سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / خاطره ای از سردار آسمانی

خاطره ای از سردار آسمانی

یکی از مدافعان حرم و همرزمان شهید سلیمانی دیشب در برنامه ای شبکه قران خاطره ی به نقل از سردار بیان میکرد
می گفت سردار سلیمانی گفت یک بار از ماموریت برمی گشتم منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم
از فرودگاه مستقیم
سوار تاکسی شدم
راننده تاکسی جوانی بود یه نگاه معنا داری ب من کرد
بهش گفتم چیه ؟آشنا بنظر میرسم
بازم نگاهم کرد گفت شما با سردار سلیمانی نسبتی دارید برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید
گفتم من خود سردار هستم
جوان خندید گفت ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی
خندیدم گفتم من سردار سلیمانی هستم
باور نکرد گفت بگو بخدا که سردار هستی
گفتم بخدا من سردار سلیمانی هستم
سکوت کرد دیگه چیزی نگفت
گفتم چرا سکوت کردی
حرفی نزد
گفتم چطوره زندگیت ؟
با گرونی چه میکنی ؟
چه مشکلی داری ؟
جوان نگاه معنا داری بهم کرد ..
گفت اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم ، من تصور میکردم تو هم مثل بقیه دولتی ها با ماشین های میلیاردی و ضدگلوله جابجا می شوید،

سردار خاکی و ساده ما کجایی ببینی مردم کشورت از داغ فراغت چشمهایشان اشکبار است،

بله مسئولان ما اگر مردمی باشند اگر درد مردم برایشان مهم باشد
مردم ما مردم خوبی هستند و قدرشناس
و امروز چه زیبا و با شکوه قدر سرداردلهایشان را دانستند

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

سخنرانی سید حسن نصرالله در سالگرد شهادت شهید مصطفی بدرالدین«سید ذوالفقار»

شهید سلیمانی و شهید زاهدی در همه جبهه‌ها حاضر بودند

بصیرت مادران محور مقاومت

ويدئو/دعای رزمنده های دفاع مقدس را طلب کنید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.