سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / درسی از یک حکایت

درسی از یک حکایت

 

شخصی از روی پل در رودخانه سقوط کرد و فریاد کمک‌ خواهی سر داد.
مردی که شناگر ماهری بود به آب پرید و او را نجات داد.
هنوز شرشر آب از لباسهای مرد شناگر به زمین می‌ریخت که فریاد کسی دیگر را شنید که در آب افتاده بود.
آن مرد به آب پرید و با زحمت فراوان شخص دوم را نیز نجات داد. خسته و کوفته کنار آب دراز کشید و نای راه رفتن نداشت.
اندکی آرام گرفت و سرپا ایستاد. تازه نفسش جا آمده بود که صدای فریاد شخص دیگری را شنید که داخل آب افتاده بود. غیرتش اجازه نداد و به قصد کمک به او برخاست. اما حقیقتا خسته بود و به زحمت حرکت می‌کرد.
شخصی که از کنار، تمام جریان را می‌دید نزد شناگر ناجی آمد و گفت:
اگر تا شب هم اینجا بایستی باید به دل آب بزنی و غریقها را نجات دهی.
به جای اینکه اینجا غریقها را نجات دهی بالای پل برو و جلوی آن دیوانه‌ای که رهگذران را داخل آب می‌اندازد بگیر.

این داستان، پاسخی تمثیلی به کسانی است که می‌گویند رئیسی باید در قوه قضاییه بماند و جلوی مفاسد را بگیرد.
دزدها را مسئول می‌کنند و رئیسی در قوه قضاییه بماند.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

دومین جلسه از دادگاه فرزندان معاون اول قوه قضائیه

دادگاه جرایم اقتصادی به ریاست قاضی فرخ نیا

وصول ۴۷هزار میلیارد تومان از معوقات بانکی در ۱۱ ماه امسال

مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضائیه و حسن بابایی رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.