سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / قافله سالار/نهم صفر

قافله سالار/نهم صفر

نهم صفر
مدینه دیگر ساکت نبود،
سکوت شهر به عزای حسین شکسته و مدینه به سوگ نشسته بود.
در عزای خامس آل کسا، مدینه غرق در اشک و ماتم بود،
محمد حنفیه گفت : نور چشمم کجاست، نازنین برادرم، حسین کجاست؟
سید الساجدین گفت : عمو جان! یتیم باز گشتم به مدینه!
ام سلمه با تربت به خون نشسته ی حسین، از شهر گذر کرد و تاب و توان نداشت در غمِ حسین.
ام البنین، پریشان سوی بشیر شتافت.
بشیر گفت : ام البنین، پسرت عبدالله به شهادت رسید.
گفت : مرا از حسین آگاه کن.
گفت : دیگر پسرانت، عثمان و جعفر در کنارش شهید شدند.
گفت : از حسین بگو.
گفت : دستان عباس را قطع کردند و او هم به شهادت رسید.
گفت : رگ های قلبم را ریش کردی، پسران من و هر کس زیر این آسمان بلند، فدای حسین،
از حسین برایم بگو.
گفت : حسین بخون غلتید.
ام البنین صیحه ای کشید و بیهوش شد.
با فاصله از حرم، زینب ایستاده بود، خموش و محو حرم،
با دلی پُر غوغا به حرم رسول الله زُل زده بود.
آرام آرام حرکت کرد سوی حرم،
با رنجی که بر دوش می کشید، افتان و خیزان به حرم رسید،
در این سفر، تمام تاب و توان را به این و آن بخشیده بود،

حتی فرصت نداشت تا برای شهادت محمد و عون مویه کند،
هَمُّ و غمَّش همه حسین بود و راه حسین.
این همه توان و صبر را از مادر مهربان به ارث برده بود،
دست در اطراف درب حرم گذاشت، زُل زد به سنگ قبر،
دیگر رمق نداشت،
تاب و توان نداشت،
نفسی تازه کرد،
اما نگاه از سنگ قبر بر نداشت،
بغض فرو خُفته یکباره سرکشید،
تمام غم و درد و اندوه به اشک گُداخته شد و از دیده برون پرید،
اما تمامی نداشت،
بیشتر گریست،
با تمام توان صیحه زد،
گفت : یا جَدّاه إنّی ناعیةٌ إلیک أخِی الحُسین.
 یا جدا! خبر مرگ برادرم حسین را آورده ام  
یا جدا! حسین را در سرزمین کربلا کشتند،
اهل بیت ترا لب تشنه در کربلا کشتند …
آنچه را که بر حسین و یاران روی داده بود، برای رسول الله بازگو نمود،
بی امان گریه کرد و آه کشید.
قبر یکباره ناله سر داد،
در و دیوار حرم با او نالید.

……………………………………………..
مجتبی فرآورده

 

نهم صفر

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

محبت واقعی به رهبر انقلاب اسلامی

ويدئو/ شیعه امام خامنه ای

انقلاب نورانی آمریکا

براستی این بار هم چه کسی قلبها را در سطحِ وسیعی منقلب کرده؟

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.