در دیده ی جان؛ خواب آر است، مرا…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
زیرا که به دیدنت؛ شتاب است، مرا…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
گویند که بخواب؛ تا که به خوابش، بینی!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
ای بی خبران! چه وقتِ خواب است، مرا؟!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
ای لاله! تو هم، رنگِ رخِ یارِ منی…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
ای غنچه! تو چون دهانِ دلدارِ منی!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
ای ماه! هم اگر مثلِ شکر، خنده کنی…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
گویند؛ که نگارِ شهرِ گلزارِ منی!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
بلبل؛ به سَرِ چشمه، چه کار آمده ای؟
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
یا تشنه شدی؛ یا به شکار آمده ای…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
نی؛ تشنه شدی! نی؛ به شکار آمده ای!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
دیوانه شدی! دیدنِ یار، آمده ای!
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
یا مولا! دلُم تنگ اومده… شیشه ی دلُم، آی خدا… زیرِ سنگ اومده…
بیژن بیژنی یا مولا