«پس از پایان کار و تصویب، ترتیب انتخاب این افراد داده شد. فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق آراء درآوردند و لا غیر»؛ روایت ارتشبد «حسین فردوست» از انتخابات مجلس، دموکراسی موردعلاقه شاه را آشکار میکند.
: شاه از وجود دموکراسی در ایران دم میزد؛ از سال 41 هم قانون انتخابات را تغییر داد و دراینباره به روزنامه «دیلی تلگراف» لندن گفت: «من اطمینان دارم با قوانین جدیدی که برای انتخابات تهیهشده است پارلمان دموکراتیکی جانشین مجالس نامناسب قبلی میشود.» ولی بعد از چند سال داستان انتخابات به کجا رسید؟ به اینجا که «اسدالله علم» در خاطراتش مینویسد: «مطلبی نخستوزیر در کیش به من میگفت که خیلی جالب بود و عنوان رشوه را دارد. آن، این بود که گفت هرکسی را از هر جا تو بخواهی من وکیل خواهم کرد. هرکسی باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام میکنم.» نخستوزیر در آن موقع «امیرعباس هویدا» بود و درست همان موقع ها بود که شاه به خبرنگاران خارجی پُز میداد و سخنانی میگفت در این حد که دموکراسی ایران دموکراسی واقعی است.
اگر قرار باشد دموکراسی واقعی برقرار شود…
شاه خودش درباره دموکراسی چه فکر میکرد؟ آن را نمایشی برای خارجیها میدانست. دموکراسی برای شاه موضوعی خارجی بود وگرنه در امور داخلی به استبداد معتقد بود. «اسدالله علم»، وزیر دربار پهلوی در کتاب خاطراتش این جمله از شاه را نقل میکند: «اگر قرار باشد در ایران حکومت دموکراسی واقعی برقرار گردد 27 میلیون جمعیت ایران 27 میلیون رأی مختلف و مخالف یکدیگر میدهند.» این قبول نداشتن نظر مردم مصداقهای بسیار دارد. «اوریانا فالاچی» خبرنگار ایتالیایی در کتاب «مصاحبه با تاریخ» از شاه چنین نقل میکند: «از بعضی جهات شاه مستبدی هستم. برای رفرمها نمیشود مستبد نبود. مخصوصاً در کشورهایی نظیر ایران که فقط 25 درصد مردم خواندن و نوشتن میدانند… باور کنید در کشوری که سهچهارم مردم آن بیسواد هستند باید از طریق زور و استبداد رفرمها را انجام داد.»
معجزه صندوقها!
فقط انتخابات مجلس نبود که رسوا بود؛ دموکراسی شاهانه! به گونه ای تنظیم شده بود که صحت هر نوع انتخاباتی در دوره پهلوی با تردیدهای جدی و حتی یقین به خیانت در آراء همراه بود. «مهدی بازرگان» عضو جبهه ملی ایران درباره انتخابات دوره پهلوی جمله معروفی دارد که به ماجرای کودتای 28 مرداد نیز اشاره میکند: «از معجزه صندوقها این بود که محمد در آنها انداخته میشد و فضلالله بیرون میآمد».
شاه که استبداد را لازم میدانست به خود اجازه میداد در انتخابات نیز دخالت و درواقع تقلب کند و آرای مردم را هیچ انگارد! درمجموع روح حاکم بر دموکراسی ادعایی در دوره پهلوی بهگونهای بود که گاه به مرزهای مضحکه میرسید. مشتی نمونه خروار اینکه دو حزب «مردم» و «ملیون» که اصولاً باید در رقابت با یکدیگر، نماینده به مجلس بفرستند نزد همگان به احزاب «بله قربان» و «چشم قربان» معروف شده بودند.
«جعفر شریف امامی» رئیس مجلس سنای پهلوی در سال های 42 تا 57 در کتاب خاطراتش تایید میکند که انتخابات در ایران نمایشی بوده است و مینویسد:« خود شاه تصمیم میگرفت که چه کسانی نامزد وکالت مجلس باشند. در حقیقت نمایندگان را خودش دستچین میکرد.»
کمیسیونی برای تعیین منتخبان!
ارتشبد «حسین فردوست» از نزدیکان شاه و دربار در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» پرده از رسوایی انتخابات در دوره محمدرضا برمیدارد و مینویسد: در زمان نخستوزیری علم، محمدرضا دستور داد که با علم و منصور یک کمیسیون سه نفره برای انتخاب نمایندگان مجلس تشکیل دهم. کمیسیون در منزل علم تشکیل میشد. هرروز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا میآمد. علم در رأس میز مینشست، من در سمت راست و منصور در سمت چپ او. منصور اسامی افراد موردنظر را میخواند و علم هر که را میخواست تأیید میکرد و هر که را نمیخواست دستور حذف میداد. منصور هم با جمله «اطاعت میشود» با احترام حذف میکرد. سپس علم اسم افراد موردنظر خود را میداد و همه بدون استثناء وارد لیست میشدند و سپس من درباره صلاحیت سیاسی و امنیتی آنان اظهارنظر میکردم و لیست را با خود میبردم و برای استخراج سوابق به ساواک میدادم. پس از پایان کار و تصویب، ترتیب انتخاب این افراد داده شد. فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق آراء درآوردند و لا غیر… .