بین بنیصدر، رجایی و مجلس همچنان ادامه داشت. در این مقطع کانالهای ارتباطی دو بار عزم عراق برای جنگ با ایران را به بنیصدر اطلاع دادند.
«کیانوری» دبیر کل حزب توده در اینباره میگوید: «حملهی عراق به ایران را ما یکبار مدتها قبل در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ و یکبار بلافاصله در نزدیکی حمله، از دوستان خود اطلاع پیدا کردیم و به رییسجمهور، بنیصدر اطلاع دادیم، [اما وی توجهی به این اطلاعات نکرد.]»حتی بنیصدر در خاطرات خود مینویسد: «موقعی که آقای رجایی میخواست نخستوزیر بشود، خطر تجاوز عراق[…]در آن ایام، روشن شده بود[…] و با اینکه یاسر عرفات را فرستاده بودم پیش آقای صدام حسین تا دست به این کار نزند[…]. یاسر عرفات رفت به عراق و برگشت و گفت که صدام را مثل طاوس دیده و او میگوید که کار ایران را چهار روزه تمام میکنم.»
بنیصدر افزون بر نادیدهانگاشتن این گزارشها،حملهی عراق به ایران را متأثر ازافراد همفکر خود در ارتش دور از ذهن میدانست . با وجودی که وی دانش نظامی چندانی نداشت، اما اصول کلاسیک و تخصص را بر ایمان و تعهد مقدم میداشت و همواره اغراض سیاسی خود را بر واقعیتهای نظامی که از سوی فرماندهان سپاه و کانالهای دیگر مطرح میشد، ترجیح میداد. به عنوان مثال پس از درخواست مکرر فرماندهان نظامی از بنیصدر به منظور تشکیل جلسهی اضطراری برای مقابله با تهدید خارجی، سرانجام در تاریخ ۳۱ مرداد ۵۹ این جلسه در کرمانشاه تشکیل شد.
حاج «احمد متوسلیان» از فرماندهان سپاه میگوید: «یک ماه قبل از شروع جنگ جلسهای در اتاق جنگ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه به ریاست بنیصدر تشکیل شد، در این جلسه تیمسار ظهیرنژاد و سرهنگ علی صیادشیرازی به همراه فرماندهان ارتشی ۳۰ منطقهی نظامی از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و نیز محسن رضایی و محمد بروجردی به اتفاق مسئولان سپاه در کل منطقهی غرب حضور داشتند.
در این جلسه[…] از بنیصدر سؤال شد که اگر به احتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنیصدر گفت: عراق هرگز جرئت چنین کاری را ندارد.
سردار بروجردی گفت: اگر به احتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصرشیرین حمله کند و شهر را بگیرد شما برای مقابله با چنین مسئلهای چه تدبیری دارید؟ بنیصدر مجدداً گفت: عراق هیچ وقت چنین غلطی نمیکند، برای این که هم در سطح بینالمللی و سیاست جهان محکوم میشود و هم امنیت داخلی خودش به خطر میافتد، مطمئن باشید که صدام کشورش را به خطر نمیاندازد!»
سردار «احمد سوداگر» نیز در اینباره میگوید: «ما دائم هشدار میدادیم که قرائن و شواهد گویای جنگی خانمانسوز است[…] بنیصدر رییسجمهور وقتی به دهلران آمد، در رسانهها اعلام کرد من در دهلران هستم و هیچ خبری نیست، کی گفته است دهلران در اشغال عراقیهاست.»
گویا بنی صدر با پوشیدن دامن و آرایش زنانه از ایران، با مزدور آمریکا فرار کرد!
خوب الان هم باز میتواند فرار کند؟
جدا پاسخش به شهیدان مظلوم مان، خانواده شهیدان، ایثارگران و خانواده هایشان، مردم نجیب و دوست داشتنی میهن مان در تنگی و ظلمات قبر چیست؟ باز میتواند بگریزد؟ یا کسی به دادش میرسد؟ آمریکا و فرانسه به دادش می رسند؟
هی فریاد بزند من کارمند وزارت اطلاعات آمریکا هستم! اینهم شماره عضویتم…
اگر امروز این روسیاه رفت، فردا هم بنده و شما می رویم! آیا در صف یاران شهدا می ایستیم و امام حسین پذیرایمان است یا روسیاه و متعفن در لشگر حزب شیطان گریانیم و حسرت می خوریم…
تا وقت هست به دامان اسلام عزیز و رهبر فرزانه اش بازگردیم…